رقص، پارتی و مشروب؛ اولویت جامعه ایرانی!
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری فریدن، مجری شبکه فرانس ۲۴ پیش از آغاز گزارشی که از کویرهای ایران تهیه شده جمله خود را با کلمه سکس آغاز میکند تا این مساله را در صدر دستور کار جامعه ایرانی القاء کند. وی میگوید: «سکس، رقص و پارتی بخشی دیگری از جامعه ایرانی است. خبرنگار ما با عدهای همراه شده است که پارتی خود را در غروب آفتاب گرفتهاند. در این پارتی دختران با پسران میرقصند.»
با شروع این گزارش ۱۵ دقیقهای، خبرنگاری که همراه این عده شده و به کویرهای ایران سفر کرده است خط رسانهای اختلاف میان جوانان و حکومت را دنبال کرده و میگوید: «در سفری به کویرهای ایران، جوانانی را میبینیم که حکومت چندان علاقهای به دیدن آنها ندارد. زمانی که جوانان از روستایی میگذرند آنها روسریهای خود را سر میکنند. چند کیلومتر بعد، جوانان دوباره روسریهای خود را بر میدارند. زمانی که آنها به مقصد خود میرسند بیابان به صحنه رقص آنها تبدیل میشود. آنها از این اینکه از آنها فیلم تهیه شود خوشحال میشوند».
این گزارش از قول یکی از افرادی که در این گروه حضور دارد میگوید: «هر چیزی اینجا غیرقانونی است. رقصیدن، پارتی گرفتن. حتی حرف زدن درباره آنها نیز غیرقانونی است.»
خبرنگار فرانس۲۴در حالی از قول یک مصاحبه شونده چنین چیزی را ادعا میکند که زندگی عادی این افراد در ایران نشان میدهد آنها به راحتی و آزادانه در حال زندگی هستند.
شخص دیگری که در این گروه حضور دارد در گفتگوی با شبکه فرانس۲۴ میگوید: «گروه ما در صحرا از طبقه متوسط جامعه هستند که از ابراز عقاید خود و نشان دادن چهرههای خود ابایی ندارند.»
در ادامه، گزارشگر این شبکه تلویزیونی ادعا میکند: «این گروه حال در یک خانه دورافتاده در روستایی که برای یکی از اعضای گروه است اقامت کردهاند. موهای بلند وی شاید نشان میدهد که او یک غریبه است، اما اینطور نیست. جامعه ایرانی بسیار پیچیده است.»
پسر جوانی که در این گروه حضور دارد و به نظر میرسد رئیس این گروه باشد میگوید: «اینجا ۸۰۰ کیلومتر با تهران فاصله دارد. ما آخر هفتهها به اینجا میآییم.»
این گزارش در ادامه آورده است: «چندین اتوبوس هر آخر هفته به اینجا میآیند. در ابتدا دختران شروع به رقصیدن میکنند. تا شب بیش از ۳۰۰ نفر اینجا جمع شدهاند. مهمانی به رقص تکنو تبدیل میشود. این شبیه مهمانیهایی است که در غرب گرفته میشود.»
در ادامه این گزارش، خبرنگار فرانس۲۴ میگوید: «در حومه تهران مکانی را پیدا کردیم که الکل بصورت مخفیانه تولید میشود». سپس این خبرنگار به این کارگاه مراجعه کرده و با صاحب آن گفتگو میکند.
کارگاه تولید مشروب در تهران
در پایان این گزارش یک از جوانان گروه چهار نفره در مقابل دوربین میگوید: «در حال حاضر وضعیت واقعا بهتر است، اما هنوز مشکلاتی داریم. مردم در شهرهای بزرگی مثل تهران نظرات بازتری به نسبت شهرهای محلی دارند. تغییر آرامآرام ایجاد میشود، چون که اگر یک مرتبه رخ دهد کشور از هم میپاشد. مردم آمادگی دریافت آزادی را ندارند.»
گزارش آزادانه گزارشگر فرانس ۲۴ از وضعیت جوانان ایران علی رغم ادعاهای وی مبنی بر عدم وجود آزادی در ایران نشان میدهد گزارشگران و خبرنگاران رسانههای خارجی به راحتی و بدون هرگونه محدودیت سعی در بزرگنمایی برخی پدیدهها در جامعه ایران هستند. تصویر ارائه شده از ایران در این گزارش به مخاطب غربی چنین القاء میکند که تمام جوانان ایران چنین وضعیتی دارند و این در حالی است که تصویر یادشده با واقعیت جامعه ایرانی فاصله زیادی دارد.
در حالی که سابقه خبرنگاران خارجی از ترسیم صحیح وضعیت ایران سابقه مناسبی نیست، این سوال مطرح میشود که اداره کل رسانههای خارجی وزارت ارشاد نظارتی بر فعالیتهای مغرضانه این دست خبرنگاران دارد یا نه و سوال دیگر اینکه معاونت دیپلماسی عمومی وزارت خارجه چه تلاشی را برای مقابله با ترسیم این تصاویر نادرست از ایران و معرفی صحیح جامعه ایران به افکار عمومی دنیا تدارک دیده است.
ولی من نمیدونم چرا ایرانی ها از دو طرف بوم میافتن!!!!
این کار بجز فسق و فجور نیست. چه اتفاقهای غیر اخلاقی که بعد از رقص و مشروب تو بیابان ها نمیافته. بعد هم داستان ادامه دار میشه ...
چی بگم. نه فسق و فجور و می پسندم و نه اینهمه سلب آزادیهای شخصی رو
عقده ای کردن ما رو
البته همه این موارد ذکر شده تعبیر به غیر اخلاقی و خلاف عرف و قانون شرع است و معنی شاد و خوش دلی نمیدهد.
یه بنده خدای میگفت وقتی دانشجویان دختر و پسر یه شهری با اتوبوسها به شهرهای خود بر میگردند تا نزدیک های پیاده شدنشون دست و رقص همه همراهشه و وقتی نزدیک پدر و مادراشون میشند مجدداً بر میگردند به حالت عادی
فوتبال بازی میکنم بدون اینکه نفس کم بیاورم دوچرخه سواری را از بچگی دوست داشتم وانجام میدهم و گریه میکنم همچون ابر بهار و... اما اما کافیست یک فیلم کمدی ببینم وقتی میخندم میخواهم خفه بشوم یعنی اصلا بلد نیستم بخندم بچه گی هام خنده کشمشی زیاد میکردم اما مدتی است خنده یادم رفته ! کسان زیادی مثل من هستند مثلا وقتی به یک عروسی دعوت هستیم با90 درصد مردان بیرون تالار جمع میشویم و فقط ساعتمان را نگاه میکنیم.نمیتونم بخندم ولی ارزشها در نزدم تعریف خاصی دارد و به هر کاری تن در نمیدهم
تمام ایرانی هایی که از وطن کوچ کرده اند و آوره اند همگی طرفدار آزادی هستند ولی کمی به آنچه که ما در ایران به آن آزادی خطاب می کنیم با نوع آزادی آنان فرق دارد. البته شاید حق با آنان باشد چون همگی شان آزادی را برای بی بندوباری نمی خواهند ولی این را نیز قبول ندارند که آزادی شان در لوای باشد و در زیر چادر اسلام باشد.
وبه عبارتی قبول ندارنددر زیر چادراسلام آزاد ورها باشند و یا اینکه نمی خواهند مثل مرده ای باشند که در قبر احساس آزادی کنند.
انسان بایستی کاملا آزاد آزاد باشد آزادی با چادر اسلام معنا ندارد.