بورس‌نیوز(بورس‌خبر)، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
سه‌شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۲:۵۷

درس‌هایي از تجربه چين

کد خبر : ۲۰۹۵۳۶

 

درحالی که چين اصلاحات خود را بدون وجود طبقه‌ای از فرداستان سياسی یكپارچه یا نهادهای پيچيده به پيش برد، برخی عوامل برای پيشبرد تغييرات راهبردی اهميت داشتند. اولویت‌های حاکمان در این ميان به‌ویژه مهم و برجسته بود. دنگ شیائوپینگ و همكارانش رشد اقتصادی کشور را در رأس هر چيزی قرار دادند و آنها حاضر به پذیرش ریسک‌های سياسی برای رسيدن به رشد بالای اقتصادی هم بودند. مدرکی دال بر اثبات اولویت‌های آنها، سياستگذاری در پاداش‌دهی به زیردستان برای ایجاد رشد اقتصادی و نيز نشان دادن وفاداری‌شان به حكومت بود. همه حاکمان خواهان بر قدرت ماندن و جلوگيری از نافرمانی زیردستان خویش هستند. اما تفاوتی مهم وجود دارد میان رهبرانی که انتظار وفاداری از زیردستان خود را دارند در عين حال که مایلند به توانایی زیردستان برای سرزنده و پرتحرک ساختن اقتصاد هم اولویت بدهند و آن رهبرانی که آنقدر بر امنيت و بقای سياسی خویش متمرکز گشته‌اند که هميشه اولویت را به وفاداری زیردستان خود و توانایی دریافت حمایت و مهارکردن مخالفان خویش می‌دهند.

در چين توانایی کمک به رشد اقتصادی، معيار اصلی ارزیابی عملكرد مقامات محلی، استانی و وزارتخانه‌ای بود. به این ترتيب این مقامات، انگيزه قدرتمندی یافتند تا کارآفرینی را تشویق کنند و انگيزه‌شان برای دزدیدن منابع عمومی کمتر شود و فعالان اقتصادی خصوصی را همچون طعمه و شكار نبينند. حقيقتاً در نظام‌های غيردمكراتيک که پيشرفت شغلی تنها یا تقریباً به روابط شخصی بستگی دارد، فساد اغلب به‌حدی بالاست که رشد اقتصادی را در نطفه خفه می‌کند. مادامی که فكر و ذکر یک مقام رسمی وابسته به حكومت، ترویج و مراقبت از امنيت حاکم بر سر قدرت است او معمولاً خود را مجاز می‌بيند تا مرتكب دزدی و غارتگری شود حال هر اندازه که تعهد شعارگونه شخص حاکم را به درستكاری و رشد اقتصادی شاهد باشيم. اما در چين پس از مائو، جایی که حتی مقامات وفادار اگر به رشد سریع اقتصادی کمک نمی‌کردند کنار گذاشته می‌شدند، منفعت شخصی هرکدام از مقامات حكومتی در این بود که از دزدی گسترده خودداری کنند. رویه‌های مفسده‌آميز، جلوی گسترش زیرساخت‌ها را گرفته و سرمایه‌گذاری را تضعيف می‌کرد، که درنتيجه رشد اقتصادی و حرفه سياسی مقام مسئول را تضعيف می‌کرد.

در همين ارتباط، رهبران عالی کشور اثبات کردند که توانایی مهار اشتهای خویش برای منافع مادی آنی را دارند. رهبران نه تنها به مردم اجازه دادند تا به موفقيت مادی برسند و اولویت در انتصاب را به مقاماتی دادند که شكوفایی اقتصادی را ترویج کنند، بلكه همچنين جلوی وسوسه خویش را برای کشتن غازی که تخم‌های طلایی می‌گذاشت، گرفتند. رهبران چين مجبور شدند به فعالان بخش خصوصی اجازه دهند، تا بدون ترس از مصادره ثروت خویش یا مجبور ساختن آنها به شراکت با خودشان با این شرط که رقبای آنها را درهم بشكنند، به شكوفایی برسند. شيوه چينی متفاوت از آن چيزی است که در بيشتر دیگر کشورهای درحال توسعه، شامل کشورهای شوروی سابق، آفریقا و خاورميانه دیده می‌شود، جایی که کسانی که ثروتی خلق میکنند نوعاً احساس می‌کنند که باید درآمدهایشان را پنهان کنند، آنها را به خارج بفرستند یا بخش بزرگی از آنها را جدا کنند و به شكل زیرميزی به چنگ حاکمان فاسد درآید. فساد در چين رواج دارد. اما مقامات دولتی معمولاً غازهای تخم طلا را از دم تيغ نمی‌گذرانند. در عوض، مقامات حكومتی غازها را تشویق می‌کنند تا تخم‌های طلایی بيشتری بگذارند و در این ميان شاید یک یا دو تخم را برای خودشان بردارند تا غاز طلایی جدیدی از تخم سربرآورد و سپس به کسب‌وکار برای خودشان بپردازند و شروع به گذاشتن تخم‌های طلایی جدید در کنار سایر غازهای مقدس بخش خصوصی کنند.

اشتراک گذاری :
ارسال نظر