مرد مسافر که خواهرش را در تهران به قتل رسانده بود با لباسهای خونآلود نزد پلیس رفت و تسلیم شد.
به گزارش ایران، ساعت 5 صبح 14 آذرماه سال جاری مأموران کلانتری 108 نواب هنگام گشتزنی در محدوده خیابان ستارخان به مردی 45ساله که با لباسهای خونآلود و در حال پرسهزدن بود، برخوردند. وقتی این مرد سرگردان دستگیر شد ادعای هولناکی کرد و پرده از یک جنایت خانوادگی برداشت.
مأموران وقتی شنیدند مردی خواهرش را کشته با راهنماییهای وی به جستوجوی محل جنایت پرداختند اما آنجا را پیدا نکردند و مرد مرموز را به ساختمان کلانتری انتقال دادند. ساعت 10 و 45 دقیقه صبح بود که بازپرس «مدیر روستا» از شعبه 8 دادسرای امور جنایی تهران در جریان جنایتی خانوادگی در طبقه پنجم ساختمان شماره 3 خیابان بهبودی قرار گرفت.
تیم جنایی با حضور در قتلگاه زن 55 ساله پی برد که دختر خانواده وقتی از بیرون به خانه برگشته با جسد مادرش مواجه شده و با داد و فریاد همسایهها را خبر کرده است و آنان پلیس را در جریان قرار دادند.
بررسیهای میدانی نشان داد شب گذشته برادر این زن میهمان خانه وی بوده است. همزمان با این تحقیقات، کارآگاهان جنایی در جریان اعترافات مردی قرار گرفتند که نزد مأموران کلانتری 108 نواب ادعا کرده بود خواهرش را کشته اما نتوانسته بود محل جنایت را به مأموران نشان دهد. یکی از همسایهها نیز به کارآگاهان گفت: صبح که برای نماز از خواب بیدار شدم صدای جیغ زنانهای را شنیدم اما توجهی نکردم، نمیدانستم که چنین قتل هولناکی در آپارتمانمان رخ داده است.
وقتی برادر این زن تحت بازجویی قرار گرفت گفت: من در شهر دیگری زندگی میکنم سالها بود که به تریاک اعتیاد داشتم و اعتیادم باعث شد که از همسرم و سه بچهام جدا شوم تا جایی که کارم را در کارخانه بافندگی نیز از دست دادم. بعد از آن با مادرم زندگی می کردم او همیشه داخل غذایم مواد میریخت بهطوری که اخلاق و رفتارم تغییر میکرد. دو هفته پیش به تهران آمدم از آنجا که آدرس خانه خواهرم را نداشتم یک هفته در خیابانها سرگردان ماندم و شبها در خیابان میخوابیدم سپس به ترمینال جنوب آمدم و چند شب را آنجا ماندم تا اینکه پولم تمام شد و نمیتوانستم برای خودم غذا بخرم. بهخاطر همین به پارکشهر رفتم و به خواهرم زنگ زدم، وی سراغم آمد و مرا به خانهشان برد. دختر کوچکش هم خانه بود و به خواهرم گفت که امشب برای میهمانی خانه دوستش میرود و صبح برمیگردد.
ساعت 10 شب بود که خواهرم شام آورد. دیدم که وی نیز مواد داخل غذایم ریخت. همین که شام را خوردم چشمانم سیاهی رفت و صورتم داغ شد حتی دستمال خیس نیز روی صورتم گذاشتم اما بیفایده بود نمیدانم چرا ولی مرتب میدیدم که برادر کوچکم به خواهرم میگوید مواد داخل غذایش بریز! خیلی ناراحت شدم از خواهرم کینه به دل گرفتم صبح ساعت چهار یا پنج بود که از خواب بیدار شدم و با چاقو ضرباتی به پهلویش زدم همزمان داد زد برای اینکه همسایهها متوجه سروصدایش نشوند او را خفه کردم و سپس از خانه بیرون زدم و به کلانتری رفتم و خودم را تسلیم پلیس کردم.
بنابر این گزارش باتوجه به حالات روحی و روانی این مرد، بازپرس مدیرروستا وی را برای تأیید سلامت روحی و روانی به کمیسیون پزشکی قانونی معرفی کرد.
به گزارش ایران، ساعت 5 صبح 14 آذرماه سال جاری مأموران کلانتری 108 نواب هنگام گشتزنی در محدوده خیابان ستارخان به مردی 45ساله که با لباسهای خونآلود و در حال پرسهزدن بود، برخوردند. وقتی این مرد سرگردان دستگیر شد ادعای هولناکی کرد و پرده از یک جنایت خانوادگی برداشت.
مأموران وقتی شنیدند مردی خواهرش را کشته با راهنماییهای وی به جستوجوی محل جنایت پرداختند اما آنجا را پیدا نکردند و مرد مرموز را به ساختمان کلانتری انتقال دادند. ساعت 10 و 45 دقیقه صبح بود که بازپرس «مدیر روستا» از شعبه 8 دادسرای امور جنایی تهران در جریان جنایتی خانوادگی در طبقه پنجم ساختمان شماره 3 خیابان بهبودی قرار گرفت.
تیم جنایی با حضور در قتلگاه زن 55 ساله پی برد که دختر خانواده وقتی از بیرون به خانه برگشته با جسد مادرش مواجه شده و با داد و فریاد همسایهها را خبر کرده است و آنان پلیس را در جریان قرار دادند.
بررسیهای میدانی نشان داد شب گذشته برادر این زن میهمان خانه وی بوده است. همزمان با این تحقیقات، کارآگاهان جنایی در جریان اعترافات مردی قرار گرفتند که نزد مأموران کلانتری 108 نواب ادعا کرده بود خواهرش را کشته اما نتوانسته بود محل جنایت را به مأموران نشان دهد. یکی از همسایهها نیز به کارآگاهان گفت: صبح که برای نماز از خواب بیدار شدم صدای جیغ زنانهای را شنیدم اما توجهی نکردم، نمیدانستم که چنین قتل هولناکی در آپارتمانمان رخ داده است.
وقتی برادر این زن تحت بازجویی قرار گرفت گفت: من در شهر دیگری زندگی میکنم سالها بود که به تریاک اعتیاد داشتم و اعتیادم باعث شد که از همسرم و سه بچهام جدا شوم تا جایی که کارم را در کارخانه بافندگی نیز از دست دادم. بعد از آن با مادرم زندگی می کردم او همیشه داخل غذایم مواد میریخت بهطوری که اخلاق و رفتارم تغییر میکرد. دو هفته پیش به تهران آمدم از آنجا که آدرس خانه خواهرم را نداشتم یک هفته در خیابانها سرگردان ماندم و شبها در خیابان میخوابیدم سپس به ترمینال جنوب آمدم و چند شب را آنجا ماندم تا اینکه پولم تمام شد و نمیتوانستم برای خودم غذا بخرم. بهخاطر همین به پارکشهر رفتم و به خواهرم زنگ زدم، وی سراغم آمد و مرا به خانهشان برد. دختر کوچکش هم خانه بود و به خواهرم گفت که امشب برای میهمانی خانه دوستش میرود و صبح برمیگردد.
ساعت 10 شب بود که خواهرم شام آورد. دیدم که وی نیز مواد داخل غذایم ریخت. همین که شام را خوردم چشمانم سیاهی رفت و صورتم داغ شد حتی دستمال خیس نیز روی صورتم گذاشتم اما بیفایده بود نمیدانم چرا ولی مرتب میدیدم که برادر کوچکم به خواهرم میگوید مواد داخل غذایش بریز! خیلی ناراحت شدم از خواهرم کینه به دل گرفتم صبح ساعت چهار یا پنج بود که از خواب بیدار شدم و با چاقو ضرباتی به پهلویش زدم همزمان داد زد برای اینکه همسایهها متوجه سروصدایش نشوند او را خفه کردم و سپس از خانه بیرون زدم و به کلانتری رفتم و خودم را تسلیم پلیس کردم.
بنابر این گزارش باتوجه به حالات روحی و روانی این مرد، بازپرس مدیرروستا وی را برای تأیید سلامت روحی و روانی به کمیسیون پزشکی قانونی معرفی کرد.
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
مواد مخدر صنعتی مثل کراک و شیشه این بلا را سر آدما میاره و دچار پارانویا می شوند و فکر می کنند بقیه می خواهند به آنها آسیب برسانند . فقط آرزو می کنم معتادان به زودی درمان شوند و برای قاچاق فروش حتی در مقادیر کم مجازات سنگین بدون عفو در نظر بگیرند .
پاسخ
اخبار روز
خبرنامه