مردی که معتقد بود: «محمود احمدینژاد هدیهای از سوی خداوند است»، ناباورانه از سازمان تأمین اجتماعی کنار گذاشته شد ودیگر هرگز به دولت بازنگشت.او دوست قدیمی وهمرزم محمود احمدی نژاد بود وهیچ کس به درستی نفهمید چرا از مدیریت بزرگ ترین سازمان اقتصادی ایران کنار گذاشته شد.داوود مددی که از او به عنوان یکی از دوستان نزدیک محمود احمدینژاد یاد میشد از ابتدای روی کار آمدن دولت نهم، فراز و نشیبهای زیادی را تحمل کرد و در نهایت به گونهای رمزآلود، از تامین اجتماعی کنار گذاشته شد. در ابتدای روی کارآمدن دولت نهم، از داوودمددی به عنوان گزینه جدی وزارت رفاه و تامین اجتماعی یاد می شد اما احمدینژاد به جای او «مهدی هاشمی» را به مجلس معرفی کرد.مهدی هاشمی از نمایندگان رای اعتماد نگرفت تا «داوود مددی» سه ماه به عنوان سرپرست وزارت رفاه و تامین اجتماعی فعالیت کند.باز هم زمزمههایی از احتمال معرفی او برای وزارت رفاه شنیده شد اما احمدینژاد، باز هم همسنگر قدیمی خود را بینصیب گذاشت تا «پرویز کاظمی» وزیر رفاه شود و دوست قدیمی آقای رئیسجمهور به سازمان تامین اجتماعی برود.مدتی پس از اینکه پرویز کاظمی، وزیر رفاه دولت نهم بود، زمزمههایی از اختلاف میان او و رئیس سازمان تامین اجتماعی به گوش رسید.کاظمی معتقد بود،مددی با نفوذی که در دولت دارد، وزیر رفاه را به «چرخ پنجم» تبدیل کرده است.کشمکشها میان وزیر و رئیس بالا گرفت تا اینکه وی موفق شد مقام مافوق خود را از صحنه خارج کند.«کاظمی» رفت تا «یوسفپور» به صورت موقت سرپرست وزارت رفاه شود.عمر «یوسفپور» در وزارت رفاه کمتر از آن بود که با «پدرخوانده» درگیر شود اما خیلیها آغاز اختلاف میان رئیس و سرپرست وزارت رفاه را انکار نکردند.در مدت زمان کوتاهی،«یوسفپور» هم از وزارت رفاه رفت تا «عبدالرضا مصری» جای او را بگیرد. مصری که از میان نمایندگان مجلس برخاسته بود از همان ابتدا عرصه را بر «پدرخوانده» تنگ کرد تا او «مجتبی کبورانی» را از مدیریت شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی بردارد.دامنه اختلافها اما گستردهتر از آن بود که وزیر با همسنگر رئیسجمهورتوافق کند. درگیریها از خیابان آزادی و میدان ونک، به اتاقهای خیابان پاستور کشیده شد تا سرانجام محمود احمدینژاد تن به برکناری داوود مددی،همرزم و همسنگر روزهای پرآشوب کردستان داد."
***
پس از روزهای پر تلاطم حضورش در دولت، اوضاع چگونه است ؟
بسیار عالی. انسان وقتی مسئولیتی بر عهده اش نیست، آسوده خاطر است.
مسئولیت درسازمانی که باید به طیف وسیعی از جمعیت کشور پاسخگو باشد...
بله همین طور است، ذینفعان سازمان تامین اجتماعی،کارگران و قشر فعال جامعه هستند که البته پیامبر اسلام نیز دست آنان را بوسید. کارگران صاحبان اصلی این سازمان هستند و منابعی که در این صندوق ذخیره شده است، حق الناس است و چنانچه کوچکترین خطایی در مدیریت منابع این سازمان صورت گیرد ، از سوی خداوند مورد بخشایش قرار نخواهد گرفت. در واقع کسی که توفیق می یابد حافظ و امین این منابع باشد، به طور قطع، خداوند عنایت خاصی به او داشته است که باید بتواند ازاین فرصت به طور مناسب بهره برداری کند.
شما از این فرصت به طور شایسته بهره برداری کرده اید؟
من با این نیت فعالیتم را درسازمان تامین اجتماعی آغاز کردم که امیدوارم مورد قبول واقع شده باشد.
اگر موافق باشید به بحث اصلی بپردازیم؛ نقش "تامین اجتماعی" در فرآیند تحقق عدالت و توسعه چیست؟
تامین اجتماعی نوعی دستاورد است که بشر در طول تاریخ به آن دست یافته است وساختاراین دستاورد در سیر تغییرو تحولات، جنبه علمی نیز به خود گرفته است. به عقیده من، شکل گیری نظام تامین اجتماعی به مثابه یک انقلاب در راستای تامین نیاز های آتی قشر فعال جامعه به وجود آمد. درواقع لازمه توسعه اقتصاد هرکشوری این است که نیروی مولد خود را مورد حمایت قرار دهد و پس از پایان دوران خدمت نیز، آنان را رها نکند. از سوی دیگر، می خواهم به بحران های اخیری که در کشور ها ی در حال توسعه ایجاد شده است اشاره کنم . می دانید که ریشه بحران در این کشور ها در قوانین و مقررات مربوط به تامین اجتماعی نهفته است. به این دلیل که دولت ها در بسط تامین اجتماعی در این کشور ها موفق نبوده اند و بدهی عمده این دولت ها به نظام های تامین اجتماعی و مردم است.
آیا می توانیم بگوییم که اهمیت تامین اجتماعی در ایران نیز درک نشده است؟
متاسفانه همین گونه است. با بررسی دوره های مختلف ریاست جمهوری در کشور به این نتیجه رسیده ام که دولت ها اغلب دردوره نخست، جایگاه تامین اجتماعی را درک نکرده اند و زمانی به اهمیت این مقوله در مسیر تحقق عدالت اجتماعی پی برده اند که عمر دولت آنان به پایان رسیده است والبته دردولت بعدی نیز مدتی صرف شناخت اجزا و جایگاه این سازمان می شود. در دولت های نهم و دهم نیز به همین منوال بوده است. به بیان ساده تر، دیدگاه این دولت به مقوله تامین اجتماعی، نگاه مثبت و مناسبی نبود. ارتقا یا تنزل جایگاه "تامین اجتماعی" در سبد اولویت های دولت تا این لحظه به نفع این سازمان نبوده است ؛ مگر آن که این رویکرد درآینده تغییر کند.حالا اخیرا شنیده ام که قرار است حدود 35 میلیارد تومان از بدهی های این سازمان را در قالب سهام یا نقدی پرداخت کنند. اگر این چنین باشد نشان می دهد که جایگاه این سازمان را در اقتصاد کشور درک کرده اند. اما این کافی نیست و مسئولان این سازمان ضمن حفظ فعل ، باید در پی ایجاد ارزش افزوده نیز باشند.
در طول سال ها ی گذشته ، تسلط بیش از حد دولت بر سازمان تامین اجتماعی، زمینه مداخلات سیاسی را در این سازمان فراهم کرد. شما با این فرضیه موافق هستید؟
بله. دولتی کردن تامین اجتماعی یک خطای محض بوده است. به این دلیل، من یکی ازمخالفان قانون ساختار رفاه وتامین اجتماعی بوده و هستم. ماده 17این قانون، ساختار شورای عالی تامین اجتماعی راکه متشکل از نمایندگان بیمه شدگان و کارفرمایان بود دستخوش تغییراتی کرد واین سازمان را به سوی دولتی شدن سوق داد. در حالی که ایجاد تغییردرترکیب اعضای این شورا باید درجهت افزایش نقش بخش خصوصی درمدیریت این سازمان صورت می گرفت. وقتی این سازمان دولتی می شود، تحکم های دولتی و برخی تحمیل ها از این ناحیه، اصل شایسته سالاری را در این سازمان خدشه دار می کند. اشکال عمده ای که در دولت موجود در ارتباط با سازمان تامین اجتماعی به وجود آمد، این بود که دولت داعیه اداره این نهاد را داشت و نگاه من این بود که دولت باید به دنبال نظارت بر این نهاد باشد که البته ارکان های نظارتی مانند شورای عالی تامین اجتماعی نیز برای این منظوردر قانون پیش بینی شده بود. با ارزیابی قوانین مربوط به تامین اجتماعی به این نتیجه رسیدم که قانون سال 1354 که بر مبنای اصول و قواعد تامین اجتماعی و محاسبات اکچوئری تنظیم شده بود بهترین قانون است. این در حالی است که از سال 54 تا کنون، هیچ گاه محاسبات اکچوئری درتدوین قوانین مورد توجه قرار نگرفته است. شاید بهتر باشد بگوییم، علم محاسبات اکچوئری در ایران به دست فراموشی سپرده شده است و به ندرت افرادی را می یابیم که در این زمینه مطالعاتی داشته اند؛ در حالی که این علم، پایه محاسبات بیمه ای است. البته در زمان تصدی این سازمان، تصمیم داشتم، افرادی را برای آموزش به خارج از کشور اعزام کنم که این مجال به وجود نیامد. متاسفانه دریکی از دوره های مدیریتی اخیر، حکم تعطیلی پژوهشگاه تامین اجتماعی که منابع و تولیدات علمی در خور توجهی در اختیار داشت نیز صادر شد.
تغییرات پی در پی مدیران سازمان تامین اجتماعی در دولت نهم و دهم نیز ناشی از نوع نگاه این دولت به مقوله تامین اجتماعی بوده است؟
البته این تغییرات پی در پی در همه بخش های دولت به وقوع پیوسته است. من فکر می کنم که این عزل و نصب های به این دلیل است که در دولت نهم و دهم، دیدگاه ها به یک مدیر، دیدگاه مناسبی نیست و مدیران صرفا، عواملی فرمانبردار تلقی می شوند. اطاعت از اوامری که برای مثال می گوید این مبالغ را به این امور اختصاص دهید یا از این محل برداشت کنید. من بر این عقیده ام که آنان به دنبال این نبوده اند که یک مدیر بتواند راهبر خوبی باشد. در صورتی من معتقدم، جایگاه یک سازمان بر اساس عملکرد یک مدیر به اوج می رسد یا مسیرسقوط را در پیش می گیرد.
انتصاب افراد سیاسی و نا آگاه چه عواقبی برای این سازمان داشته است؟
در یک کلام، این سازمان راتخریب کرد. به هرحال امیدوارم کسی که در راس سازمان تامین اجتماعی قرار می گیرد در مدیریت این سازمان موفق باشد وموردحمایت قرار گیرد. سازمان در حال حاضر، نیاز مبرمی به حمایت و کمک دارد. این سازمان از مشکلات و معضلات درونی بسیاری رنج می برد. می بینید که سازمان ها اغلب از بعد سیستماتیک و نرم افزاری به رشد نسبی دست یافته اند، اما سازمان تامین اجتماعی هنوز درجا می زند.هرچند با چالش های دیگری نیز دست به گریبان است که موجب هدر رفت منابع مالی این صندوق بیمه ای شده است.
چه چالش هایی؟
نمی توانم به شما بگویم. این موارد را فقط به مسئولان این سازمان انتقال می دهم. این گیر را در مدتی که رییس سازمان بودم متوجه شدم؛ اما مدیران بعدی این سازمان متوجه نشده اند. ظرف آبی را تصور کنید که آب از طریق یک مجرا وارد آن می شود که ممکن است، روزنه های موجود در این ظرف، موجب هدرروی آب باشند. حال ممکن است این مجرا نیز به گونه ای قرار داده شده باشد که بخشی ازآب را هدر می دهد. این موضوع را مسئولان این سازمان، دست کم آنانکه پس از من بر این مسند نشستند، درک نکردند. من حتی تیمی را برای ریشه یابی این موضوع تعیین کردم و درصدد رفع آن بودم.
این اتفاق عمدی است یا سهوی؟
نمی توانم بگویم.
حتما درجریان هستید که در سال گذشته اخباری از اختلاس یک هزار میلیارد تومانی در شرکت شستا منتشر شد، آنچه شما به آن اشاره کردید ممکن است به این اختلاس مربوط باشد؟
نمی دانم. من نمی توانم در مورد صحت و سقم این موارد(اختلاس) نظری بدهم. معمولابه اخباری که مبنای درستی ندارد گوش نمی دهم.
شما به چه دلیل از دولت جدا شدید؟
بازنشسته شدم.
اما این بازنشستگی طبیعی جلوه نکرد.
من از اول هم کارمند دولت نبودم. هدف من خدمت ، حفظ انقلاب و نظامی است که امام آن را پایه گذاری کرد. اما درادامه این مسیر، هنگامی که با برخی امر و نهی ها مواجه شدم که نه در چارچوب منطق و اصول بلکه در چارچوب خواست افراد قرار می گرفت نتوانستم این اوامر را تحمل کنیم و شاید علت اصلی برکناری من نیز همین بود. من سعی کردم، صادقانه به ماموریت خود ادامه دهم و دلیل موجهی هم برای برکناری خود نیافتم.
این امر و نهی ها معمولا متوجه کدام بخش از این سازمان بود و به طور کلی دولت چه انتظاراتی از رییس سازمان تامین اجتماعی داشت؟
در آن دوران چند چالش عمده وجود داشت. چالش بزرگ اما به نوع نگاه دولت به ویژه رییس دولت به مقوله تامین اجتماعی بازمی گشت. البته ممکن است این دیدگاه تا کنون تغییر کرده باشد اما ایشان معتقد بود تامین "اجتماعی" باید به تامین "انفرادی" تبدیل شود. رییس دولت نظرش این بود که تامین اجتماعی جمع شود .
یعنی آقای احمدی نژاد بر این عقیده است که سازمان تامین اجتماعی برچیده شود؟
البته واژه "برچیده شدن"را به کار نمی برد؛ ساختار و سازمانی برای اجرای شیوه مورد نظر ایشان لازم بود اما نه به این شکل یا در قالب سازمان تامین اجتماعی. اما برای جلوگیری از اجرای آن ، استدلال های بسیاری مطرح کردیم و نگذاشتیم. نگاه جدیدی که به نظر من منشا بروز بحران های اجتماعی می شد. به این ترتیب که کارفرمایان برای کارگران خود در بانک ها حساب هایی گشوده و حق بیمه آنان را در این حساب ها ذخیره کنند. بانک هم بهره این مبالغ را پرداخت می کند و پس از 30 سال، بهره این اندوخته ها، حقوق این افراد را تامین کند. اما نتیجه محاسبات نشان داد، اجرای این روش امکان پذیر نیست. در واقع اشکالاتی بر این تئوری وارد بود که به برای مثال ، نرخ تورم در آن مورد توجه قرار نمی گرفت یا دلایل دیگری که اثبات می کردفاین مدل به هیچ با مبانی مهندسی اقتصاد همخوانی ندارد. البته این روش در برخی از کشورهای آمریکای لاتین به مرحله اجرا نیز درآمد اما در نهایت منجر به سقوط این دولت ها شد. به هرحال در برابر این ایده ایستادگی کردیم و این مقاومت سبب شد که قانون ساختار رفاه وتامین اجتماعی را تغییر دادند. معضل عمده دیگر، موضوع شرکت سرمایه گذاری سازمان تامین اجتماعی بود که بیشتر چشم ها به سمت این شرکت دوخته شده بود. توجه ویژه به این شرکت گاه در تحمیل افرادی نمود می یافت که بتوانند در راس مدیریت این شرکت ها خواسته های آنان را اجرا کنند. افرادی که در سایر عرصه ها وامانده بودند،برای تصدی در بخش های مختلف این سازمان معرفی می شدند. حرف من هم این بود که اگر مسئولیت بر عهده من است، اختیارات لازم را نیز باید داشته باشم. به این معنا که اگر مسئولیتی بر عهده من نهاده شده است، انتخاب مدیران و هدایت و راهبری نیز باید با من باشد. هرچند در میان این افراد ممکن است افراد لایقی هم وجود داشته باشد. اما به عقیده من، نظام مدیریت شستا و فعالیت های اقتصادی سازمان تامین اجتماعی باید از وضعیت بنگاه داری خارج شود. سازمان تامین اجتماعی باید ارزش افزوده خود را در بازار سرمایه تولید کند و بنگاه های تولیدی نیز باید توسط بخش خصوصی مدیریت شود. بخش خصوصی می تواند موجب رشد صنعت شود و در عرصه بین المللی نیز حضور یابد. اما بنگاه های دولتی در عرصه اقتصاد داخلی نیزموفق نبوده است. سازمان تایمن اجتماعی باید از توانمندی های بخش خصوصی برای تامین سرمایه بهره می گرفت. به نظر می رسد این بهترین شیوه برای افزایش ارزش افزوده منابع این سازمان باشد تا اینکه برای هریک از این بنگاه ها از جانب افراد مختلف تعیین تکلیف صورت گیرد و مدیر تعیین شود. اگر تامین اجتماعی منابع مالی خود را پرورش دهد و منابع خود را تضمین شده نگاه دارد باید منابع خود را ازفعالیت هایی همچون، بنگاه داری خارج کند و به بازارسرمایه انتقال دهد.
اختلاف شما با آقای کاظمی هم ناشی ازاختلافات در زمینه مدیرت شستا بود؟
بله،بزرگ ترین دلیل همین بود. او می خواست شستا و بانک رفاه را مدیریت کند وعواملی را هم که برای برخی از مناصب در نظر داشت برای من قابل قبول نبود. من به ایشان می گفتم که اختیار شما منحصرا این بوده که مرا برای ریاست سازمان تامین اجتماعی انتخاب کنید و انتخاب مدیران زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی نیز جزو اختیارات من است.البته من هم عموما بدون هماهنگی تصمیمی اتخاذ نمی کردم. اما وقتی می دیدم که به دنبال انتصاب فردی در این سازمان است که شایسته نیست، مقاومت می کردم. در یک مقطعی سازمان را تحت فشار قرار دادند که مبالغی را برای حمایت مالی در اختیار تیم های فوتبال قرار دهیم. اما چه دلیلی داشت که پول بیمه شده ها را که حکم حق الناس دارد، صرف فوتبال کنم یا به تیم پرسپولیس بدهم. دیدید که به راحتی می خواست این کار را بکند و من جلویش را گرفتم.
شرکت شستا در حالی منشا بزرگترین اختلافات است که تنها 10 درصد منابع سازمان تامین اجتماعی را تامین می کند.بااین وصف، گرایش افراد برای نفوذ و تصاحب این سازمان برای افزایش بهره وری در این شرکت است یا برای توزیع رانت؟
سئوالات سختی می پرسید. البته نمی توان این موضوع را کتمان کرد که افراد صادقی در این شرکت با نیت "خدمت" در حال فعالیت هستند . اما سازمانی که در چارچوب نهاد دولتی یا عمومی قرار گرفته است از بخش های مختلف فشارهایی را تحمل می کند که گاه زیر این فشارها له می شود و افراد در این نوع ساختارها ، نمی توانند رشد کنند در حالی که ممکن است در بخش خصوصی، موثر و مفید باشد. من نمی توانم از کلمه رانت استفاده کنم اما ساختار فعلی سازمان سرمایه گذاری تایمن اجتماعی بایدمتلاشی شود و از نو ساخته شود . راهکارنیز این است که سازمان تامین اجتماعی شرکت های خود را واگذار کند. در حال حاضر بنگا هایی که در بازار سرمایه فعال هستند، سالانه می توانند از 100 درصد سرمایه خود سود کسب کنند. شستا هیچ گاه به میزان 100 درصد به تامین اجتماعی سود نداده است.
براساس قانون ساختار رفاه و تامین اجتماعی واساسنامه سازمان، شستا هستند و رسالت مدیرعامل واعضای هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی نظارت بر فعالیت شستا است؛ بنابریان چگونه اصرار داشتید که ریاست هیات مدیره شستا را برعهده بگیرید؟
می خواستم، شرکت ها را برای واگذاری به بخش خصوصی آماده کنم. حتی در زمان پایان دوره مسئولیتم،11 شرکت را برای واگذاری آماده بود.ضمن آنکه این موضوع ایراد قانونی نداشت.
بنابراین چگونه می توانستید بر فعالیت های خود نظارت کنید؟
ببینید!سهام داران یک شرکت می توانند،عضوهیات مدیره آن شرکت باشند. قانون تجارت را نگاه کنید شستا براساس قانون تجارت تشکیل شده.شستا یک سازمان نبوده است که در چارچوب ساختار های دولتی قرار گیرد.حتی اگر قرار بود کسی هم به این سمت انتصاب شود، با نظر رییس سازمان تامین اجتماعی صورت می گرفت. من برای شهوت قدرت ، چنین تصمیمی نگرفتم.
اما بسیاری چنین برداشتی کردند.
خب در این گونه مواقع می گویند، کافر همه را به کیش خود پندارد. من به این نتیجه رسیدم که این شرکت بازدهی مورد انتظار را نداشته است .می خواستم منابع این شرکت را به چرخه ای بازگردانم که ارزش افزوده ایجاد کند.