بورس‌نیوز(بورس‌خبر)، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰

آِیا دجال شخص است یا نماد؟

کد خبر : ۱۶۴۱۵۶


چکیده از میان نشانه‌های آخر الزمان و علائم ظهور، موضوع دجّال از پردامنه‌ترین موضوعات در روایات فریقین است. در بین ویژگی‌های شخصی و پیرامونی دجّال، موضوع نماد یا شخص بودن دجّال از چالش برانگیزترین مباحث به شمار می‌رود. این نوشتار با روش کتابخانه‌ای در گردآوری اطلاعات و شیوه اسنادی در استناد به منابع […]

چکیده


از میان نشانه‌های آخر الزمان و علائم ظهور، موضوع دجّال از پردامنه‌ترین موضوعات در روایات فریقین است. در بین ویژگی‌های شخصی و پیرامونی دجّال، موضوع نماد یا شخص بودن دجّال از چالش برانگیزترین مباحث به شمار می‌رود. این نوشتار با روش کتابخانه‌ای در گردآوری اطلاعات و شیوه اسنادی در استناد به منابع و روش توصیفی تحلیلی در تجزیه و تحلیل داده‌ها، این مسئله را که دجّال شخص انسانی است یا نماد و سمبل برای یک جریان، بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که از سویی هیچ‌یک از ادلّه طرف‌داران نماد بودن دجّال قابل دفاع نیست و از سوی دیگر، برخی از دلایل طرف‌داران شخص بودن دجّال نیز غیرموجه است. با این حال، بسیاری از ویژگی‌هایی که طرف‌داران نماد بودن دجّال برای اثبات دیدگاه خود ارائه کرده‌اند، از باب مجاز، از ویژگی‌های شخص دجّال به شمار می‌آید.


واژگان کلیدی

دجّال، نماد، سمبل، نماد بودن دجّال، مهدویت.


 


مقدمه

ظهور دجّال در فرجام تاریخ به عنوان اصلی‌ترین دشمن منجی آخرالزمان از آموزه‌های مشترک میان یهودیت، مسیحیت و اسلام است و بحث از علائم ظهور حضرت ولیّ عصر(عج)



در احادیث اسلامی، جایگاهی ویژه دارد. خروج دجّال یکی از علائم بحث‌برانگیز و جنجالی ظهور به شمار می‌رود که در احادیث شیعه و اهل تسنن مطرح شده و شمار احادیث در این‌باره در جوامع روایی اهل‌تسنن بیشتر از جوامع روایی شیعه است (نک: صافی گلپایگانی، ۱۴۲۸: ج۳، ۲۷۲ و ۲۹۳). در احادیث شیعه، خروج دجّال پیش از ظهور حضرت ولیّ عصر(عج) از مسلّمات به شمار آمده است (صدر، ۱۴۲۷: ج۲، ۵۱۱)، ولی از نشانه‌های حتمی ظهور نیست؛ بلکه امری بداپذیر است و طبق مصلحت، وقوع یا عدم وقوع آن امکان دارد (امینی، ۱۳۷۷: ۲۲۳)؛ لیکن اهل‌تسنن معتقدند ظهور دجّال جزء علائم حتمی ظهور است (بخاری، ۱۴۰۱: ج۴، ۱۰۵).



دانشمندان اسلامی دربارۀ دجال دیدگاه واحدی ندارند. گروهی آن را شخصی واقعی از افراد انسانی می‌دانند و گروهی دیگر، آن را نمادی برای گروه‌های انحرافی آخرالزمان معرفی کرده‌اند. بسیاری از دانشمندان اهل‌تسنن بر این‌که دجّال شخص واقعی است که در آخرالزمان ظهور می‌کند اتفاق نظر دارند (صافی گلپایگانی، ۱۴۲۸: ج۳، ۲۸۲). برای نمونه، کرمانی _ شارح صحیح بخاری _ تصریح می‌کند:



هو شخص بعینه؛ (کرمانی، بی‌تا: ج۲۴، ۱۸۵)

دجال شخص واقعی است.



سپس برخی از قدرت‌ها و امور خارق‌العاده‌ای را که خداوند به او داده است ذکر کرده و فلسفه اعطای آن را امتحان مردم می‌داند (همو: ج۲۴، ۱۸۵). ابن‌اثیر جزری نیز می‌گوید:

در احادیث به صورت فراوان از دجال یاد شده است و او در آخرالزمان ظهور می‌کند. (ابن‌اثیر، ۱۳۶۷: ج۲، ۱۰۲)



همچنین ابن‌منظور به نقل از ابن‌سیده آورده است:

دجال تک‌چشم مردی از یهود است که در آخرالزمان خروج می‌کند. (ابن‌منظور، ۱۴۱۴: ج۱۱، ۲۳۶)



نووی نیز در شرح صحیح مسلم درباره احادیث دجال می‌گوید:

این احادیث که مسلم و غیر او درباره ماجرای دجال نقل کرده‌اند، دلیل مذهب اهل حق در اثبات صحّت وجود دجال و این‌که او شخص واقعی است، به شمار می‌آید. (نووی، ۱۴۰۷: ج۱۸، ۵۸)



او در ادامه، این دیدگاه را دیدگاه اهل‌سنت و تمامی محدّثان و فقیهان و صاحب‌نظران برشمرده و آن‌گاه در مقابل می‌گوید:

برخلاف کسانی که وجود دجال را انکار کرده و آن را باطل می‌شمارند، مانند پیروان مذهب خوارج، جهمیّه و برخی از معتزله. (همو)



همچنین ابن‌حجر به نقل از قاضی عیاض آورده است:

این احادیث دلیل اهل‌سنت است بر اثبات وجود دجال و این‌که او شخص معینی است … آن‌گاه هیچ‌کس نمی‌تواند این مرد را بکشد. (عسقلانی، بی‌تا: ج۱۶، ۲۱۸-۲۲۰)



عبده _ از دانشمندان اهل تسنن _ از طرف‌داران نظریه سمبل است و دجال را رمز خرافات و دغل‌کاری‌ها و زشتی‌ها می‌داند که در صورت استقرار شریعت به صورت واقعی‌اش و عمل به اسرار و احکام حکمت‌آمیز دین، از بین می‌رود:

إنّ الدجال رمز للخرافات و الدجل و القبائح التی تزول بتقریر الشریعه علی وجهها و الاخذ بأسرارها و حکمها. (قلمونی، ۱۳۶۶: ج۳، ۳۱۷)



اما سید محمد صدر دو دیدگاه را درباره شخص یا سمبل و جریان بودن دجال مطرح کرده و دیدگاه شخص بودن دجال را یک دیدگاه تقلیدی و مردود و روایات دالّ بر آن را اندک برشمرده است و در مقابل، دیدگاه دوم که عبارت از جریان تمدّنی ایدئولوژیک معیّن مخالف با اسلام و ایمان خالص است را برگزیده است (صدر، ۱۴۲۷: ۱۹۲ – ۲۰۳؛ نیز نک: صدر، ۱۴۷۲: ۴۸۳-۴۸۴ و ۵۳۲). در مقابل، آیت‌الله صافی گلپایگانی بر آن است که می‌توان ادعا کرد احادیث در این زمینه متواتر است که شخصی ملقّب به دجال، بسیار دروغ‌گو و مزوّر است و حق را با باطل می‌پوشاند و در روی زمین فساد به پا می‌کند (صافی گلپایگانی، ۱۴۲۸: ج۳، ۲۸۷)؛ ولی هم او بر آن است که در اخبار و احادیثی که درباره دجّال در منابع شیعه وارد شده، حتی یک روایت بر سمبل بودن دجّال دلالت ندارد (نک: همو: ۳۰۱). روشن است مراد از تواتر در کلام آیت‌الله صافی گلپایگانی، تواتر اجمالی یا معنوی است، چنان‌که خود ایشان در ادامۀ سخن بازگو کرده است (همو).


 


دوانی نیز معتقد است تطبیق دجّال و اوصاف و علائم و الاغ او با بعضى از اختراعات کنونى و آینده یا رئیس دولتى که مادى صرف و داراى دستگاه تبلیغاتى بسیار نیرومند باشد و… چیزى نیست که بتوان بر آن اعتماد کرد (مجلسى، ۱۴۰۳: ۹۶۸). همچنین طبسی بر آن است تعابیری که دربارۀ دجّال در روایات آمده با جریان بودن او سازگار نیست و دجّال شخصی خاص است. هرچند وی جریان سیاسی و فرهنگی بودن او را نفی نمی‌کند، ولی معتقد است دجّال فردی است که جریانی را نیز به همراه دارد (طبسی، ۱۳۸۸: ج۲، ۳۷۲-۳۷۵).



آیت‌الله مکارم شیرازی نیز درباره دجّال چنین می‌نویسد:

هنگامى که سخن از «دجّال» به میان مى آید، معمولاً طبق یک سابقه ذهنى عامیانه، فقط ذهن‌ها متوجّه شخص معین یک‌چشمى مى شود که با جثّه افسانه اى و مرکب افسانه اى تر، با برنامه اى مخصوص به خود، پیش از آن انقلاب بزرگ مهدى(عج) ظهور خواهد کرد؛ ولى همان‌گونه که از ریشه لغت  دجّال  از یک‌سو و از منابع حدیث از سوى دیگر استفاده مى شود، دجّال منحصر به یک فرد نیست، بلکه عنوانى است کلّى براى افراد پر‌تزویر و حیله گر؛ و پر‌مکر و فریب و حقّه‌باز که براى کشیدن توده هاى مردم به دنبال خود از هر وسیله اى  استفاده مى کنند و بر سر راه هر انقلاب سازنده اى _ که در ابعاد مختلف صورت مى گیرد _ ظاهر مى شوند. (مکارم شیرازی، ۱۳۸۶: ۱۷۲)



از نظر وی، نشانه هایى که در بعضى از روایات براى دجّال ذکر شده بى شباهت به تعبیرات سمبلیک و رمزی و کنایه‌ای نیست (همو: ۱۷۵).

امینی نیز پس از ذکر برخی از روایات وارد شده دربارۀ دجّال می‌گوید:

از احادیث مذکور نیز استفاده می‌شود که دجّال نام شخص معینی نیست و به هر دروغ‌گو و گمراه کننده‌ای اطلاق می‌شود. … بر فرض این‌که اصل قضیه دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانه‌هایی آمیخته شده، صورت حقیقی خود را از دست داده است. می‌توان چنین گفت: در آخرالزمان و نزدیک ظهور حضرت صاحب‌الامر(عج) شخصی پیدا خواهد شد که در دروغ‌گویی و حقّه‌بازی سرآمد اقرانش است. (امینی، ۱۳۷۷: ۲۲۵ – ۲۲۶)



کامل سلیمان نیز می‌نویسد:

برخی علائم ذکر شده درباره دجّال بر بعضی پدیده‌های شوم امروزی منطبق است که آدمی را متقاعد می‌سازد اخبار صحیح این باب نیازمند به تأویل است؛ …. تقریباً با یقین می‌توان گفت ۹۰ % احادیث دجّال جعلی است و زبان ۱۰ % باقی مانده نیز رمزی است و این بدان معناست که مقصود از دجّال، افراد دیگری از زمره جبّاران، سفّاکان و مفسدان و احتمالاً برخی از سران دژخیم یهود صهیونیست است. (سلیمان، ۱۴۰۲: ۷۱۱ – ۷۱۲)



سید الحسنی در این‌باره معتقد است:

آن‌چه از روایات دجّال استفاده می‌شود این است که مراد از دجّال شخص معیّنی نیست؛ بلکه مراد از آن، مفهوم عامی است که با حق و اهل حق، تناقض و عداوت دارد. پس هرکس که با حق عداوت داشته و با آن بجنگد و هرکس که از دشمنان حق پیروی نموده و به اعمال آن‌ها رضایت داشته باشد، از معانی و تطبیقات و مصادیق دجّال است و مصادیق متعددی که در منابع شرعی وارد شده و انبیای الهی از آن تحذیر کرده‌اند، برای آگاه کردن امّت اسلام و تربیت آن‌ها بر طریق علم، فکر، اخلاق، ایمان و دوری از جهل، گمراهی و انحطاط اخلاقی، دینی و عبادی است. (سید الحسنی، ۱۴۳۱: ۱۲۳ – ۱۲۴)



در هر حال، بر فرض صحّت این روایات، احتمال تأویل این روایات و رمزی بودن و جنبه سمبلیک داشتن آن‌ها بسیار است (رضوانی، ۱۳۸۴: ۴۴۶). همچنین بعید نیست که منظور از دجّال، با آن شرایط و اوصاف، قدرت‌های بزرگ و اهریمنى باشند (جمعی‌ از نویسندگان‌، ۱۳۷۵: ۶۹).



با دید کلی و صرف‌نظر از برخی تردیدها، می‌توان دیدگاه‌ها دربارۀ شخصیت دجّال را به دو دسته تقسیم کرد:

۱٫ دجّال شخص واقعی همانند یکی از انسان‌هاست که البته ویژگی‌های متمایزی دارد و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد.



۲٫ دجّال یک انسان نیست، بلکه تعبیری نمادین و رمزی از جریان یا افراد مزوّر، دروغ‌گو و آشوب‌گر و … است که در آخرالزمان ظهور می‌کند.



بر این اساس مسئلۀ پیش روی این مقاله این است که آیا دجال عبارت از یک شخص یا اشخاص واقعی مثل سایر انسان‌هاست؛ یا این‌که این واژه به عنوان یک نماد و سمبل برای جریان‌های سیاسی و اجتماعی و… مطرح شده است؟



گفتنی است اقتضای رعایت اصول علمی آن است که پیش از پرداختن به تحلیل محتوای احادیث در موضوع بحث، در گام نخست احادیث از نظر سندی مورد بررسی قرار گرفته و پس از بازشناسی احادیث ضعیف و معتبر و گزینش احادیث معتبر، بررسی دیدگاه‌های مطرح درباره سمبل یا شخص بودن دجال صرفاً براساس آن‌ها صورت گیرد؛ ولی به چند دلیل بازشناسی اعتبار یا عدم اعتبار یکایک احادیث ذکر شده در این مقاله، در اولویت نیست:



۱٫ محدودیت قالب مقاله علمی _ پژوهشی، اجازه طولانی شدن بحث و گنجایش بررسی اسناد یکایک روایات را ندارد.



۲٫ طرف‌داران هر دو نظریه (شخص یا رمز بودن دجال) نیز بر این اساس به بحث درباره شخص یا سمبلیک بودن دجال پرداخته و در تقویت نظریه خود کوشیده‌اند و هیچ‌یک به بررسی سندی یکایک روایات نپرداخته‌اند، بلکه با پذیرش فرضی و تقدیری اعتبار روایات بحث کرده‌اند. از این‌رو ما نیز از بررسی سندی احادیث خودداری می‌کنیم. روشن است که این رویّه، اگرچه رویّه کاملی در بحث به شمار نمی‌آید _ چرا که نیمه بحث که بحث سندی است ناتمام گذاشته شده و به نیمه دیگر که بحث دلالی است پرداخته شده است _ لیکن این رویّه رایج در میان دانشمندان اسلامی از جمله فقیهان بزرگ است که با تسلّم و پذیرش عدم اشکال در اعتبار احادیث و چشم‌پوشی از آن، با وجود اشکال در سند آن‌ها به بحث پرداخته‌اند (حلی، ۱۴۱۳: ج۲، ۱۹۷؛ مجلسى، ۱۴۰۶ : ج۹، ۱۸۲؛ طباطبایی، ۱۴۱۲: ج۱، ۳۱۳؛ طباطبایی، بی‌تا: ۵۶۴؛ خمینی، ۱۴۱۸: ج۱، ۴۳۹؛ مکارم‌ شیرازی‌، ۱۴۱۵‌: ۴۳۷؛ همو، ۱۴۲۸: ۴۲۹).



۳٫ اساساً دیدگاه‌ها و مبانی دانشمندان اسلامی در اعتبارسنجی احادیث غیرفقهی _ شامل تمامی احادیث موجود در جوامع روایی به غیر از احادیث احکام الزامی و غیرالزامی تکلیفی، احکام وضعی و موضوعات مرتبط با احکام _ اختلاف نظر اساسی وجود دارد؛ برخی با این‌گونه احادیث _ که خبر واحد هستند _ همسان احادیث فقهی تعامل کرده و بررسی سندی یکایک آن‌ها و مشخص کردن صحیح، موثق، حسن و ضعیف را بایسته می‌دانند (خویی، بی‌تا: ۳۹۸). در مقابل، برخی دیگر از اساس این‌گونه اعتبارسنجی را در این گونه احادیث غیرکاربردی ناروا می‌دانند(طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۵، ۲۶۵، ج۶، ۵۷ و۲۲۴، ج۱۴، ۲۵ و ۱۳۳ و ۲۰۵).



۴٫ احادیث دجال از نظر ملاک‌های بررسی سندی مورد توجه و اختلاف برخی دانشمندان اسلامی قرار گرفته و با تیزبینی، اگرچه اصل مسئله را طرح کرده‌اند (صافی گلپایگانی، ۱۴۲۸: ج۳، ۳۰۱ – ۳۰۲)، ولی حتی با ملاک پذیرش خود به اعتبار سنجی این احادیث نپرداخته‌اند.



بر این اساس، به نظر می‌رسد در بررسی سندی احادیث دجال دو پژوهش اساسی باید به عمل آید:



الف) تحلیل و نقد ملاک‌های بررسی سندی در احادیث دجال که نویسنده مسئول مقاله در حال نگارش آن است؛



ب) بررسی سندی یکایک احادیث دجال بر اساس هر کدام از ملاک‌های بررسی سندی احادیث که حقیقتاً از گنجایش مقاله فراتر است و موضوع نگارش یک پایان‌نامه کارشناسی ارشد یا رساله دکتری است.



بر این اساس و با این پیش‌فرض، در این مقاله نخست به مفاهیم کلیدی بحث اشاره کرده، سپس دلایل طرف‌داران هر دو نظریه را طرح، تحلیل و نقد می‌کنیم و در پایان بعد از بحث و تحلیل کوتاه به نتیجه‌گیری می‌پردازیم.


۱٫ تبیین مفاهیم

الف) مفهوم لغوی و اصطلاحی دجال



دجّال از ریشه «دجل» است. معانی مختلفی که اهل لغت برای ریشه آن ذکر کرده‌اند عبارت است از: اختلاط حق و باطل (فراهیدى، ۱۴۰۹: ج۶، ۸۰)، پوشاندن و پنهان کردن (ابن‌فارس، ۱۴۰۴: ج۲، ۳۲۹)، دروغ‌گویی و وارونه جلوه دادن (ابن‌اثیر، ۱۳۶۷: ج۲۰، ۱۰۲؛ فیروزآبادی، بی‌تا: ج۳، ۳۷۴)، پوشاندن پوست شتر با ماده قطران (نک: فراهیدى، ۱۴۰۹: ج۵، ۹۶) و آب طلا کردن شمشیر (ابن‌منظور، ۱۴۱۴: ج۱۱، ۲۳۶؛ فیروزآبادی، بی‌تا: ج۳، ۳۷۴؛ حسینی زبیدی، ۱۴۱۴: ج۱۴، ۲۲۸). اما واژۀ دجّال، صیغه مبالغه از ماده «دجل» به معنای کذّاب و بسیار دروغ‌گوست و جمع دجّال را دجاجله و دجّالون گفته‌اند (ابن‌منظور، ۱۴۱۴: ج۱۱، ۲۳۷). ارائه این معنا برای واژه دجّال متأثر از معنای دوم ریشه «دجل» است (دروغ‌گویی و وارونه جلوه دادن).


 


بر این اساس، با توجه به کاربردهای لغوی ریشۀ «دجل» می‌توان گفت وجه تمایز «دجل» _ که به معنای دروغ گفتن است _ با سایر واژه‌هایی که به همین معناست (مانند کذب و…) آن است که که دجل به معنای پوشاندن حقیقت و نوعی دروغ گفتن است؛ اما پوشاندن و دروغ گفتن همراه با جلوه دادن و آرایش و تزیین به صورتی که آن دروغ مزیَّن، حقیقت را پوشانده و اصل مطلب را به گونه‌ای دیگر نمایان کند و دجّال یعنی موجودی که با جلوه دادن و آرایش کردن و تزیین، حقیقت‌پوشی کرده و ناراست را راست و راست را ناراست جلوه می‌دهد.



اما دجّال در اصطلاح روایات، موجودی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی(عج) در زمین فتنه‌های بسیاری برپا می‌کند و بسیاری از مردم را گمراه کرده و وسعت فتنه‌های او همۀ جهان را دربر می‌گیرد (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۱، ۹۸؛ هیثمی، ۱۴۰۸: ج۷، ۳۳۴). او تک‌چشم است (طیالسی، بی‌تا: ۳۰۶؛ ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۱، ۱۸۲ و ۲۴۰، ج۳، ۳۳۳)؛ الاغی عقیم دارد که فاصله بین دو گوش آن یک میل است (الدانی، ۱۴۱۶: ۱۱۹۱)؛ وارد دریاها می‌شود و به روی آب‌ها حرکت می‌کند، دو کوه از دود در برابرش حرکت می‌کند و کوه سفیدی در پشت سرش که مردم آن را غذا تصور می‌کنند.


 


همانا دجّال در قحطی شدید خارج می‌شود (راوندى، ۱۴۰۹: ج۳، ۱۱۳۳؛ حلى، ۱۴۲۱: ۱۲۸؛ جزائرى، ۱۴۲۷: ج۳، ۱۶۰)؛ میان پیشانی او «کافر» نوشته شده است (مروزی، ۱۴۱۴: ج۲، ۵۱۹؛ الدانی، ۱۴۱۶: ۱۱۹۱)؛ ابتدا ادعای نبوت می‌کند و زمانی که مورد ستایش و پذیرش قرار گرفت، آن‌گاه ادعای ربوبیت می‌کند (ابن‌حنبل، ۱۴۰۶: ج۱، ۴۴۳). همانا همراه دجّال دو رود است؛ رودی بهشت نامیده می‌شود و رود دیگر جهنم. پس هرکس داخل بهشت او شود، آن را آتش می‌یابد و هرکس به جهنمش وارد شود، آن را بهشت می‌یابد (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۳، ۳۶۷، ج۵، ۱۹۵ و ۳۹۳؛ بخاری، ۱۴۰۱: ج۴، ۱۴۳، ج۸، ۱۰۲).


 


ب) معنای سمبل و نماد

سمبل (Symbol) به معنای نشانه، علامت، مظهر هر نشانه، قراردادن اختصاصی شیء با موجودی که معرف موجودی مجرد و اسم معناست. برخی برآن‌اند که سمبل یا کنایه، مبتنی بر رابطه‌ای است که میان یک عنصر طبیعی و یک عامل روحی یا اخلاقی وجود دارد. با توجه به معنای اصلی این واژه _ که به معنای علامت ارتباط است _ می‌توان نماد را معادل فارسی سمبل دانست؛ زیرا نماد نیز نقش علامت، نشانه و مظهر بودن است (حکمت، ۱۳۸۷: ۲).


 


۲٫ دلایل شخص معین یا نماد بودن دجّال و نقد آن

الف) دلایل شخص معین بودن دجّال و نقد آن



موضوع دجّال از پردامنه‌ترین موضوعات آخرالزمان و علائم الظهور از نظر حجم روایات به شمار می‌آید و احادیث فراوان در جوامع روایی فریقین بدان اختصاص داده شده است (نک: صدری، ۱۳۹۱). بنابراین، روایاتی که در استدلال بر اثبات نماد یا شخص بودن دجّال، عنوان خواهد شد، تنها بخشی از احادیث مربوط به دجّال است؛ لیکن هر آن‌چه از میان این احادیث به سود نظریه نماد بدان استدلال شده و بعضاً می‌توان بهره جست، ذکر خواهد شد.


 


ولی آوردن روایات مربوط به یکایک ویژگی‌های دجّال که به حوزه‌های مختلف مربوط می‌شود _ مانند انذار همه پیامبران نسبت به فتنه دجّال، اظهار نگرانی پیامبر(ص) بر امّت نسبت به فتنه دجّال، استعاذه پیامبر(ص) از شرّ دجّال، وقایع زمان خروج دجّال، خصوصیات چشم دجّال، نوشته میان دو چشم دجّال، معرفی دجّال به نام افراد خاص، مکان خروج دجّال، زمان خروج دجّال، ادعای ربوبیّت دجّال، غذای مؤمنان هنگام خروج دجّال، ویژگی‌های مرکب دجّال، همراه داشتن چیزهای متضاد، مکان‌های ایمن از فتنه دجّال، محل کشته شدن دجّال، پیروان دجّال، کشنده دجّال و راه‌های در امان ماندن از فتنه دجّال در روایات _ و نقد و بررسی آن‌ها، نه‌تنها از گنجایش یک مقاله، که از گنجایش یک کتاب فراتر است؛ اما نکته‌ای که در این‌جا باید گفته شود این است که این احادیث قطعاً ظهور در شخص بودن دجّال دارند.


 


 بنابراین یکایک این روایات دلیل بر شخص بودن هستند و این مسئله آن‌چنان روشن است که طرف‌داران نظریه نماد با وسواس در گزینش روایات علیه نظریه شخص بودن دجّال، تنها بخش‌هایی از این احادیث را برگزیده و به سود نظریه خود استدلال کرده‌اند. بااین حال، برخی از طرف‌داران نظریه شخص بودن دجّال، به چند دسته از این احادیث تمسّک جسته‌اند که همراه با نقد در ادامه ذکر می‌شود. این دلایل عبارت‌اند از:


یکم. اشاره به محل ظاهر شدن دجّال در روایات

در دسته‌ای از جوامع روایی فریقین مطالبی درباره مکان خروج دجّال ذکر شده است. این روایات به تفکیک روایات شیعه و اهل‌سنت به این قرار است:



در روایات اهل تسنّن، مکان‌های زیر به عنوان مکان خروج دجّال یاد شده‌اند:



۱٫ مشرق زمین (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۲، ۳۹۷؛ مروزی، ۱۴۱۴: ج۱، ۴۲۳)؛

۲٫ اصفهان (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۳، ۲۲۴، ج۶، ۷۵؛ نیشابوری، بی‌تا: ج۸، ۲۰۷؛ مقریزی، ۱۴۲۰: ج۶، ۳۶۶)؛

۳٫ جور و کرمان (ابن‌حنبل بی‌تا: ج۲، ۳۳۷)؛

۴٫ قسطنطنیه (حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج۴، ۴۷۶)؛

۵٫ بصره (الدانی، ۱۴۱۶: ۱۱۷۶)؛

۶٫ مکانی بین شام و عراق (قزوینی، بی‌تا: ج۲، ۱۳۵۶).



روایات شیعه نیز مانند روایات اهل‌سنت در بیان مکان خروج دجّال هم‌نوا نبوده و مکان‌های متفاوتی را به عنوان مکان خروج دجّال معرفی می‌کنند:



۱) قزوین (راوندى، ۱۴۰۹: ج۳، ۱۱۴۸)؛

۲) جور و کرمان (ابن‌طاووس، ۱۴۱۶: ۱۸۲؛ طوسى، ۱۴۱۴: ۲۶۵؛ مجلسى، ۱۴۰۳:

ج۱۸، ۱۲۲)؛

۳٫ مشرق سیستان (صدوق، ۱۳۹۵: ج۱، ۲۵۲؛ عروسى حویزى، ۱۴۱۵: ج۳، ۱۲۴)؛

۴٫ یهودیه اصفهان (صدوق، ۱۳۹۵: ج۲، ۵۲۶؛ جزائرى، ۱۴۲۷: ج۳، ۱۶۱)؛

۵٫ منطقه‌ای در بصره که برخی آن را میسان می‌نامند، برخی سفوان و برخی سنام (ابن‌طاووس، ۱۴۱۶: ۲۶۶)؛

۶٫ خراسان (نعمانی، ۱۳۹۷: ۱۶؛ ابن‌طاووس، ۱۴۱۶: ۳۰۰).



با استناد به این احادیث، برخی گفته‌اند: بلخ و سیستان و مرو و خراسان چه نسبتی می‌تواند با فرهنگ غرب داشته باشد؟ و این خود یکی از شواهدی است که دجّال فرد است نه طرز فکر و فرهنگ و دست‌کم اگر هم اشاره به فرهنگ باشد، باز فردی مبتکر و مبتدع است که جلودار آن فرهنگ فاسد خواهد بود (طبسی، ۱۳۸۸: ج۲، ۳۷۲-۳۷۵).



نقد: در متن ادعای یادشده، دو دلیل بر شخص بودن دجّال ذکر شده است؛ دلیل نخست بر این‌که مراد از دجّال در این احادیث شخص معین است، این است که مکان‌های یادشده هیچ‌کدام از سرزمین غرب نیستند. بنابراین اگر مقصود از دجّال سمبل باشد، فرهنگ غرب نخواهد بود، لیکن به نظر می‌رسد این استدلال اخص از مدعاست؛ زیرا تنها سمبل نبودن دجّال برای فرهنگ غرب از آن استفاده می‌شود و نه سمبل هر فرهنگ الحادی بودن. و اما دلیل دوم و ادامه سخن که در واقع تنزّل از مدعاست، درصدد شخص معین بودن دجّال، البته به عنوان رهبر و جلودار است، ولی در هر حال سمبل بودن دجّال را نفی نمی‌کند. به عبارت دیگر، سخن در مفاد روایات است که آیا از این روایات برمی‌آید که دجّال شخص است یا نماد یک فرهنگ، نه این‌که هر فرهنگی به رهبری نیاز دارد که نظریه‌پرداز از این جهت اظهار نظر نکرده است. بنابراین روایات یادشده می‌تواند هم به فرد معین اشاره داشته باشد و هم به فرهنگ.



اما ممکن است به وجه دیگری گفته شود: از این روایات به لحاظ این‌که مکان‌های متعدد برای یک نفر ذکر شده است، قطعاً منظور از آن‌ها نماد فرهنگ است و نه شخص معین؛ زیرا شخص معین نمی‌تواند از چند جا خروج کند. در پاسخ این ایده می‌توان گفت: روایات چندین جا را مشخص نکرده‌اند، بلکه هر کدام از یک مکان نام برده‌اند. از این‌رو بنابر هر روایتی، فقط خصوص همان مکان که در آن روایت ذکر شده، محل خروج دجّال باشد یا این‌که بنا بر جمع روایات، ممکن است یک مکان به عنوان مرکز خروج یا نقطه آغاز خروج باشد و مکان‌های دیگر شعاع‌های حرکت دجّال یا مراحل حرکت و نقطه‌های استقرار بعدی او و یا محل استقرار برخی از فرماندهان زیر دست او باشد. بنابراین با استدلال یادشده نمی‌توان دلالت روایات مورد بحث بر نماد فرهنگ و جریان بودن را از آن‌ها استفاده کرد.



از سوی دیگر، همان‌گونه که محل خروج شخص می‌تواند بنا بر توجیه‌هایی که ذکر شد، چند مکان به شمار آید، تعدّد محل فرهنگ را نیز می‌توان با محلّ آغاز یا مرکز ثقل بودن فرهنگ و نقطه‌های بعدی یا محلّ استقرار شاخه‌های آن توجیه کرد. بر این اساس هرگز نمی‌توان از این احادیث خصوص فرد معین و یا نماد فرهنگ بودن دجّال را اثبات کرد.


 


دوم. مشخص بودن قاتل دجّال

در جوامع روایی اهل‌سنت دو شخص به عنوان کسی که دجّال به دست او نابود می‌شود معرفی شده است:

۱٫ حضرت عیسی(ع)(ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۳، ۴۲۰، ج۵، ۱۳؛ نیشابوری، بی‌تا: ج۸، ۱۹۶ و ۲۰۲؛ سجستانی، ۱۴۱۰: ج۲، ۳۱۸)؛

۲٫ حضرت خضر (نیشابوری، بی‌تا: ج۸، ۱۹۹).



در جوامع روایی شیعه نیز با سه گروه از روایات روبه‌رو می‌شویم:

۱٫ حضرت مهدی(عج) (حر عاملی، ۱۴۰۹: ج۸، ۱۷۳؛ ۹۹؛ مجلسى، ۱۴۰۳: ج۵۲، ۲۷۶، ج۵۶، ۹۲ و ۱۱۹)؛

۲٫ حضرت عیسی(ع)(کوفى، ۱۴۱۰: ۶۵۷؛ ابن‌طاووس، ۱۴۱۶: ۱۷۱ و ۲۹۹؛ اربلى، ۱۳۸۱: ج۱، ۴۲۵)؛

۳٫ حضرت عیسی(ع)به عنوان یاور مهدی(عج) (راوندی، ۱۴۰۹: ج۳، ۱۱۳۶؛ مجلسى، ۱۴۰۳: ج۵۱، ۹۳).



بر اساس این روایات، برخی اندیشمندان، قابلیت کشته شدن را دلیل بر انسان و شخص معین بودن او دانسته‌اند (نک: طبسی، ۱۳۸۸: ج۲، ۳۷۴).



نقد: انصاف این است که دلیل یادشده مبنی بر ذکر نام قاتل دجّال، دلیل بر شخص بودن دجّال دارد و اگر کسی در مقابل، تعدد قاتلان دجّال را دلیل بر عدم شخص بودن دجّال بشمارد، پاسخ این است که از «حضرت مهدی(عج)»، «حضرت عیسی» و «حضرت خضر» تعدد روایات برنمی‌آید که سه شخص دجّال را نابود خواهند کرد، بلکه راه جمع بین این روایات آن است که مراد از آن، مراحل اجرای قتل یا صحت یکی از آن‌ها و مردود بودن دو مورد دیگر یا مباشر بودن یکی و غیر مباشر و مسبب بودن دو شخص دیگر و یا مجری بودن یکی و در جریان اجرا بودن دیگری و صدور دستور قتل توسط شخص سوم باشد. در هر حال هر یک از راه‌های یادشده می‌تواند راه جمع بین احادیث تلقی شود که به غیر از یک مورد _ که جمع سندی است _ بقیه موارد جمع دلالی هستند.


 


سوم. چگونگی قتل دجّال

معلّی بن خنیس در حدیثی نقل می‌کند:



در بامداد نوروز بر امام صادق(ع)وارد شدم. حضرت فرمود: ای معلّی، آیا می‌دانی نوروز چه روزی است؟ عرض کردم: فدایتان شوم! تنها می‌دانم روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می‌شمارند و در آن به یکدیگر تبریک گفته و برای هم دعای خیر می‌کنند. حضرت فرمود: این‌چنین نیست؛ قسم به خانه کعبه که در دل شهر مکه است، این روز نیست مگر برای یک امر قدیمی که آن را برای تو تفسیر می‌کنم؛ ای معلّی، نوروز همان روزی است که … مهدی(عج) و والیان ایشان ظهور می‌کنند و در همان روز مهدی(عج) بر دجّال پیروز می‌شود و او را در کناسه کوفه به دار می‌آویزد. (حر عاملی، ۱۴۰۹: ج۸، ۱۷۳؛ همو، ۱۴۲۵: ج۵، ۱۹۹؛ مجلسى، ۱۴۰۳: ج۵۲، ۲۷۶، ج۵۶، ۹۲ و ۱۱۹)



برخی اندیشمندان، مسئله به دار آویختن دجّال یا ذوب شدن او به وسیله سلاحی که بر او می‌زنند را دلیل بر شخص معین بودن او دانسته‌اند (طبسی، ۱۳۸۸: ج۲، ۳۷۲-۳۷۵).



نقد: انصاف این است که روایت یادشده در صورت اعتبار سند آن، بر شخص بودن دجّال دلالت دارد و تأویل آن به صورت مجازی به این‌که منظور از آن نابودی و ریشه‌کن شدن فرهنگ و نماد دجالی است، خلاف ظهور روایت است.


 


ب) ادله طرف‌داران سمبل بودن دجّال

مجموعه شواهد و قرائن سمبل بودن دجّال را که طرف‌داران سمبل و رمز بودن دجّال ارائه کرده‌اند، یا می‌توان در تأیید آن ارائه کرد، همراه با نقد آن‌ها عبارت‌اند از:


یکم. اولویت حمل بر نماد از ردّ احادیث ضعیف

از نظر طرف‌داران سمبل بودن دجّال اکثر روایات مربوط به دجّال از نظر ضوابط سندی، خبر واحد هستند که قابل اعتماد نیستند با وجود این ضعف، امر از دو حال خارج نیست؛ یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم، یا این‌که بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است (صدر، ۱۴۲۷: ج۲، ۵۱۶ و ۵۱۷).

نقد: حقیقت این است که راه صحیح تعامل با روایات در این‌گونه مسائل که بحث احکام و فروع فقهی در میان نیست، آن است که مفاهیمی را که از روایات به صورت یقینی و اطمینان‌آور مستفاد می‌شود اخذ کنیم و مفاهیمی که از روایات به صورت اطمینان‌آور برنمی‌آید، رها کنیم و به دین نسبت ندهیم. به علاوه اینکه _ چنان‌که پیش از این گفته شد _ از روایات مربوط به دجّال به صورت متواتر (اجمالی یا معنوی) شخص بودن دجّال استنباط می‌شود. اما برای اثبات یک‌یک ویژگی‌ها دلیلی اطمینان‌آور وجود ندارد. از این‌رو هر ویژگی را که این‌چنین بود رها می‌کنیم، نه این‌که با وجود اقرار به ضعف روایات، دست به تأویل بزنیم (نک: صافی گلپایگانی، ۱۴۲۸: ج۳، ۳۰۱ – ۳۰۲).


 


دوم. انذار پیامبران گذشته از فتنه دجّال

در روایتی چنین آمده است:

رسول خدا(ص) در خطبه‌ای طولانی در حجه الوداع فرمود: خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر آن رسول، امت خویش را از فتنه دجّال انذار داد. (بخاری، ۱۴۰۱: ج۴، ۱۰۵، ج۵، ۱۲۵، ج۸، ۱۰۲)



گفته می‌شود حدیثی که درباره انذار همۀ پیامبران گذشته از فتنه دجّال نقل شده است، بر سمبل بودن دجّال اشاره دارد؛ وگرنه انبیاى پیشین به مردم عصر خود نسبت به فتنه دجّالى که در آخر الزمان آشکار مى شود و هزاران سال با آن‌ها فاصله دارد هشدار نمى دادند (مکارم شیرازی، ۱۳۸۶: ۱۷۳).



نقد: افزون بر نقد سندی حدیث _ که نیاز به تأمل دارد _ می‌توان انذار همۀ پیامبران از فتنه دجّال را که در آینده رخ می‌دهد، به پرهیز از زمینه‌سازی برای فتنه دجّال که در زمان هریک از انبیای سلف: رخ داده و امری فعلی برای مردم آن زمان و قابل هشدار بوده حمل کرد. بنابراین در انذار از یک چیز و هشدار نسبت به آن، نیاز نیست که قطعاً آن شیء در آن زمان اتفاق بیفتد؛ وگرنه باید ملتزم باشیم تمامی اموری را که انبیای الهی از آن انذار داده‌اند قطعاً در زمان آن‌ها رخ داده است. برای نمونه قرآن کریم از زبان پیامبر اکرم(ص) چنین می‌فرماید:



وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛ (انعام: ۱۹)

این قرآن به من وحی شده است تا شما و هرکس را که سخنم به او می‌رسد، انذار و هشدار و بیم دهم.



از این آیه برمی‌آید که پیام‌های قرآن برای هرکس که مستقیماً یا از طریق واسطه تا روز قیامت به او برسد، برای او انذارکننده و بیم‌دهنده است (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۷، ۴۰). بنابراین همان گونه که وجود مُنذَر الیه (انذار داده شده) در زمان انذار شرط نیست، بلکه انذار به مخاطبان القا می‌شود تا در آینده به دست آیندگان برسد؛ یا اساسا در مواردی مخاطبان قدرت ژرف‌اندیشی در پیام را ندارند، ولی پیام توسط آنان برای آیندگان القا می‌شود، چنان‌که در حدیث به هر دو مورد گذشته تصریح شده است:

فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ؛ (کلینی، ۱۴۲۹: ج۱، ۴۰۳)



چه‌بسا حامل سخن ژرفی که خود ژرف‌اندیش نیست و چه‌بسا حامل سخن ژرفی که آن را برای فقیه‌تر از خود حمل کرده و به او می‌رساند.


 


سوم. تعدد مدّعیان دروغین دجّال

از روایات اهل‌سنت چنین برداشت می‌شود که دجّال‌ها یا کذّاب‌های فراوانی



خروج می‌کنند که هر یک به نوعی موجب فریب و گمراهی مردم می‌شوند. تعابیر این روایات عبارت است از:

الف) خروج هفتاد دجّال پیش از خروج دجّال آخرالزمان (مروزی، ۱۴۱۴: ج۲، ۵۱۹؛ هیثمی، ۱۴۰۸: ج۷، ۳۳۳ و ۳۴۲)؛

ب) خروج سی کذّاب پیش از خروج دجّال (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۲، ۹۵ و ۱۰۴، ج۵، ۱۶؛ حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج۴، ۵۴۱)؛

ج) دجّال‌های سه‌گانه: در میان روایات اهل تسنن روایتی از ابن مسعود به چشم می‌خورد که به دجّال‌های سه‌گانه اشاره کرده است (حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج۴، ۵۱۲؛ هیثمی، ۱۴۰۸: ج۷، ۳۳۵)؛

د) دجّال‌های دروغ‌گو (نیشابوری، بی‌تا: ج۱، ۱۲).



ممکن است کسی با استناد به این‌که دجّال، نام شخصی خاصّ نیست، این احادیث را بر سمبل و نماد بودن دجّال، حمل و معنا کند.

نقد: تعبیر هفتاد، سی یا سه دجّال یا دجاجله را سه‌گونه می‌توان معنا کرد:



۱٫ افراد گوناگون به تعداد افراد یادشده یا فراوان که دروغ‌گو هستند و دروغ را به صورت راست جلوه می‌کنند، ظهور می‌کنند. در این صورت واژه دجّال قطعاً عَلَم و نام خاص نخواهد بود؛ بلکه واژه دجّال در این صورت ظهور در اسم جنس دارد و مقصود از آن به تناسب معنای لغوی‌اش _ چنان‌که گفته شد _ افراد دروغ‌باف و کسانی که دروغ را به صورت راست جلوه می‌دهند، خواهد بود. بنابر این احتمال، از این احادیث یک معنای کنایی برای دجّال می‌توان استفاده کرد و در این صورت، دجّال نماد و سمبل دروغ‌‌بافی خواهد بود.



۲٫ اما احتمال دوم این است که مقصود از سه یا سی یا هفتاد دجّال و یا واژه دجاجله، ظهور افرادی به تعداد یادشده یا فراوان دجّال‌گونه باشد، چنان‌که افراد طغیان‌گر به فرعون و … یاد می‌شوند. بنابر این احتمال، نه‌تنها اثبات نمی‌شود که واژه دجّال صرف بدون مابه‌ازای خارجی است، بلکه اثبات می‌شود و از ظهور آن برمی‌آید که یک فرد شاخص بسیار دروغ‌باف به نام دجّال وجود دارد و به افراد دیگر به دلیل مشابهت با آن در صفت دروغ‌بافی، واژه دجّال به صورت مجازی و استعاری اطلاق شده و درباره آن‌ها نیز به کار رفته است. این احتمال به لحاظ ظهور لفظ و رواج کاربرد مشابه آن در زبان عربی، قریب به واقع‌تر از این است که لفظ را به سمبل و نماد صرف معنا کنیم. از این گذشته، تعبیر به سه، سی و هفتاد و نیز دلالت عدد هفتاد بر تکثیر و نه تعیین صرف هفتاد نفر، اگرچه می‌تواند مؤید احتمال اول نیز به شمار آید، لیکن ظهور آن در تأیید احتمال دوم بارزتر است.



۳٫ امکان دارد پس از پذیرش شخص بودن دجّال، این احتمال در معنای این روایت مطرح باشد که دجّال شخص، یک نفر نیست، بلکه از این احادیث برمی‌آید که چند نفر است؛ چنان‌که برخی بر این باورند که از روایاتی که اشاره به ظهور سی دجّال یا شصت کذّاب در آخرالزمان دارند، اجمالاً درمی‌یابیم که مدّعیان دروغین و فریبکار در آخر الزمان محدود به یک یا چند نفر نخواهد بود (مکارم شیرازی، ۱۳۸۶: ۱۷۴).


 


اشتراک گذاری :
ارسال نظر