لوکس ترین و گران ترین هتل جهان
تنها هتل 8 ستاره جهان را ببینید
هتل کاخ امارات(Emirates Palace ) یگانه هتل هشت ستاره در جهان است که همچون معجزه ای در دل کویر است.
این معماری عربی با استفاده از 40 تن طلا بنا شده است که به این ترتیب، باردیگر زندگی لوکس پادشاهان عرب را به رخ می کشد.
هنگام ورود به این هتل، شما می توانید تجمل و ویژه بودن فضای آن را حس کنید. هر اتاق همچون یک کاخ است. در لابی هتل، یک دستگاه خودپرداز برای فروش طلا وجود دارد که در جهان یگانه است.
این هتل، لوکس ترین و گران ترین هتل در جهان است که با استفاده از 3 میلیارد دلار ساخته شده است. هزینه اقامت یک شب در این هتل به 13 هزار دلار می رسد.
نمای کاخ امارات، از دور مانند یک مسجد است. این هتل دارای 8 دستگاه خودروی BMW 760 و دو دستگاه خودروی رولز رویس است که برای جا به جایی مسافران به فرودگاه در نظر گرفته شده است.
این هتل 394 اتاق دارد، قیمت آن به 600 تا 13 هزار دلار می رسد که 20 نوع خدمات اضافه ارایه می دهد.
هر اتاق دارای 7 خدمتکار است که 24 ساعت در حال ارایه خدمات هستند. تعداد کارمندان تا اندازه زیادی بیش از مهمانان است.
این هتل همچنین دارای یک ساحل خصوصی است.
هر مهمان هنگام ورود به هتل یک لپ تاپ به ارزش 2500 دلار تحویل می گیرد که می تواند از آن به عنوان کنترل روشنایی و یا تماشای تلویزیون و غیره استفاده کند.
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
اخبار روز
خبرنامه
نظرسنجی
به نظر شما دولت چهاردهم باید کدام یک از موارد زیر را در اولویت کاری خود قرار دهد.
شما اگر در نزدیکی این هتل یک چادر مسافرتی
بزنید ویکماه در آن اقامت نماید 18000دلار در
هزینه هاتان صرفه جویی نمود وسپس در صرافی
در ایران هر دلار را 3500تومان فروخته ماهی
63میلیون تومان پس انداز می نماید .وبدین سان
با خیال پردازی پس از مدتی پول دار می شوید
ولی کوفتتون هم بشه . مرفهان بی درد
کارمند استخدام نمیکنن لااقل بریم ظرفاشونو بشوریم حتما از جنس طلا هستن!
با تشکر
خدایا بهشت رو نصیب همه ما بفرما تا این به ظاهر مرفهان در دنیا بفهمند که تفاوت دنیا و آخرت از زمین تا آسمان است.
بالاخره یکی پیدا شد گول این مزخرفات دنیایی رو نخوره.
تنها راه درک بهشت ورود به آن است.
البته اگه راهمون بدن.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
چادر مسافرتي هم همرام باشه بهتره.
چيه شايد زلزله اومد يهو همه چي خراب شد
واقعا بعضیا به چه چیزایی دل خوش میکنن.
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ني بر سر آب بلکه بر روي سراب
وان هم چه سراب، آنکه بيند به خواب
وان خواب چه خواب، خواب بدمست خراب
این به درد همون عربا میخوره.
برید خوش باشید با این چیزا.
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
كس نیست چنین عاشق بیچاره كه ماییم
بر ما نظری كن كه در این شهر غریبیم
بر ما كرمی كن كه در این شهر گداییم
شهر = دار فانی
روزها گذشت و با گذشت هر روز فرشته چيزي را از ياد برد. و روزي رسيد كه فرشته ديگر چيزي از آن گذشته دور و زيبا به ياد نميآورد؛ نه بالش را و نه قولش را.
فرشته فراموش كرد. فرشته در زمين ماند. فرشته هرگز به بهشت برنگشت.
(فرشته در زمین ماند و مات و مبهوت هتل 8 ستاره شد.)
آیینه ها می گویند آن کس زیباتر است که خطی بر چهره ندارد. آیینه ها اما دروغ می گویند. دستخط خدا بر هر صفحه ای که بنشیند، زیبایش می کند.
جوانی بهایی است که در ازای دستخط خدا می دهیم.دستخط خدا اما بیش از اینها می ارزد، کیست که جوانی اش را به دستخط خدا نفروشد؟!
و من چهل سال از چله بزرگ زمستان تا چله كوچك تابستان را به چله نشستم، اما هرگز بلندي را بوي نبردم. زيرا از ياد برده بودم كه خودم را به چهلستون دنيا زنجير كردهام.
گفتند: دلت پرنيان بهشتي است. خدا عشق را در آن پيچيده است. پرنيان دلت را واكن تا بوي بهشت در زمين پراكنده شود.
چنين كردم، بوي نفرت عالم را گرفت. و تازه دانستم بيآن كه باخبر باشم، شيطان از دلم چهل تكهاي براي خودش دوخته است.
به اينجا كه ميرسم، نااميد ميشوم، آنقدر كه ميخواهم همة سرازيري جهنم را يكريز بدوم. اما فرشتهاي دستم را ميگيرد و ميگويد: هنوز فرصت هست، به آسمان نگاه كن. خدا چلچراغي از آسمان آويخته است كه هر چراغش دلي است. دلت را روشن كن. تا چلچراغ خدا را بيفروزي. فرشته شمعي به من ميدهد و ميرود.
راستي امشب به آسمان نگاه كن، ببين چقدر دل در چلچراغ خدا روشن است.
هر دلبستگي يك گوي است و ما هر روز دلبستهتر ميشويم. هر روز سنگينتر. هر روز پايينتر و اين پايين، تاريكي است و وحشت و بيهوايي، اما اگر هنوز هستيم و هنوز زندهايم از بابت آن يك ذره هوايي است كه از بهشت در سينهمان جا مانده است.
اى بندگان خدا ، شما و آرزوهایتان در این دنیا مهمانید ،مهمانی اى که دورانش به پایان میرسد، و وامدارانى هستید که باید وام خویش را بپردازید، روزگارتان پایان مى یابد و کردارتان باقى میماند ، چه بسیارند کسانى که در دنیا تلاش کردند و عمر خویش تباه کردند و کوشیدند و زیان دیدند ، شما اکنون در روزگارى بسر میبرید که نیکیها پشت کرده و بدیها روى آورده اند و اهریمن بنابودى مردم طمع بسته است . اکنون ، شیطان ، نیروهایش توان گرفته و فریبش گسترش یافته و به شکار مردم دست زده است .
به این مردم نگاه کن ، و ببین که تهیدست برنج افتاده و توانگر بنعمت خداوند ناسپاس است و بخیل حق خدا را نمى پردازد و از کمک به نیازمندان بخل میورزد و سرکشان چنانند که گوششان پندها را نمى شنود .
کجایند نیکوکاران و شایستگان شما و آزاد مردان و بخشندگانتان ؟
کجایند آنان که در سوداگریشان پارسا و در راه و روششان پاکدل بودند ؟
مى شود. زندان است و انسانها زندانيان گرفتار در اين زندان؛ صحراى خشك و لم يزرعى
است و انسانها همچون قوم بنىاسرائيل گرفتار در اين صحرا. چنان كه حضرت على،
علیه السلام، نيز جويندة دنيا را دچار شقاوت میداند و جويندة آخرت را دارندة سعادت.
آيا آزاده اى نيست
كه اين ته مانده ی غذا را
از دهان دنيا
براى اهلش رها كند
ارواح شما را
جز بهشت جاودان بهايى نيست،
پس آن را جز به بهشت
نفروشيد.
همانا دوستان خدا
كسانى هستند
كه به باطن دنیا نظر مى كنند
در حالى كه مردم
به ظاهر آن مى نگرند.
آنها به فرداى دنيا پرداختند،
در حالى كه مردم
خود را سرگرم امروز آن ساختند.
بنا بر اين دوستان خدا
آنچه را ترس داشتند
ميراندند
و سركوب كردند
و آنچه را از دنيا دانستند
بزودى آن ها را ترك كنند.
پس آنكه دنيا طلب است
مرگ او را مى طلبد
تا از دنيا بيرونش برد
و آنكه آخرت طلب است
دنيا او را مى طلبد
تا روزيش را
تمام و كمال به او رساند.
همانا زيان كارترين مردم در معاملات و نوميدترين آن ها در تلاش ها كسى است كه كالبدش را در طلب مال دنيا فرسوده كرده و مقدرات با خواست او مساعد نبوده.
پس با حسرت و دريغ از دنيا مى رود و با گناهانش وارد آخرت مى گردد.
آنچه از دنيا در اختيار توست
قبل از تو
صاحبى داشته
و پس از تو
به ديگرى مى رسد
و تو براى يكى از دو نفر جمع مى كنى:
يكى مردى كه با جمع كرده ی تو
به طاعت پروردگار مى پردازد
پس به آنچه تو بدبخت شدى
او خوشبخت مى گردد
و ديگرى مردى
كه با جمع كرده ی تو
به معصيت پروردگار مى پردازد
پس با ثروت تو بدبخت خواهد شد
و هيچكدام اين ها سزاوار نيستند
كه تو آن ها را بر خود مقدم بدارى
و بر پشت خويش
براي شان بار بكشى.
پس براى آنكه رفته
از خداوند اميد رحمت داشته باش
و براى بازماندگان
روزى پروردگار را تمنا كن.
دنيا فريب مى دهد
و ضرر مى زند
و مى گذرد.
پروردگار نپسنديد
كه دنيا براى دوستانش پاداش
و براى دشمنانش كيفر
و عذاب باشد.
همانا اهل دنيا چون كاروانند
كه وقتى در محلى فرود مى آيند،
ریيس كاروان فرياد مى زند
كه كوچ كنيد
و بار بربنديد.
اعتماد
و دلبستگى به دنيا
با آنچه از بى وفايى
و نيرنگ آن،
مشاهده مى شود،
نادانى است.
... و ميل به دنيا
كليد سخت ترين
گرفتاري ها
و مركب
دشواري هااست.
اى مردم زندگى دنيا
گياه خشك شده
و در هم كوبيده است
كه توليد وبا مى كند
بنا بر اين
از چراگاه آن دورى جوييد،
زيرا دل كندن از آن راحت تر است
از اين كه در آن اقامت كنيد
و در آن آرامش يابيد.
روزى اندك آن پاكيزه تر از ثروت زياد
و جمع شده ی آن است.
كسى كه ثروت دنيا را جمع مى كند
گرفتار فقر و ندارى مى شود
و كسى كه از دنيا
احساس بى نيازى مى كند
به آسايش مى رسد.
و هر كه مقهور زينت و زيبايى دنيا شود
از ديدن واقعيت ها
كور و نابينا مى گردد.
و آنكه حرص شديد
به دنيا را
شعار خويش قرار دهد،
دنيا دلش را از غم و غصه پر كند
و آن غم و غصه ها
همواره در مركز اصلى قلبش
در انقلاب و اضطراب است.
گرفتار فكرى
كه او را سرگرم مى كند
و فكرى
كه او را اندوهناك مى سازد
و اين ادامه دارد
تا آن جايى
كه راه نفس كشيدن او
گرفته شود
و در خانه قبر جاى گيرد.
اين در حالى است
كه رگ هايش بريده شده
و فانى شدنش
براى پروردگار
آسان
و وارد كردن او در قبر
براى برادران و دوستانش نيز
آسان است.
آرى مرد مؤمن به دنيا
با ديده عبرت نگاه مى كند
و از آن به اندازه ضرورت مى خورد
و آنچه از دنيا مى شنود
با نظر دشمنى و كينه توزى مى شنود.
اگر گويند ثروتمند شد
چندى نمى گذرد
كه مى گويند فقير شد
و اگر به بودنش شاد شوند
از مردنش غمگين گردند.
اين است حال انسان ها،
بنا بر اين
سزاوار نيست
براى روزى كه نيامده (قيامت)
از رحمت خدا نوميد شوند.
اى مردم:
از خدا بترسيد،
چه آرزومندانى
كه به آرزوى خود نرسيدند
و چه سازنده اى
كه در ساخته خويش نياراميد
و چه جمع كننده ی اموالى
كه همه را مى گذارد
و مى رود
و شايد آن ها را از راه غلط جمع كرده
و از دادن حقوق واجب امتناع نموده
و از راه حرام بدان اموال رسيده
و به سبب آن ها
زير بار گناهان رفته است
و در قيامت
با بار گران آن باز مى گردد
و با حسرت و اندوه
در پيشگاه پروردگار
حاضر می گردد
كه به تحقيق
«در دنيا و آخرت زيان كرده
و اين است زيان آشكار».
من پيشواى
مؤمنين هستم
و مال دنيا
پيشواى
تبهكاران است.
مردم در دنيا دو نوع عمل مى كنند
شخصى براى دنيا كارى مى كند
و دنيا او را از آخرتش باز مى دارد
از فقر و تنگدستى بازماندگانش
هراسان است
و ايمنى آن ها را
بر خراب كردن آخرت خود
ترجيح مى دهد
و عمر خود را
براى سود رساندن به ديگران
فانى مى كند
و ديگر كسى است
كه در دنيا كار مى كند
براى جهان آخرت
و هر چه از دنيا نصيب او است
بى آنكه عملى انجام دهد
به او مى رسد.
پس چنين كسانى
هم از دنيا
و هم از آخرت
بهره مند مى شوند
و هر دو توشه را
با هم مالك مى گردند
و صبح مى كنند
در حالى كه در درگاه الهى
آبرومندند
و از پروردگار
حاجتى را طلب نمى كنند
كه روا نسازد.
تلخى و ناراحتى دنيا
شيرينى آخرت را
در پى دارد
و شيرينى دنيا
تلخى و ناراحتى آخرت را
همراه دارد.
به خدا قسم
اين دنياى شما
در چشم من
از استخوان بى گوشت خوك،
در دست بيمار جذامى
پست تر است.
.... و هر كس دلش شيفته و فريفته ی دنيا شود
به سه چيز دلبسته مى گردد،
غم و اندوهى
كه از او جدا نمى گردد،
حرص و طمعى
كه از او دست بردار نمى باشد
و آرزويى
كه به آن نخواهد رسيد.
مرگ نزديك است
و همنشينى با دنيا
اندك مى باشد.
دنيا خانه ی عبور است
و نه خانه ی ماندن
و مردم در دنيا دو گونه اند:
يكى آنكه خود را فروخت
و خويش را به دنيا ی تباهى انداخت
و ديگرى خود را خريد
و آزاد كرد.
مثل دنيا همانند مار است
كه لمس كردن آن نرم و ملايم
و درون آن زهر مرگبار است
انسان فريب خورده ی نادان
به سوى آن مى رود
و آدم عاقل دورانديش
از آن دورى مى گزيند.
خوشا به حال آنان
كه دل از اين دنيا كنده
و به آن جهان دل بسته اند.
ايشان مردمى هستند
كه زمين را فرش
و خاك آن را بستر
و آب آن را شربت گوارا
براى خويش قرار داده اند.
قرآن را به جان شان بسته
و دعا را ورد زبان خويش كرده اند
و سپس چون حضرت مسيح (علی نبینا و عليه السّلام)
دنيا را از خود دور ساخته اند.
... و هر كه
مسایل مربوط به آخرتش را
اصلاح كند،
پروردگار
مسایل مربوط به دنيايش را
اصلاح خواهد كرد.
مردم دنيا
همچون سوارانى هستند
كه در خوابند
و آنان را مى رانند.
دنياي حرام چونان مار است،
که پوستی نرم،
و زهری کشنده دارد،
پس از جاذبه های فريبنده آن روی گردان،
زيرا زمان کوتاهي در آن خواهی ماند،
و اندوه آن را از سر بيرون کن،
زيرا که يقين به جدايی آن،
و دگرگوني حالات آن داری،
و آنگاه که به دنيا خو گرفته ای بيشتر بترس،
زيرا که دنياپرست
تا به خوشگذرانی در دنيا اطمينان کرد
او را به تلخکامی کشاند،
و هرگاه که به دنيا انس گرفت و آسوده شد،
ناگاه به وحشت دچار می گردد.
همانا انسان از به دست آوردن چيزي خشنود می شود
که هرگز آن را از دست نخواهد داد،
و برای چيزي اندوهناک است
که هرگز به دست نخواهد آورد،
پس بهترين چيز در نزد تو در دنيا،
رسيدن به لذت ها،
يا انتقام گرفتن نباشد،
بلکه بايد خاموش کردن باطل،
يا زنده کردن حق باشد.
تنها به توشه ای که از پيش فرستادی خشنود باش،
و بر آنچه بیهوده می گذاری حسرت خور،
و همت و تلاش خود را
برای پس از مرگ قرار ده.
و بدان که دنيا
سرای آزمايش است،
و دنیاپرست
ساعتی در آن نمی آسايد
جز آنکه در روز قيامت
از آن افسوس می خورد.
همانا خداوند سبحان دنیا را برای آخرت قرار داده
و مردم را در دنیا به آزمايش گذاشت
تا روشن شود کدام يک نیکوکارتر است .
ما را براي دنیا نیافريده اند
و تنها برای دنيا به تلاش فرمان داده نشدیم.
به دنیا آمديم تا در آن آزمایش گرديم.
همانا دنيا انسان را به خود سرگرم
و از ديگر چيزها باز می دارد،
دنياپرستان چيزي از دنيا به دست نمی آورند
جز آن که دری از حرص به روی شان گشوده،
و آتش عشق آنان تندتر می گردد،
کسي که به دنيای حرام برسد
از آنچه به دست آورده راضی نيست،
و در فکر آن است که به دست نياورده
اما سرانجام آن،
جداشدن از فراهم آورده ها،
و به هم ريختن بافته شده هاست،
اگر از آنچه گذشته عبرت گيری،
آنچه را که باقی مانده
توانی حفظ کرد.
دیگه افسوس هتل کشورهای دیگه را نمی خوریم