بورس‌نیوز(بورس‌خبر)، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۲
به تماشاگه بورس در هفته گذشته

ترشح آدرنالین در چهار اپیزود از بورس تهران! / فاصله خوشبختی تا بدبختی فقط یک خبر بود !

ساعت هاست نشسته است جلوی تلویزیون و زل زده به زیر نویسی که از چپ به راست تصویر حرکت می کند. تمام اخبار را بخش به بخش نگاه کرده است . هنوز خبری نیست که نیست. منتظر است تا خبر خوش توافق در مذاکرات هسته ای را بشنود.
کد خبر : ۱۳۹۹۷۳

1. شب داخلی منزل اشکان

ساعت هاست نشسته است جلوی تلویزیون و زل زده به زیر نویسی که از چپ به راست تصویر حرکت می کند. تمام اخبار را بخش به بخش نگاه کرده است . هنوز خبری نیست که نیست. منتظر است تا خبر خوش توافق در مذاکرات هسته ای را بشنود. با امید و خوشبینی به مذاکرات تمام پس اندازش را سهام خرید است . خودش .. دوستانش .. اقوامش ..

از ظهر چندین و چند بار از خودش پرسیده است چرا همیشه زیر نویس ها از چپ به راست حرکت می کنند ؟ چرا زیرنویس ها همیشه قرمز هستند ؟ در افکار خودش غوطه ور است که صدای اس ام اس میاید. اهمیت نمی دهد. حتما باز هم اس ام اس تبلیغاتی است از آنهایی که شما را دعوت می کند به همایش ثروتمند شدن و وقتی می روی و می آیی به اندازه پول بلیط همایش فقیر تر شده ای ! 

یک پیامک دیگر می آید و یکی دیگر و در یک دقیقه 30 بار گوشی اش همان سوت گنگستری معروف را می زند. سوتی که جان وین هنگام صدا کردن اسبش می زد . دیگر نمی تواند تبلیغاتی باشد آن هم آن وقت روز ! معمولا پیام های تبلیغاتی را ساعت 3 نصف شب می زنند که حدالمقدور از خواب بیدارت کنند.

بلند می شود و گوشی اش را بر می دارد. اولین پیامک از رضا است . فقط دو کلمه دارد : "تمدید شد !

چیزی که می بیند باور نمی کند . از خوشحالی فریاد می زند و همسرش را صدا می زند. خاطره ، خاطره ، خوشبخت شدیم . قلبش تند تند میزند. از ظهر استرس داشت نکند یک وقت مذاکرات شکست بخورد و تحریم ها تشدید شود و خدای نکرده خطر جنگ بر سر این مملکت سایه بی افکند . حالا که تمدید شده است با روند رو به رشد اقتصاد و افزایش و سروسامان گرفتن تولید حتما سهامش رشد خوبی خواهد کرد.

هنوز خاطره از اتاق بیرون نیامده که پیامک دوم را باز می کند . 3 کلمه است . "دیدی چی شد ؟ لبخند رندانه ای می زند. بله او می داند مگر می شود مذاکرات شکست نخورده باشد و اشکان ندیده باشد چی شد. شروع می کند به نوشتن پیام تبریک که باز هم یک پیامک دیگر می آید. این یکی از حاجی عزت است . پیرمرد عطاری که اخیرا وارد بورس شده است و خیلی هم پیگیر اخبار است . تا دیروز فقط گل گاوزبان و چهل گیاه و خارشتر را می شناخت اما این روزها نمودار تکنیکال می کشد و با فیبوناچی و الیوت همدم است.

حتما پیام تبریک داده است . با خوشحالی آن را باز می کند ولی ناگهان رنگ از رخسارش می پرد . 2 کلمه است . ساده و مختصر نوشته است : "بدبخت شدیم .

چند ثانیه نمی گذرد که آدرنالین در خونش مجددا فوران می کند. خاطره که حالا رو به روی اوست با خوشحالی به اشکان نگاه می کند اما برخلاف انتظار می بیند اشکان خشکش زده است .

هرچه فکر می کند نمی فهمد چرا باید بدبخت شده باشند . "مگر اخبار خوب نبود ؟ "

ترشح آدرنالین در چهار اپیزود از بورس تهران! / فاصله خوشبختی تا بدبختی فقط یک خبر بود !

کنفرانس خبری جان کری شروع می شود . خوب گوش می دهد. جان کری از پیشرفت چشمگیر در مذاکرات صحبت می کند . از این که فاصله ها کم شده و از این که به آینده امیدوار است و مطمئن است در پایان بازه هفته و ماه به نتیجه خواهند رسید . از اینکه در مسیر درستی هستند . کمی آرام می شود اما یک پیامک دیگر می آید. عادل است . نوشته "فردا ساعت 8 بیدار باش باید هرچه داریم بفروشیم !" آدرنالین دوباره در خونش فوران می کند و دهانش خشک می شود . آخر چرا ؟ این خبر منفی کجاست که او نمی شنود ؟


ساعت 9 شده است . چند ساعت است حتی یک کلمه هم با همسرش صحبت نکرده است . رییس جمهور در تلویزیون صحبت می کند. چه صحبت های خوبی و چقدر امیدوار کننده . رییس جمهور می گوید توافق اصلی در پشت پرده انجام شده است و حالا مانده روی کاغذ بیاید. به خاطره نگاه می کند و یک لبخند می زند . که ناگهان یک پیامک دیگر می آید ! حامد است . نوشته "فردا اول خودرویی ها را بذار برای فروش بعدش بانکی." حالا دیگر تقریبا در رگ هایش جای خون آدرنالین در جریان است . هیجان زده است و نمی داند چه باید بکند . با خودش می گوید کاش دیروز همه سهامش را فروخته بود .

همسرش متعجب است . می داند قاعدتا خودش و همسرش باید خوشحال باشند اما چرا ناراحتند ؟ چرا همه ی اخبار مثبت است اما همسرش ناراحت ؟

در اتاق راه می رود و ناگهان به سمت در خروجی خانه می رود. خاطره می گوید کجا ؟ می گوید می روم سیگار بکشم . اشک در چشمان خاطره حلقه می زند .. 11 سال است که اشکان سیگار را ترک کرده اما امشب می رود که سیگار بکشد.

اشکان ساعت 12 شب بر می گردد . بوی سیگار می دهد . به خاطره نگاه می کند و می گوید من می روم بخوابم که فردا صبح زود باید بیدار شوم و هرچه داریم بفروشم . به رختخواب می رود در شرایطی که تازه کنفرانس خبری اشتون و ظریف آغاز شده است . ظریف می گوید : قصد داریم مذاکرات را طی چهارماه نهایی کنیم .. مذاکرات به زودی به نتیجه خواهد رسید و برای مردم ما یک برد خواهد بود .. ما به راه حلی که به توافق برسیم نزدیک هستیم و در کوتاه زمان ممکن می خواهیم به توافق برسیم و به زمان زیادی احتیاج نداریم . . پیشرفت قابل ملاحظه ای داشتیم و همه وزرا به این پیشرفت ها اذعان داشتند .. این آخرین تمدید است و ما خیلی سریعتر از هفت ماه به نتیجه می رسیم ..

ظریف می گوید اما اشکان خواب است و نمی شنود ..


2. صبح خارجی صف نانوایی

هنوز یک ساعت و نیم تا شروع معاملات وقت دارد و انتهای صف است . همیشه بربری می خرد. اصولا برای او نان یعنی بربری مثل فوتبالیست که یعنی رونالدو و مثل ماشین که یعنی نیسان آبی .

حداقل 10 نفر جلوی اشکان هستند اما بعید است بیشتر از 30 دقیقه در صف معطل بشود. عده ای کارگر افغانی در صف ایستاده اند که هر کدام 5 تا بگیرند. اگر یک نفر میخواست 50 تا بگیرد شاطر نمیداد چون اصولا اعتقاد دارد به یک نفر 50 تا بدهد یعنی حق کشی؛ برای همین کارگرها در گروه های 10 نفره می آیند و هر کدام 5 تا می گیرند.

سخت در فکر است . نمی فهمد چرا اما تمام آرزوهایش نقش بر آب شده است. نمی فهمد چرا تحلیل حاج عزت از مذاکرات منفی است. صبح که رفته بود بقالی پنیر بخرد هم حاج اسماعیل ، بقال محل اعتقاد داشت بورس ریزش خواهد کرد . مگر می شود حاج عزت عطار و حاج اسماعیل بقال اشتباه کنند ؟

در افکار خودش غوطه ور است که ناگهان می بیند صف نان بربری منحل می شود. تمام کارگرها از صف بیرون می آیند و با سرعت دور می شوند . خانمی که جلویش است هم از صف بیرون می رود و زیر لب غرغرکنان می گوید "من که از اولش هم تافتون بیشتر دوست داشتم."

حتما اتفاقی افتاده است وگرنه مردم دیوانه نیستند که از صف نان به یکباره بیرون بروند. حتما این نانوایی هم توی نانش چیزی می ریزد که به یکباره مردم فهمیده اند و بدون آنکه به او بگویند در رفته اند. یاد حرف پدربزرگ خدا بیامرزش می افتد که می گفت هیچ صفی بی علت نیست !

حالا او سر صف است . شاطر می گوید چند تا میخواهی پسرم ؟

اشکان می گوید هیچی و سریعا راهش را به سمت خانه کج می کند. سر کوچه ماشین پلیس ایستاده است . از کنار ماشین رد می شود بدون اینکه برایش مهم باشد برای چه آنجا هستند.

پلیس ها به سمت نانوایی می روند و از شاطر در مورد تعدادی کارگر غیر مجاز که در آن حوالی دیده شده اند پرس و جو می کنند. شاطر می گوید دیر رسیدی برادر چند دقیقه پیش صدای آژیر شما را که شنیدند فرار کردند !

3. صبح دفتر شرکت حقوقی داخلی

از صبح برق خوشحالی را میشد در چشمان ظهیری نیا دید . سهم هایی ارزشمند در قیمت هایی رویایی به هر تعداد که بخواهد در دسترس است. موقعیتی که هر چند ماه یکبار پیش می آید و سرمایه آنها را ارتقا می دهد. یاد حرف های مهندس نظری می افتد که می گفت هیچ جا مثل ایران نمی شود پول درآورد. از خودشان بخر و چند روز دیگر به خودشان در صف های خرید بفروش.

منشی می پرسد : قربان امروز چی میل دارید و ظهیری نیا می گوید قهوه . لطفا تلخ تلخ باشد بدون شیر و شکر ! همیشه در خوردن قهوه تلخ مشکل دارد اما حس می کند خیلی باکلاس است که قهوه را تلخ بخورد . اصلا تمام بزرگان قهوه را تلخ می خورند مثل مایکل داگلاس در آن فیلم معروف و در چنین روزی باید قهوه را تلخ خورد هرچند اگر به خودت بپیچی و بخوری.

همه در شرکت خوشحال هستند. به این موقعیت می گویند گلریزان . از اول صبح صف ها تقسیم شده است و صف فروش وساپا به ظهیری نیا و مجموعه او رسیده است . خدا بدهد برکت . امروز می خرد و بعد از 3 روز بیش از 12 درصد سود خواهد کرد.

نشسته است منتظر و دستش بر روی دکمه اینتر است. دکمه ای که در یک لحظه 50 میلیون صف فروش وساپا را خواهد بلعید. بازار که باز می شود تمام شرکا صف های خودرویی ها را می بلعند اما او مردد است . چرا باید اینکار را بکند ؟ چرا حجم مبنا را پر نکند و فردا 4 درصد پایین تر نخرد ؟ اصلا او چه وظیفه ای دارد از بازار حمایت کند ؟ مگر تمام هدف آنها از فعالیت در بازار سرمایه سود کردن نیست ؟

ظهیرینیا عدد را از 50 میلیون می کند 3 میلیون و به اندازه حجم مبنا خرید می کند. باقی اش باشد برای فردا که شکار نزدیک تر شده باشد. شکاری که حواسش به ارزش های سهم نیست و اینقدر آدرنالین در خونش ترشح شده است که دیگر نمی تواند شکارچی را ببیند.

لپ تابش را می بندد . اطراف را چک می کند کسی حواسش به او نباشد و یواشکی از کشوی میزش شکر در می آورد و در قهوه می ریزد ..

4. ظهر داخلی منزل اشکان

احساس ضعف می کند . امروز نه او و نه خاطره هیچ کدام صبحانه نخورده اند . بربری که صف نداشته باشد بربری نیست و همان بهتر که نخری.

راس ساعت 8:30 سهامش را برای فروش گذاشته است و هنوز خریداری بیش از حجم مبنای سهامش نیامده. کاش حداقل حجم مبنای سهمش را نداده بودند که منفی نمی خورد.

یک حساب سرانگشتی می کند و می بیند خودش و دوستانش و آشنایانش اگر سهامشان را از توی صف بردارند حداقل 10 میلیون از صف فروش کم می شود . یک میلیون سهامی که با پول فروش خانه پدرش اش خریده است را از صف فروش برمی دارد . پشت سرش می بیند چند میلیون دیگر هم برداشته شد !

گوشی را برمی دارد که به بقیه هم اطلاع بدهد سهامشان را بردارند تا الکی ضرر نکنند. حس می کند حالش امروز کمی بهتر است و راحت تر می تواند فکر کند.

تا می خواهد شماره عادل را بگیرد یک پیامک می آید . مهرداد است و نوشته : "امروز دلار 200 تا کشید بالا ، اشکان اگه امروز تونستی بفروشی بیا بریم سبزه میدون دلار بگیریم میگن تا 7000 هزارتومن میره بالا !"

ناگهان آدرنالین در خون اشکان فوران می کند. اگر از صف خرید دلار جا بماند چی ؟ اگر دلار بشود 7000 هزار تومن و او دلار نداشته باشد چی ؟

گوشی را به کناری پرت می کند و در کسری از ثانیه مجددا آن یک میلیون سهام را در صف فروش می گذارد. باید هرچه دارد و ندارد بفروشد و دلار بخرد . نگاه که می کند می بیند آن چند میلیون صفی که برداشته شده بود مجددا پشت سرش اضافه شد.

دهانش خشک می شود. بسته سیگار را از جیبش در می آورد و یک سیگار روشن می کند . کاری که تا آن لحظه در خانه نکرده بود. خاطره از دور اشکان را نگاه می کند در حالیکه با پشت دستش اشک هایش را پاک می کند. نمی داند در آن پیامک ها برای همسرش چی می نویسند که اینطور او را به هم ریخته است.

چادرش را سر می کند تا پیش حاج عزت برود و از او کمک بخواهد . قدیم ها هر وقت بیماری ای داشتند از عطاری حاج عزت داروی گیاهی می گرفتند و اخیرا هر وقت می رفت مغازه اش می دید که از بورس صحبت می کند و عده ای هم دورش را گرفته اند و گوش می دهند.

قبل از رفتن تمام پنجره ها را باز می کند تا بلکه کمی بوی سیگاری که در خانه پیچیده کمتر شود. به اشکان نگاه می کند که زل زده است توی مانیتور.

با خودش می گوید کاش اشکان هنوز همان شغل سابقش را داشت . کاش هنوز با نیسانش کار می کرد اما اعصابشان راحت تر بود . کاش هیچ وقت دیگر سیگار نمی کشید ..

و این بود داستان آنهایی که هر چه دارند در بورس از دست می دهند یا براستی فاصله خوشبختی تا بدبختی فقط یک خبر بوئ ؟

به خاطر هیچ ... به خاطر پوچ ... بدبخت شدیم ؟



هادی طهماسبی- کارشناس  بازار سرمایه
اشتراک گذاری :
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۵
داستان جالبی بود ولی ولی فاصله خوشبختی تا بدبختی در بورس ایران دو چیز است 1رانت2طمع
شاهین سمنان
سه‌شنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۹
آقای طهماسبی من و خیلی های دیگه رو حرف شما و امثال شما عرضه اولیه هرمزو نخریدیم و بدبخت شدیم. اینم به مقاله ات اضافه کن
حسین عبدی زنجان
United States of America
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۶
نگارنده و مسئولین محترم بورس نیوز.....بخداوند احد و واحد قسم...عین حقیقت را گفتین...درود بر شرافت شما ... مثل اینکه درد دل همه سهامداران را از ته دلشون بیرون کشیدی ... مرحبا مرحبا
تحلیلگر
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۱
کاربر حسین عبدی میتونستم بهت هزار مثبت میدادم..رفتار دولت تدبیر با بورس مثال فرزند ناخلف است..
رضا
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۶
هرکی قاسم داره نفروشه صاحب اصلی قاسم فرهاد رمضان امروز گفت تو همین ماه 14 میلیارد افزایش سرمایه داره و تا دی صندوق زمین 350 میلیاردی راه اندازی میکنیم و در اخر گفت قاسم از فردا شرایطش تغیر میکنه وبه حالت صعودی بر میگرده قاسمو نفروشید
احمدیان
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۸
منم این خبرو شنیدم و موثق قاسم از فردا باز میره بالا
ناشناس
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۸
پس بفروش
ناشناس
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۶
برو بابا.الان بهتریم زمان فروشه البته اگر یک دونه خریدار داشته باشه. امروز یک خریدار هم نداشت.تا دو سه روز پیش همه قطره چکانی میفروختنش.امروز شنبه میلیونی صف فروش تشکیل شد و از خریدار خبری نبود.
ناشناس
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۷
سلام.منبع این خبر کجاست؟
کسری
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۳
اره درست خبرش تو بورس برس هست برا ی همین امروز
مسعود
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۷
دروغ نیست من جستجو کردم این خبر کاملا صحیح .مرسی اقای رضا من نمیدونستم من خودم قاسم دارم
ناشناس
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۳
مرسی اقای فرهاد رمضان خبر خوبی بود برای سهمدارای قاسم
رضا
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۶
عزیز خودت قاسم خریدی داری مردم را اغفال می کنی.؟؟؟
محمد
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۹
اغفال چیه مثل اینکه شما از دنیا بی خبری این خبر امروز 12:30 منتشر شده یه سری به خبر گذاری دیگه بزن متوجه میشی حتما نباید که همچیو بورس نیوز بگه
سماوات
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۹:۳۶
دوستان این خبر دروغ نیست موثق شک نکنید برید سایتهای دیگه هم بخونید خبرش هست فردا اول وقت یه امار بگیرید متوجه میشید بی مورد نفروشید صبور باشید
مجید
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۹
حرف دل ما روزدی
حسین
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۸
بابا یکی بگه چه خبر شده مگه
بیچاره کردیم همو
بمب هسته ای هم تو تهران بخوره اینطوری نمیشه که
بیاد به خودمون رحم کنیم
سهامتونو مفت ندید بره
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۲
این حقوقی ها هستند که بازار را می ترسانند . 100 هزار سهم تو فروش می گذارند بعد میلیونها سهم حقیقی ها درو می کنند . شما همین امروز سهم فارس را ببینید .
هومن
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۶
دقیقا همین اتفاق افتاده است دوستان سهامدار بدون هیچ منطقی و فقط احساسی از صف خرید به صف فروش میروند در حالی که صدای آژیر برای کسان دیگری بلند شده است.
کاش این دوستان جوگیر اصلا وارد بورس نمی شدند و به همان.....
ناشناس
United States of America
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۳
داستان بسیار آموزنده ،خوب و غم انگیزی بود. این داستان حال و روز بسیاری از سهامداران است. از جمله خود من :((
شیما
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۶
خیلی وقتا اونی که فروخته برده... در ضمن 3 روز طول میکشه پول برسه دستش دلار بخره تخیل و تو داستان کم کنید لطفا
مجتبی
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۳
این داستان غم انگیز بود. ولی من خوشحالم جون تنها سهم من قاسم و امروز شنیدم که افزایش سرمایه داره و صندوق 350 میلیاردی راه اندازی میکنه قاسم از فردا رشد میکنه
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۴
آفرین و ممنون
مقاله خوبی نوشتی
مریم
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۵
خبر قاسم کاملا درست از فردا مثبت
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۶
زیاد فاز منفی ندید تو بعضی از سهمها واگرایی مثبت داره دیده می شه بازار داره کار خودش رامی می کن بنظر می اید تا چندوقت دیگه بازار مثبت بشه
امید
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۴
اخسنت
کراری
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۶
تشکر از جناب طهماسبی عزیز بایت قلم شیوا و رسایشان.
farhad
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۹
با سلام
1-گفتند پولی که عصای دست نباشه بیارید تو بورس گوش نکردیم
2-گفتند سهام بنیادی بگیرید گوش نکردیم
3-سیمانی با PE زیر 5 رو ول کردیم وارد قمار
سهام های با PE بالای 100 شدیم تا نوسانی گیرمون بیاد
4-باز و باز و باز در دام بازی های حقوقی ها و سرمایه کلان دارا میوفتیم
اگه بنیادی خرید کنید و صبور باشید همیشه در کل بورس بهتر از سایر بازارهاست و اگه اومدید یه شبه پول دار شید بگیر نگیر داره و آدرنالین
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۲
بد بخــــت شدیم راس راسی
علی
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۴
خدا وکیلی حالتون از این کلمه صف خرید و صف فروش در بورس بهم نخورده؟
یاشار
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۴
زمانی بود سهام بازی و سفته بازی و نوسانگیری سود عالی داشت تو بازار و زمانی هست سهامداری و میان مدت و بلند مدت حالا زمان سهامداری و خرید فرا رسیده دوستان صبر کنید و خوب و راحت خرید کنید که شاید روزی برسد که این قیمت ها برای شما افسانه باشند .صبور باشید تا پر سود شوید.
میری
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۳
زیبا و واقعی
مهندس کشاورزی
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۵
این آقای محمد جواد خان ظریف باید پاسخگوی ملت باشد.آقای وزیر شما یکسال است با پول مردم فقیر شده ایران به بهترین کشورهای اروپایی سفر میکنید که مذاکرات را به سرانجام برسانید و ملتی را از فقر و بدبختی نجات دهید.پس چرا احساس مسئولیت نمی کنید و به حرفهای امثال کیهان و یه مشت دلال ارز و خودرو و واردکننده کالا گوش می دهید که می گویند مملکت نابود هم شود فقط دلار 10000 تومن شود که ما یه سود توپول بزنیم به جیب و فن آوری هسته ای و حمایتشان از آن فقط بهانه ای بیش نیست.آقای روحانی شما باید حامی مردمی باشید که در بورس سرمایه گذاری کردن و نرفتن به سمت بازار ارز و طلا که مثل سال 91 پدر اقتصاد مملکت را دربیاورند.آقای وزیر اقتصاد شما باید ممنون این مردم شوید که اگر یک شبه سرمایه هایشان را از بورس به بازار ارز ببرند شما در مجلس به چه کنم چه کنم خواهید افتاد.پس تا دیر نشده به کمک مردم فعال در بورس که دماسنج اقتصاد کشور است بشتابید.
بهروز
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۹
اخبار قاسم درست بورس نیوز چرا چیزی راجبش نگفتی
علی اکبر
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۳
دست مریزاد
خداییش آقای تهماسبی داستان نویس باشه خوب میفروشه
اشک منو درآورد.
میلیونها لایک داره
خودمونو خوش کردیم به حرفای زیبا
تا ببینیم خدا چی میخواد
آخرش که یه روز قراره مثبت بشه مگه نه؟؟؟؟؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۷
جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفعت است . حیف یک ریال پول که در این بور پر از رانت و حقه بازی صرف شود . دولت از طریق سهامداران کسری بودجش رو تامین می کند . به نظر من قیمت اکثر سهامها باز هم پایین می اید چون دولت باز هم کسری بودجه داره و در دسترس ترین کار ذوب سرمایه مردم است
آریا
United States of America
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۵۸
در این 15 سالی که تو بورس هستم اینقدر نخندیدم. با وجود زیان هنگفت در بورس تاب آوردم و تا الان تو صف فروش نرفتم.
از شماست که بر شماست
خاطره
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۲
اشکامو با پشت دستم پاک کردم اینبار برای ضعف مدیریت احساسات خودم و مردمم که فلجمون کرده
داوود
Germany
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۷
یازده ماهه وضعمون همینه.خجالت هم خوب چیزیه.ما سود نخواستیم 50 درصد اصل سرمایمونو که توی این بورس نابود شد 100 درصد اعصابمونو و فرصتهایی که از دست رفت را از کی بگیریم؟صدامون هم در بیاد میگن حرف سیاسی زدی؟واقعا اینه تدبیر و امید؟یازده ماه بدبختی بسمون نیست؟
حسین
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۳
فقط همین !!!


احسنت و تشکر ....
نارون
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۲۱:۵۲
صف نون بربری رو خوب اومدی رفیق ... ما اهالی ایران اگه صف ببینیم اتوماتیک میریم توش حتی اگه صف ورود به جهنم باشه ...,,,
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۲۲:۲۴
بهتره این همه داستان سرایی را کنار بگذاریم و حقیقت ها را ببینیم اگه انتظار دارید شکلات بگیریم در غلطان بدهیم سخت در اشباهید
ما در حال خوردن داروی تلخی هستیم که جز این راه علاجی نیست
نارون
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۲۲:۵۲
صف نون بربری رو خوب اومدی رفیق ... ما اهالی ایران اگه صف ببینیم اتوماتیک میریم توش حتی اگه صف ورود به جهنم باشه ...,,,
ناشناس
سه‌شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰:۲۱
تو هم صف ورود به جهنم رو خوب اومدی رفیق
فیاض
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۲۲:۵۸
والله قسم شما حقوقی های اغواگر ودولتمردان کذاب این پول ضعفا را نخواهید خورد جهت مجازات عاجل از سوی خدای عادل توانا صلوات
مهدی
Germany
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۲۳:۵۷
واسه شما هم سیگار روشن کنم........؟؟؟؟؟!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۲۳:۵۸
هوس قهوه تلخ و سیگار کردم!
یوسف
Iran (Islamic Republic of)
يکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۳ - ۰۰:۰۸
نگران نباشید از فردا بازار خوب میشه.تا میتونین خرید کنیین
شریف پور
Australia
دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۶
اشکان جان غصه نخور !! انشاالله این ها !! بالاخره سر عقل می آیند و با حل مشکل هسته ای کشور را ار بن بست نجات می دهند
کریم پاکدل
Iran (Islamic Republic of)
دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰
بورس یعنی خخخخخخخخخخخ
سلمان
Iran (Islamic Republic of)
دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰:۵۹
من وقتی صفهای فروش رو دیدم فکر کردم اشتباهی شده فکر کنید 140 میلیون صف فروش حسشو درک میکنم
جمشید
Iran (Islamic Republic of)
پنجشنبه ۰۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۸:۳۱
مرسی نوشته ی هنرمندانه ای بود جناب قطب نما
علی کولیوند
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۷
سلام با تشکر از استاد طهماسبی وگروه زحمتکشی که بیمنت به تمامی گروهشان یاری می کردند ما هم با اینکه هیچ سودی در بورس نبردم وفقط ضرر کردم حتی خزامیاد با پنج درصد ضرر فروختم وسهمهای دیگه را با نظر قطب نما خریدم از دوستان هیچ گله ای ندارم واز اینکه با زحمت زیاد مطالب سیاسی وبورسی در گروه میگذاشتند تشکر میکنم حتی خیلی موارد بورسی یاد گرفتم امیدوارم دویاره استاد برگردندهنوز به تجربیات ایشان نیاز داریم. .ودرود بر آقای طهماسبی که از صفته بازی این دزدان بورسی با خبر کردند باید مقابله کرد نه اینکه از این دزدان فرار کرد با اینکه میدونم خیلی سخت؟وباید راهی باشدبازم مچکرم آقای استاد طهماسبی