روزنامه خندان
چوب کبریت اسم رمز آشوبها بود
طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند میزنند و آنها که روزنامه میخوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کیهان: آق والدین! (گفت و شنود)
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات گفته است؛ ما به ادامه مذاکرات هسته ای خوشبین هستیم!
گفتم: مگر این مذاکرات غیر از اثبات این که آمریکا قابل اعتماد نیست، دستاوردی هم داشته است؟!
گفت: اتفاقاً ایشان تأکید کرده که تاکنون هیچ تحریمی برداشته نشده است.
گفتم: ولی قرار بود نتیجه مذاکرات لغو تحریم ها باشد، بنابراین وقتی هیچ تحریمی لغو نشده، بلکه اضافه هم شده است، دیگر چه جایی برای خوشبینی باقی می ماند؟!
گفت: چه عرض کنم.
گفتم: راننده یک وانت قراضه پشت ماشینش نوشته بود «از برکت دعای والدین»! یکی از رفقایش گفت؛ بهتر نیست بنویسی «آق والدین»؟!
سیاست روز: چوب کبریت اسم رمز آشوب ها بود
حسین راغفر - اقتصاددان -: بحث خط فقر با توجه به تنوعی که در کیفیت زندگی افراد جامعه ما در شهر ها و مناطق مختلف کشور وجود دارد نمی تواند یک خط فقر ملی باشد. ما خطوط فقر متفاوتی داریم.
کدام یک از گزینه های زیر از خطوط فقر به شمار نمی رود:
الف) خطی که از امتداد انگشتان پا تا بالای شکم کشیده شده و یک دور در اطراف ناف کشیده می شود.
ب) خطی که از ناحیه قوزک پا تا اطراف کمر امتداد دارد و گاهی تا کف دست هم کشیده می شود.
ج) خطی که از ناحیه پشت و نیم متر پایین تر از قلب کشیده می شود و به حوالی حلق می رسد.
د) هیچکدام
برادر مرتضوی: به اندازه یک چوب کبریت هم به بابک زنجانی ندادیم.
ما از این انشا نتیجه می گیریم که ...
الف) چوب کبریت یک چیز خطرناکی است و نباید در اختیار اطفالی نظیر بابک زنجانی قرار بگیرد وگرنه همه جا را آتش می زند.
ب) ممکن است کسی به دیگران چوب کبریت ندهد اما شاید چیزهای بهتری بدهد.
ج) چوب کبریت اسم رمز آشوب ها بود.
د) هر سه گزینه فوق صحیح است.
شرق: عالمی حق السکوت گرفته است
«برخی روزنامه های زنجیره ای برای عدم انتقاد از محمدرضا رحیمی حق السکوت می گرفتند.» این را مدیرعامل خبرگزاری فارس گفته. راست می گوید. من خودم چندبار حق السکوت گرفتم. چطوری؟ اول باید بگویم توی مطبوعات حق التحریر می دهند، یعنی بابت چیزی که نوشته می شود حق التحریر می دهند. حالا من بارها شده که چیزی نوشتم اما حذف شده و منتشر نشده. درباره محمدرضا رحیمی در سال های گذشته کم ننوشتم، که خیلی هاش چاپ شد، خیلی هاش هم چاپ نشد.
خیلی از روزهایی که ستونم رفت در دست تعمیر، اصلا زیر سر محمدرضا رحیمی بود که ما هی نوشتیم هی حذف شد. خب قدیم که مثل الان نبود که رسانه های راستی و محافظه کار هم تیتر علیه رحیمی بزنند. خلاصه ما هرچی درباره رحیمی می نوشتیم حذف می شد اما بنده سر ماه حق البوقم را کامل از روزنامه می گرفتم. یعنی با اینکه حرفی نزده بودم حقم را می گرفتم. این یعنی حق حرف نزدن. پس من حق السکوت گرفتم. یعنی درباره محمدرضا رحیمی رسما حق السکوت گرفتم، منتها نه از خودش، از روزنامه های اصلاح طلب.
- آقا ببخشید، چطوری چندسال یکی را حلواحلوا می کنید، بعد یکهو حلوا می پزید براش؟
: اینطوری. به نظر ما حالا که کلا محمدرضا رحیمی را می گویند نفوذی هاشمی رفسنجانی بوده در دولت دکتر احمدی نژاد، تا خرابکاری کند تا اسم پاک ترین دولت ایران را چرک کند و حالا که رسانه های محافظه کار ثابت کردند که تقصیر رسانه های اصلاح طلب بوده که دولت محافظه کار دکتراحمدی نژاد که تحت الحمایه رسانه های محافظه کار بود، اینطوری شده و آن کارها را کرده، ما رسما اعلام می کنیم نه تنها تمام فساد اقتصادی دولت دکتر احمدی نژاد تقصیر رسانه های اصلاح طلب به خصوص روزنامه «شرق» است، که حتی مسوولیت خاموش شدن شمع خزینه حمام شیخ بهایی، سرخوردن پای امیرکبیر در حمام، رفتن محمودرضا خاوری بغل سلین دیون که همسایه شان شد، قضیه دستبرد لولو به اموال خصوصی در نطق دکتراحمدی نژاد، قضیه سوختن همان جایی که می سوزد و همه چیزهای دیگر به پای روزنامه «شرق»، به عنوان روزنامه اصلاح طلب و گردن مهدی رحمانیان مدیرمسوول، احمد غلامی سردبیر، شهاب طباطبایی، رضا ابری، برنارد عزراییلیان، مهدی قدیمی، علی جهانشاهی، گیسو فغفوری، عسل عباسیان، نگار حسینی، سحر طلوعی، آقای مسافر و آمبولانس چی است. تمام و خلاص.
بهرحال دهه مبارک فجر نزدیک است و بد نیست سایت یکم حال و هوای انقلابی به خودش بگیره.