فروغ فرخزاد / از تولد تا مرگ + تصاویر
به گزارش فرازنیوز،
تاریخ تولد، محل تولد، هنگام تولد:
در 8 دی سال 1313 در خیابان معزالسلطنه کوچه خادم آزاد در محله امیریه تهران به دنیا امد.
پدر:محمد فرخزاد
مادر:توران وزیری تبار
برادران:امیر مسعود ، فریدون ، مهرداد ، مهران
خواهر:پوراندخت ، گلوریا
همسر:پرویز شاپور(طنز پرداز) (این ازدواج به جدایی انجامید.)
فرزند:کامیار شاپور
دوران زندگی:
وی از پدری تفرشی و مادری کاشانیتبار به دنیا آمد. فروغ درباره دوران کودکى خود مىگوید: پدرم ما را از کودکى به آن چه که سختى نام دارد، عادت داد، ما در کمپل هاى سربازى خوابیده و بزرگ شدهایم در حالى که در خانه ما کمپل هاى اعلا و نرم هم یافت مىشد، پدرم ما را با روش خاصى که در تربیت فرزندانش اتخاذ کرده بود پرورش داده. تابستانهای دوران کودکی را به دلیل مسئولیت پدر در اداره ی املاک مازندران در نوشهر می گذراند .
در دوران هفت سالگی به اجبار پدر به ساخت پاکت از روزنامه های باطله می پرداخت . آن هم برای آشنایی با چگونگی به دست آوردن پول که در سالهای متوالی تکرار میشد .
در همان دوران کودکی نخستین جرقه های ذهنی تراوش می کند . او بسیار شیطان ، یکه تاز، فعال و پرانرژی و ناآرام بود .همین عدم آرامش او هم منجر به شیطنت و هیاهوی او می شد . فروغ آنچنان شیطان بود که از در و دیوار بالا می رفت و مثل پسرها روی نوک درختها می نشست و مثل شیطانکها با کارهایش دیگران را به خنده می انداخت .
البته فروغ علاوه برروحیه ی شیطان یک روحیه دیگر هم داشت . فروغ غم زده و بهانه گیر، حسّاس که با کمترین بهانه ساعتها با صدای بلند گریه می کرد . او عاشق قصه بود .مادربزرگ قصه های قشنگی می دانست و فروغ یک لحظه مادربزرگ را آرام نمی گذاشت . به قصه ها گوش میداد و دچار جذبه و شگفتگی مالیخولیایی میشد .
این شخصیتهای دوگانه ، درست مثل مهمانی که از در خانه وارد می شود و چند روزی در آنجا می ماند و باز از همان در بیرون می رود ، خودشان را نشان میدادند و بعد میرفتند . فروغ قدرت مطالعه و استعدادهای شعری را از پدرش گرفت و از مادر سادگی و صفا را . پدر شعر می خواند و او با علاقه گوش میداد که با ابیات آشنا شود . استعدادهای فروغ در نوجوانی بحدی بود که معلم انشای او باور نمی کرد که خودش انشاهایش را بنویسد .
او تحصیلاتش را در دبیرستان خسروخاور (۱۳۲۵) ادامه داد در این دوره مهدى حیدرى شاعر ایدهآل او بود، در سال ۱۳۲۸ به هنرستان بانوان کمالالملک رفت و آموزش خیاطى و نقاشى را گذراند.
فروغ طبق گفته خودش در زندگى هرگز راهنمایى نداشته است و کسى او را تربیت فکرى و روحى نکرده و مىگوید: هرچه دارم از خودم دارم و هرچه ندارم همه آن چیزهایى است که مىتوانستم داشته باشم، اما کج روىها و خود نشناختنها و بنبستهاى زندگى نگذاشته است که به آنها برسم.
او در سن ۱٦ سالگى با پرویز شاپور (۳۱ساله) ازدواج کرده به اهواز نقل مکان مىکند. نامههاى فروغ به شاپور که توسط عمران صلاحى جمع آورى و منتشر شده است ظاهرا نمایشى از دلبستگىهاى فروغ فرخزاد به شاپور است.
شعر اسیر در بهار سال۱۳۳۱ براى نخستین بار چاپ مى شود در همین سال تنها فرزندش کامیار متولد مىشود. در فاصله سال هاى ۳۲ و۳۳ فروغ براى چاپ شعرهایش در برخى مجلات مانند روشنفکر و فردوسى، سفرهایى را در داخل کشور انجام مىدهد و دراین دوره نادرنادرپور، سایه، مشیرى، لاهوتى، گلچین گیلانى شاعران ایده آل فروغ هستند.
پوران فرخ زاد خواهر فروغ مىگوید:« وقتى شعر گناه و دیگر اشعارش چاپ شد شعرا و هنرمندان ،دوره اش کردند و پدرم سخت مخالف این کارهاى فروغ بود، مىگفت: فروغ باعث ننگ خانواده ما است و بعد هم فروغ را از خانه بیرون کرد.»
سال۱۳۳٤ فروغ پس از چاپ پاورقى "شکوفههاى کبود" نوشته ناصر خدایار، به علت شوک روحى، مدت یک ماه در شفاخانه روانى بسترى مىشود. در سال۱۳۳۵ دیوار توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد. در همان سال فروغ براى نخستین بار به روم و سپس به مونشن سفر کرده و در ۱۳۳٦ به تهران باز مىگردد.
در سال۱۳۳۷ عصیان توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد. فروغ در سال۱۳۳۷ با ابراهیم گلستان در"گلستان فیلم" در خیابان اراک تهران آشنا مىشود و سال بعد عاشقانه و جمعه را در مجله اندیشه و هنر چاپ مىکند. در همان سال فروغ به عنوان ناظر فیلم مستند "یک آتش" فعالیت مىکند.
همچنین در تهیه فیلمى از مراسم خواستگارى در ایران بنا به سفارش موسسه فیلم کانادا با ابراهیم گلستان کارگردان سینما همکارى مىکند و در این فیلم در کنار پرویز داریوش، طوسى حائرى و هایده تقوایى به ایفای نقش پرداخت.
در بهار سال۱۳٤۰ به انگلستان سفر مىکند، در بهار سال بعد در فیلم دریا ساخته ابراهیم گلستان بازى کرده و در پاییز همین سال به مدت ۱۲ روز در تبریز در جذام خانه باباغى بسر مىبرد و محصول این کار فیلم مستند "این خانه سیاه است" میشود.
در بهار سال ٤۲ در فیلم خشت و آیینه ساخته ابراهیم گلستان بازى مى کند. چهارمین مجموعه شعر فروغ، تولدى دیگر بود که در زمستان 1343 به چاپ رسید و میتوان آن را حیاتى دوباره در مسیر شاعرى فروغ نامید.
فروغ پس از آن که در تهیه چندین فیلم، ابراهیم گلستان را یارى کرده بود در تابستان سال 1343 به ایتالیا، آلمان و فرانسه سفر کرد و زبان آلمانى و ایتالیایى را فراگرفت. سال بعد سازمان فرهنگى یونسکو از زندگى او فیلم نیم ساعته اى تهیه کرد.
فروغ بدون تردید توانست پیوندى بین شاعران بعد از نیما و خودش ایجاد کند. فروغ فرخزاد به دو هنر آراسته بود: هنر خوب زندگی کردن و هنر خوب شعر گفتن. او هنرمندی بود که به چشم های خود و به خواست خودش اعتقاد داشت. به عوض حاشیه رفتن ها و بیراهه دویدن ها، داسی به دست گرفته بود و در مسیر خود هر چه مانع و حشو و زائد بود می برید و راه را آنطور که می خواست هموار می کرد و اعتنایی نداشت که دیگران چه فکر می کنند و شرایط هم برایش آماده می شد.
فروغ فرخزاد اضافه بر سرودن اشعار و کارهای سینمایی به ترجمه ، تحقیق و مقاله نویسی ، نیز می پرداخت . آثار شعری فروغ نه تنها در جامعه ادبی-فرهنگی تاثیرات چشم گیری گذاشت، که زنان را هم از خواب سنگین اعصار و قرون بیدار ساخت. هویت شان را به عنوان نیمی از افراد جامعه به ان ها نشان داد و به ویژه به زنان قلم به دست چه شاعر، چه نویسنده چه ادیب و هنرمند آموخت که بایسته است به زبان خودشان سخن بگویند و با نگاه خودشان به آفرینش های هنری بپردازند و به دور از تقلید از زبان و نگاه مردانه که تا آن زمان ادامه داشت و به همین دلیل در برابر استعدادهای زنانه سدی کشیده و مانع پیشروی و خلاقیت های ادبی و هنری آنان شده بود، به آفرینش های خود چهره ی تازه یی بخشید، مکتب او به زودی هواداران بسیاری یافت. و اینک سال هاست که زنان شاعر، نویسنده، نقاش، مجسمه ساز و... راه او را ادامه می دهند و بدین سان است که اینک شمار زنان ادیب و هنرمند چنان افزایش یافته است که می رود از شمار مردان،فزونی گرفته و به دنیای هنر و ادب زنانه آبرو و آزرم چشم گیری ببخشد. ناصر صفاریان در سال ۱۳۸۱ سه فیلم مستند با نامهای جام جان، اوج موج و سرد سبز درباره فروغ ساخت که در آن با افراد زیادی همچون کاوه گلستان فرزند ابراهیم گلستان، بهرام بیضایی کارگردان سینما، فریدون مشیری شاعر، مادر و خواهر فروغ فرخزاد و کسان دیگری گفتگو شدهاست. همچنین در این فیلم عکسهای منتشر نشده بسیاری از فروغ به نمایش گذاشته شدهاست.
افتخارات:
دریافت جایزهٔ بهترین فیلم مستند از فستیوال اوبرهاوزن برای خانه سیاه است در سال 1242. ولی فروغ به جایزه میخندید: جایزه چه معنی دارد. من لذتی را که باید میبردم از کار بردهام. ممکن است یک عروسک هم به من بدهند. عروسک چه معنی دارد؟ جایزه هم عروسک است!
آثار :
- ۱۳۳۱ - اسیر، شامل ۴۳ شعر
- ۱۳۳۵ - دیوار، شامل ۲۵ قطعه شعر
- ۱۳۳۶ - عصیان، شامل ۱۷ شعر
- ۱۳۴۱ - تولدی دیگر، شامل ۳۵ شعر
- ۱۳۴۲ - ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، شامل ۷ شعر
تاریخ فوت، محل فوت، هنگام فوت، محل دفن:
در 24 بهمن سال 1345 به هنگام رانندگی در اثر انحراف اتومبیلش از مسیر،به دلیل جلوگیری از برخورد با ماشین حامل دانش آموزان دبستان شهریار قلهک در خیابان لقمان الدوله به بیرون پرت شد که ابتدا به بیمارستان هدایت قلهک و بعد به بیمارستان رضا پهلوی تجریش منتقل شد و سرانجام پیش از هر اقدام پزشکی جان سپرد . پیکرش را در روز " 26 بهمن سال 1345 " در گورستان ظهیرالدوله در دربند تهران هنگامی که برف می بارید به خاک سپردند .
نقل قول و خاطرات:
سید على صالحى(شاعر) : اى کاش فروغ زنده مىماند و هرگز یک قطعه شعر هم نمىسرود. مرگ در هیچ شرایطى شانس نیست و قضاوت بر نداشتههاى یک انسان، بر آیندهاى که لمسش نکرده و ندیده، قضاوت بسیار خطرناک است. این که گفته مىشود مرگ نابهنگام فروغ، شانس او بوده زیرا اگر مىماند امروز مانند اکثر شاعران، جهان و تاریخ، خود را تکرار مىکرد حرف بىربطى است. اى کاش فروغ زنده مىماند و خودش را تکرار مىکرد و به حیاتش ادامه مىداد و به صورت طبیعى مى مرد، زیرا زندگى براى یک انسان، ارزشش برابر است با تمام شعرهاى درخشان طول تاریخ بشرى! آتشى: «شعر فروغ شعرى حسى و مفهومى است و براین اساس باید گفت که او شاعر زبان نیست، و این ویژگى درست برعکس نیماست چرا که نیما را میتوان شاعرى زبانى دانست.» فروغ فرخزاد:« یک کار هنری تمام و کامل، کاری است که نتیجه جفت شدن و آمیختگی صد درصد محتوی و قالب باشد، به طوری که بعد از تمام شدن دیگر نتوان در آن دست برد. شعر بی وزن این ضعف را دارد که همیشه، برای هر تغییر و تبدیلی، آمادگی نشان می دهد. پس می شود گفت تا حدی کامل نیست. شعر بی وزن برای ورود به دنیای شعر پذیرفته شده، یک چیز کم دارد و آن وزن است. اما نگفته نماند که من بسیاری از شعرهای ظاهرا نا موزون را، شعر تر از بسیاری از موزون های ظاهرا شعر یافته ام. مثلا بسیاری از نا موزون های "شاملو" (باغ آیینه - هوای تازه) که گرچه تابع هیچ یک از وزن های متداول در شعر نیستند اما در نظم روشن و مشخص قالب گیری شده اند که لازمه ی هر کار هنری است. و آن وقت مقایسه کنید این ناموزون ها را با بسیاری از موزون های معاصر.»
ابیاتی از اشعار فروغ:
چون سنگها ٬ صدای مرا گوش می کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی
رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی
دستِ مرا که ساقه سبز نوازش است
با برگهای مرده هماغوش می کنی
گمراه تر ز روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش می کنی
ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی
تو دره بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی
در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟
یادش پیوسته گرامی
اسطوره های بزرگی بودند اما افسوس که دیگر نه در جمع ما هستند و نه در یاد ما
بهترین و زیباترین وجودم را به انها تقدیم میکنم چون نامی بزرگ و شعرهای بزرگی را برای هموطنانشان به ارمغان گذاشتند !!!
حال که از سرلوحه وطن من ، تاریخ من پاک شدند اما امیدوارم که حداقل در یاد ما باقی بمانند تا هروز از روزی بهتر به یاد بیاوریم که شاعرانی بزرگ داشتیم اما قدرشان را ندانستیم..
و بزرگترین افتخار را اول به پدر و مادرش بعد به نیکان و خویش و در اخر به ایران یا همان پارسیان تقدیم میکنم
...با تشکر کوروش...
فروغ ینی یک جرعه نفس ناب بعد از تمام بی نفسی ها ..
با خودم و با فروغ عزیزتر از جانم عهد بستم که راهش را ادامه دهم
این روزها و شب ها فروغ را در جای جای وجودم با تمام عشقم احساس میکنم .
فروغ حالا هویت منه . .. به خودم میبالم از داشتنش به این زیبایی و شکوه در اعماق وجودم .
با تمام عشقم عاشقانه دوستت دارم فروغ عزیزم .
... افسانه ...