بورس‌نیوز(بورس‌خبر)، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
سه‌شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۵
کد خبر : ۱۳۲۴۳۲

ماموران پلیس اوایل سال‌جاری باخبر شدند مردی به‌نام اردشیر بر اثر جراحات وارده بر بدنش جان خود را از دست داده ‌است. پرستاران به پلیس گزارش دادند این مرد در حالی‌که بیهوش بود و نمی‌توانست صحبت کند با آمبولانس به بیمارستان منتقل و تلاش برای نجات جان او آغاز شد اما چون چاقو به قلب وی وارد شده و رگ‌های حیاتی‌اش را پاره ‌کرده ‌بود کاری نتوانستند انجام دهند و مرد زخمی فوت شد.

پلیس برای به‌دست‌آوردن سرنخ از این واقعه مردی را که با اورژانس تماس گرفته‌ بود، پیدا کرد و مورد بازجویی قرار داد. وی که همسایه اردشیر بود، گفت: «من در خیابان بودم که بابک پسر همسایه را دیدم، او چهره‌ای بسیار مضطرب داشت و بدون هدف در خیابان می‌دوید. از او پرسیدم چه شده جواب داد حال پدرم بد است و از من خواست کمک کنم. خودش هم دوید و رفت. من به خانه اردشیر رفتم و مرد بیچاره را غرق در خون دیدم، با اورژانس تماس گرفتم. دقایقی بعد امدادگران آمدند و او را به بیمارستان منتقل کردند. من دیگر خبر ندارم چه اتفاقی افتاده و چرا اردشیر خون‌آلود‌ بود. فقط می‌دانم هنگام حادثه به‌جز بابک کس دیگری در خانه نبود.»

وقتی دستور تحویل جسد به برادر اردشیر صادر شد و او برای تحویل‌گرفتن جنازه رفت به ماموران گفت: «من و مادرم در جاده شمال بودیم که بابک تماس گرفت و گفت حال پدرش بد است. او از ما خواست هرچه زودتر برگردیم اما حرف دیگری نزد. من هم بلافاصله خودم را رساندم اما فکر می‌کنم بابک باید بداند چه اتفاقی افتاده ‌است.»

بررسی زندگی این پدر و پسر نشان داد بابک معتاد است و با پدرش اختلافاتی داشت. به این ترتیب ظن ماموران به بابک بیشتر و در ردیابی‌های پلیسی مشخص شد بابک به جنوب کشور فرار کرده است و در آنجا زندگی می‌کند. ماموران با دریافت قرار نیابت به محل اختفای بابک رفتند و او را بازداشت کردند. این جوان وقتی در برابر اتهام قتل پدرش قرار گرفت بدون اینکه مقاومتی کند به این جرم اعتراف کرد و گفت: «از مدتی قبل با دختری به‌نام لاله آشنا شدم و علاقه‌ام به او آنقدر زیاد شد که تصمیم گرفتم با وی ازدواج کنم اما وضعیت مالی‌ام طوری نبود که بتوانم هزینه‌های زندگی‌ مشترک را بپردازم.

به پدرم گفتم سهمم را از ارثیه بدهد تا من عروسی بگیرم، گفتم بعد از مرگش چیزی نمی‌خواهم، قبول کرد و گفت پول را می‌دهد اما عمل به وعده‌اش را مرتب به تعویق می‌انداخت تا اینکه روز حادثه به او گفتم دیگر نمی‌توانم حرف‌هایش را باور کنم. شیشه کشیده‌ و در توهم بودم. پدرم گفت به حرفش عمل می‌کند ولی باید صبر کنم.

جواب دادم صبر می‌کنم اما او باید تعهد بدهد پول را به من می‌پردازد و باید این تعهد را مکتوب کند. حرف خاصی نزد فقط گفت حالا وقتش نیست و می‌خواهد استراحت کند. من که در توهم مواد بودم به آشپزخانه رفتم و کاردی را برداشتم تا پدرم را تهدید کنم بلکه با تهدید بتوانم پول را بگیرم، بازهم قبول نکرد و با داد و فریاد از من خواست از خانه بیرون بروم، با پدرم درگیر شدم و یک ضربه به او زدم.»

متهم در ادامه اعترافاتش گفت: «قصدی برای کشتن پدرم نداشتم، فقط می‌خواستم مجبورش کنم پول را به من بدهد. وقتی ضربه را زدم آنقدر ترسیدم که از خانه فرار کردم و از مرد همسایه خواستم به پدرم کمک کند.»با توجه به گفته‌های متهم دستور بازسازی صحنه جرم صادر شد. بابک یک‌بار دیگر اعترافاتش را تکرار و صحنه قتل را بازسازی کرد. پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست علیه متهم و شکایت اولیای‌دم از جمله مادربزرگ بابک برای رسیدگی به شعبه 113 دادگاه کیفری ‌استان تهران ارسال شد و بابک به‌زودی پای میز محاکمه می‌رود.

سیمرغ


اشتراک گذاری :
ارسال نظر