برخی از جوانان اصلاحطلب اخیراً تشکل جدیدی را تحت عنوان «ندا» به معنی «نسل دوم اصلاح طلبان» راهاندازی کردهاند.یکی از اعضای شورای مرکزی این تشکل، تشکل ندا را متشکل از ۱۲ نفر به عنوان هسته مرکزی اعلام کرده است. چهرههایی همچون صادق خرازی، سجاد سالک و رضا شریفی در هسته مرکزی تشکل مذکور هستند.
به گزارش «تابناک»؛ در حال حاضر «ندا» مراحل اولیه ثبت خود را در وزارت کشور انجام داده است. با این حال در فضای سیاسی کشور تشکیل نسل دوم اصلاح طلبان با مخالفان و موافقان مختلف در طیف های سیاسی در کشور روبرو شده است.
در همین راستا محمد جواد حق شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و از فعالان اصلاح طلب در گفت و گو با تابناک به بررسی پیرامون جریان اصلاح طلبی در کشور و موضوع نسل دوم پرداخته است.
آقای حق شناس ریشه جریان اصلاح طلب در کشور از کجا نشات گرفته است؟
جریان اصلاح طلبی یک جریان ریشه دار، گسترده و داری مبانی در حوزه اندیشه، سیاست ورزی، اقتصاد و فرهنگ است. این جریان در کنار جریان اصولگرایی از واقعیات غیرقابل کتمان شناخته شده در چهارچوب جمهوری اسلامی است. این گفتمان ریشه اش به اوایل انقلاب بر می گردد. زمانی که فضای سیاسی کشور بعد از تقابلی که بین نیروهای موسوم به خط امام و جریان های ملی و مذهبی یا جریان هایی که به هر حال سعی می کردند که متناسب با دیدگاهی که از قبل انقلاب داشتند؛ می خواستند حرکت کنند و بعضا منتقد سیاست های اول انقلاب بودند. بعد از جریان عزل بنی صدر فضا برای ادامه حرکت انها فراهم نشد و ما شاهد بودیم که چهارچوب فضای سیاسی کشور عمدتا حول دیدگاه های خط امام شکل گرفت. ولی این دیدگاه ها خودش به دو شاخصه تقسیم شد و نهایتا به جریان چپ و راست تقسیم شد. می شود گفت این روند تا پایان جنگ ادامه داشت.
ولی نهایتا در فاصله دولت دوم هاشمی تا 2 خردداد 76 شاهد پوست اندازی در دورن چپ بودیم که از درون جریان چپ، جریان اصلاح طلب متولد می شود و از درون جریان راست جریان اصولگرا و جریان محافظه کار متولد شد. این روند در هشت ساله دوران اصلاحات به نقطه ای رسید که توانستند در یک فضای رقابتی و در یک انتخابات به هرحال توجه اکثریت مردم و مخاطبان را که در مشارکت سیاسی حاضرشده بودند را جذب کنند و قوه مققنه وقوه مجریه را که دو قوه انتخابی است را در اختیار بگیرند.
ایا جریان اصلاح طلبی در آن زمان در ارکان دیگر نظام جمهوری اسلامی توانست رشد کند؟
این روند به گونه ای بود که تاثیر روی قوه قضائیه نیز گذاشت. با تغییری که در قوه قضائیه پیش آمد و آیت الله هاشی شاهرودی جایگزین آیت الله محمد یزدی شد؛ ایشان عملا بحث اصلاحات قضایی را به عنوان یک شعار مطرح کردند و حتی عنوان کردند یک ویرانه ای را در فضای قضایی تحویل گرفته اند.
آیا در آن دوران ما شاهد آسیب و اشتباهاتی در درون جریان اصلاح طلبی بودیم؟
در دور دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی ما شاهد وجود برخی از آسیب ها در جریان اصلاحات شدیم و از طرف دیگر شاهد یک کار تشکیلاتی و تحرک مبتنی بر انسجام در جریان اصولگرا که نشانه های آن از انتخابات شورای شهر دوم تهران خودش را نشان داد که اصلاح طلبان با عدم استقبال رای دهندگان در تهران مواجه هستند. در آن دوران فضای شورای شهر در اختیار طیف جدید از حلقه اصولگرایی تحت عنوان اباد گران که تازه وارد فضای سیاسی شدند ، قرار گرفت و نهایتا در انتخابات 84 با تداوم اشتباهات در جریان اصلاح طلب و فرستادن چند نامزد همزمان منجر به پیروزی رقیب شد . البته علی رغم اینکه مجموع اراء اصلاح طلبان بیش از سه میلیون از جریان اصولگرا بیشتر بود؛ و لی نهایتا این محمود احمدی نژاد بود که توانست با یک روند ساختار شکنانه در جریان اصولگرا هم خودش را به جریان اصولگرا جذب کند و با حمایت جریان اصولگرایان سنتی که شاید به نوعی احساس کردند که اگر حمایت نکنند ممکن است در مقابل جریان اصلاح طلب با شکست مواجه شوند . در یک فضای تبلیغاتی ما شاهد واگذاری قوه مجریه به این جریان نوظهور شدیم که تحت حمایت جریان اصولگرا توانست 8 سال اداره کشور را در اختیار داشته باشد. از این بابت به نظر من این جریان نوظهور وابسته به جریان اصولگرا به ساحت مدیریت کشور آسیب هایی را وارد کرد. این ها مشکلاتی را در خیلی از شاخص های کشور و در سیاست خارجی به وجود آوردند.
چه اتفاقی افتاد که جریان اصلاح طلبی در کشور تضعیف شد و مردم از این جریان دلسرد شدند؟
در این سال ها ما شاهد تضعیف اصلاح طلبان و همچنین تقابل جریان جدید با فضای اصلاح طلبی بودیم که در جریان سال 88 با حوادثی در انتخابات شکل گرفت. به خصوص با حوادث بعد از انتخابات فرصت فراهم شد تا جریان افراطی با یک تعریفی که از فضای جدید می توانست ارائه کند، اصلاح طلبان را کنار زدند. به هر حال یک چارچوبی شکل گرفت و عملاً در این چارچوب فعالیت های سیاسی جریان اصلاح طلب با مشکلات و موانع جدی روبرو شد و شاید یک سال و نیمی زمان برد تا جریان اصلاح طلب بتواند برای بازسازی خود و خروج از این تنگنا بتواند فضای جدید را تجربه کند. در این میان جریان اصلاح طلب نیز از یک طرف شاید با بخشی از تندروی های که بعد از انتخابات به شکل اعتراضی و حتی با روندی که موجبات آسیب های جدی به فضای مدیریتی کشور را به دنبال داشت و به نحوی روابط بین دولت و ملت را به خصوص در شهرهای بزرگ را با چالش روبرو ساخت. در ادامه ما شاهد تندروی در فضای جریان اصلاح طلب به خصوص با محوریت جوانانی که تازه به جریان سیاست وارد شده بودند و عملا جریان مقابل هم که برای مدیریت صحنه آمده بودند به این ماجرا کمک کرد و با برخورد دفعی بخش عمده ای از مدیریت جریان اصلاح طلب را با محاکمه و محکومیت های که برای آنها فراهم شد؛ امکان یک ارتباط منطقی و معتدل را از صحنه اصلاح طلبی سلب کرد.
یکی از موضوعاتی که در بعد از انتخابات 88 مطرح بود عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات بود. اما آقای خاتمی در انتخابات شرکت کرد. به نظر شما علت چه بود؟
در انتخابات مجلس این دوره درباره حضور اصلاح طلبان در فضای سیاسی کشور، اصلاح طلبان به دو دسته اصلی تقسیم شدند. در یک بخش شاهد بودیم که همچنان در جهت کنار کشیدن از فضای مشارکت سیاسی و رویکرد تحریم نسبت به انتخابات داشتند. در مقابل یک جریان احساس کردند باید حضور پیدا کنند و جریان مدیریت کشور را از دست افراطیون خارج کنند. ما شاهد بودیم با حضور اقای خاتمی در انتخابات در حوزه دماوند و تلاش در این حوزه آرام آرام تلاشی که صورت می گرفت که خاتمی را به عنوان چهره معارض نظام سیاسی معرفی کند و تلاش می کردند به نوعی این تعارض را دو قطبی کنند و بتواند همچنان موقعیت خودشان را تثبیت کند با عقلانیتی که دیده شد این موقعیت؛ دست انها قرا نگرفت و عملا از این زمان است که وارد فضای انتخابات 92 شدیم. در واقع با ابتکار عملی که صورت گرفت و از طرف دیگر تخریبی که توسط جریان حلقه احمدی نژاد و تعارضی که به هرحال اصولگرایان با وی ایجاد کردند؛ عملا این فرصت برای جریان منتقد دولت فراهم شد و با اولویت دادن منافع ملی به جای منافع گروهی که یکی از اتفاقات مهم در جریان اصلاح طلبی بود عملا اصلاح طلبان با کنار کشیدن عارف این فرصت را فراهم آوردند که حسن روحانی به عنوان یک چهره تحول خواه امکان حضور را در پاستور را داشته باشد. این اتفاق یک روند رو به رشد بود و نشان از پایدار ماندن اصلاح طلبان بود و همراهی که با فضای میانه رو و همانطور همراهی با جریان اصولگرای معتدل توانستند که مدیریت صحنه را در بخش مردمی و اجتماعی انتخابات 92 را عهده دار شوند و این در کنار مدیریت حاکمیتی باعث شد که عملا دیگر اشتباهات در سال 88 دیگر رخ نداد. . این یکی از فرصت های طلایی بود که در انتخابات 92 برای کشور به دست آمد.
در حال حاضر گروهی از اصلاح طلبان خواستار ایجاد جریان جدید در اصلاح طلبان با نام «ندا» هستند، نظر شما در این مورد چیست؟
من فکر می کنم جریان اصلاح طلب نشان می دهد که با مشکل جدی مواجه نیست. اگر چه همچنان مشکل تحزب را در این جریان داریم کما اینکه این مشکل را در جریان اصولگرایی را هم داریم و مشکل فراجناحی و ملی است و بزرگان دو طرف باید برای آن تصمیم بگیرند. کارکرد تشکیلاتی داشتن برای اداره کشور می تواند در سیر مسئله تحزب خود را نشان دهد.
در این فضا بود که به نظر می رسد احساس شد که نسل قدیمی که نسل اول اصلاح طلبی با توجه به مشکلاتی که برای بخشی از سران جریان اصلاح طلبی به خصوص بعد از سال 88 بوجود آمد شاید نیاز به یک پوست اندازی و حضور نیروهای جوان و وورد مجموعه هایی که حساسیت نسبت به آنها کم است به وجود آمد. البته این نو شدن فقط در جریان اصلاح طلبی حس نمی شود در جریان اصولگرایی نیز این اتفاق افتاد . حلقه احمدی نژاد و اقای مشایی با بحث مکتب ایرانی مطرح می کردند به نوعی این نگاه را به ذهن متبادر می کرد که شاید جریان اصولگرایی توانایی لازم را به دادن پاسخ های مناسب به پرسش های جدی که در فضای اصولگرایی وجود دارد را ندارد و طبیعتا خون جدید و اندیشه جدید مورد نیاز آنهاست.
در واقع شما با جریان جدید در اصلاح طلبان موافق هستید؟
به همین دلیل من فکر می کنم که ما نباید با سخنان جدید و با برنامه های جدید و با شخصیت های جدید که علاقمند ورود به عرصه سیاسی می شوند برخورد دفعی و تقابلی داشته باشیم. هم جریان اصولگرایی و هم اصلاح طلبی باید در فضای جدید که در درونشان به وجود آمده بتوانند مماشت کنند. من فکر می کنم جریانهای جدید می تواند همین وضعیت را داشته باشند. من ضمن اینکه با دوستانی که به نوعی اقدام به تقابل به جریان موسوم به نسل دوم کردند خیلی موافق نیستم.
عده ای معتقدند که این جریان خواهان عبور از خاتمی است. ایا شما این نظر را قبول دارید؟
اینکه این جریان به نوعی آمده باشد که با عبور از خاتمی وارد فضای جدید شود و یا به نوعی فضای اصلاح طلبی را با جریان حاکمیت آشتی بدهد پاسخ من این است که به نظر نمی رسد اصلاح طلبی زاویه ای با حاکمیت داشته باشد. اصلاح طلبان خود را یکی از ستون های نظام جمهوری اسلامی و ساختار سیاسی کشور می دانند.
حالا ممکن است همانطور که در جریان اصولگرایی با حاکمیت زاویه داشته اند در جریان اصلاح طلب چهره هایی هم باشند. اما این چهرها نماد کلیت این جریان محسوب نمی شوند. لذا احساس من این است که این طیف جدید به عنوان یک تجربه و یکی از ده هها شاخه اصلاح طلبان می توانند فعالیت کنند. ما در کشور بیش از40 جریان اصلاح طلب داریم. البته من معتقدم که در حوزه اصولگرایان و اصلاح طلبان و اعتدال گرایان شاید بهترین اقدام این باشد که ما به سمت تاسیس حزب فراگیر برویم. به نظر بین 4 تا 6 حزب فراگیر در کشور شگل بگیرد و به احزاب اصلی تبدیل بشوند. این احزاب فرصتی فراهم کنند که آرام -آرام از فرصت احزاب استفاده کنیم.
ما باید در حوزه سیاست به سمت شفافیت برویم. در واقع باید همانطور که گروه ها از حضور در عرصه مدیریتی کشور منتفع می شوند؛ در صورتی که ضرری به کشور وارد کردند، هزینه این ضرر را پرداخت نمیاند. الان ظلم بزرگی به قانون اساسی کشور می شود و خیلی از ظرفیت هایی که در این قانون وجود دارد استفاده نمی شود.
در واقع روش های تقابلی و حذف گرایانه در سیاست اشتباه است و من هیچ گروهی را که روش حذف گرایانه داشته باشد را نمی پسندم. باید اجازه داد هر کس توان خودش را به نمایش بگذارد. اگر فرد دیگری می تواند جریان اصلاحات را متحول کند اصلا اشکالی ندارد. چون اصلاح طلبی در ذاتش مبتنی با تغییر است و جریان اصلاح طلبی این تغییرات را به راحتی می تواند تحمل کند. از سوی دیگر در تفکر اصلاح طلبانه همچنان امثال آقای خاتمی بلارقیب هستند و به این زودی ها به جایگاه آنها خدشه ای وارد نمی شود.
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
نسل اولشون چه گلی به سرمون زده که نسل دومش بخواد بزنه ؟؟؟!!!
پاسخ
امید
يکشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۲
همین که شما الان میتونی در مورد سیاستمداران اظهار نظر هر چند کوچکی بکنی از دستاوردهای همین نسل اولشونه. بد نیست تیتر و اخبار روزنامه های قبل از دولت خاتمی رو مطالعه بکنید تا ببینید با چه ادبیاتی از سیاستمداران و مدیران مطلب چاپ میکردن.
مینا
چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۸
برو عمو
اخبار روز
خبرنامه