چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۷

طلاق به خاطر کار نکردن در شرکت پدرزن

کد خبر : ۱۳۹۸۶۸
کار نکردن در شرکت پدرزن، باعث شد که زوج جوان به دادگاه خانواده بيايند و براي هميشه از هم جدا شوند. 

به گزارش مردم سالاری، زوج جوان وقتي درخواست طلاق توافقي خود را به قاضي شعبه 268 دادگاه خانواده ارائه دادند، قاضي از آنها پرسيد: چرا مي‌خواهيد از هم جدا شويد؟ زن جوان پاسخ داد: آقاي قاضي شوهرم لجباز و يک دنده است و اصلا به خواسته‌هاي من و خانواده ام اهميتي نمي‌دهد. من دوست دارم که شوهرم در شرکت پدرم کار کند. وقتي هم با او آشنا شدم اين موضوع را به او گفتم. ولي حالا که به عقد يکديگر در آمده ايم او از اينکار سر باز مي‌زند و نمي‌خواهد در شرکت پدرم کار کند. او مي‌خواهد در يک شرکت ديگر کار کند که اين موضوع اصلا برايم قابل تحمل نيست. پدرم حاضر است همه چيز را در اختيار پدرام قرار دهد و حتي مي‌خواهد در شرکتش به او پست و مقام بدهد ولي پدرام همچنان لجبازي مي‌کند و به خواسته من و پدرم احترام نمي‌گذارد. براي همين ما از همين حالا از هم جدا شويم خيلي بهتر است. 

در ادامه پدرام در مقابل قاضي ايستاد و گفت: آقاي قاضي همسرم به من زور مي‌گويد. من نمي‌خواهم از حالا کارمند پدرزنم باشم و براي او کار کنم و تا آخر عمر منت خانواده همسرم گردنم باشد. من مي‌خواهم مستقل باشم و براي خودم کار کنم. نمي‌خواهم براي پدرزنم کار کنم. ولي سميه همينطور به من زور مي‌گويد. او حاضر است از من جدا شود ولي من در شرکت و يا جاي ديگري کار نکنم. من هم ديگر تحمل اين زورگويي را ندارم. او مي‌خواهد من از جايي که کار مي‌کنم استعفا بدهم و در شرکت پدرش مشغول به کار شوم. ولي من هيچ وقت اينکار را نخواهم کرد. وقتي هم اوايل به من اين موضوع را گفت تصور مي‌کردم که فقط در حد يک پيشنهاد است و مي‌توانم آن را رد کنم. نمي‌دانستم که اين يک دستور از طرف خانواده همسرم است.

 در پايان تلاش‌هاي قاضي براي منصرف کردن اين زوج از طلاق بي نتيجه ماند و حکم طلاق توافقي صادر شد.
اشتراک گذاری :
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
313
یکی انقدر شکمش سیر که ناز میکنه یکی انقدر در به در کار میگرده که حاظره با مدرک لیسانس و بالاتر کار خدماتی هم بکنه اونم گیرش نمیاد !
اینا رو باش که از هم جدا شدن واقعا ادم نمی دونه چی بگه
ناشناس
یعنی خاک توی سر این ملت کنن.
حسن
خوش به حالش. راحت شد
ناشناس
بابا بی خیال. این کارها چیه می کنید. من حاضرم برم شرکت پدر خانم پدرام جان کار کنم اما این ها از هم جدا نشن.
خدا شانس بده ملت صبح تا شب دنبال یه کار پاره وقت می گردن اونوقت پدرام خوشی زده زیر دلش. حالا وقتی از شرکت اخراج شدی می فهمی چه خبره
عباس شفیعی
خطاب به زوج اینکه میخواستی قبول نکنی مگر مردم میتونند برااینکه دلت نمیخواد کاری کنند اشتباه از اول باخودت بوده زنت راست میگه چون قبول کردی این یعنی چه معلومه که آدم منطقی نیستی که میگی فکر کردم پیشنهاده اشتباه کردی هم اول که قبول کردی کار کنی وبدتر از اون اینکه قبول کردی زنت بخاطر این جدابشه من جا تو بودم بر میگشتم