پایکوبی بورس تهران در واکنش به کرونای ترامپ!
به گزارش بورس نیوز تست کرونای دشمن مو طلایی مثبت از آب درآمد و در واکنش به کرونای ترامپ، نه فقط بورس آمریکا که بازارهای جهانی و کریپتوکارنسی ها هم ریخت؛ بورس ما اما همچون همیشه در یک اقدام غافلگیر کننده، سبز شد تا مشت محکمی باشد بر دهان آمریکا. خداروشکر اهالی پاستور به موقع، آدرس کاخ سفید را جهت ارسال نفرین هایمان دادند و آه ما دامنگیر دشمن شد! باز بگوئید کاش مسوولان کمتر صحبت کنند...
آموزش اخلاق حرفه ای، به جای مشت شورای امنیت ملی
بحث بازارگردانی آنقدر جدی شده که برای شرکت هایی که بازارگردان معرفی نکنند، خط و نشان کشیده اند و وعده مشت شورای امنیت ملی را داده اند؛ اما مشکل اینجاست که برخی بازارگردان های محترم، خودشان پای ثابت لایی کشی و رنج زنی در بازار هستند و اگر قرار باشد فرمان بازار را به دست این بزرگواران بسپاریم، باید هر روز آماده نوسان گیری این دوستان از جیب سهامداران خرد باشیم. کاش چند ساعت دوره آموزش اخلاق حرفه ای برای این بزرگواران برگزار شود؛ شاید دل رحم تر شوند...
نارنجی پوش فراری از شفافیت
یکی از نمادهای نارنجی پوش بازار پایه، از بهمن ماه ۹۷ متوقف شده و معلوم نیست چطور گزارش دهی کرده که می گویند حالا حالاها منتظر بازگشایی اش نباشید! این بزرگوار اخیرا هم ۱۲۷ میلیارد تومان به یکی از رسانه ها داده که تبلیغاتش را پخش کنند؛ بی آنکه مشخص شده باشد مدت قرارداد چقدر است؟ دوستان دلشان نمی خواهد شفاف باشند و توقف نماد هم برایشان مهم نیست! سهامدار خرد هم میخواست سهم شان را نخرد...
دلال پروری در بازار سیمانی ها
قیمت گذاری دستوری عملا جز دلال پروری چیزی نبوده و نیست. سیمانی ها هم با نرخ دستوری محصول شان را می فروشند؛ ولی در بازار مصالح ساختمانی، بگوئید سیمان با نرخ مصوب می خواهید، ریشخندتان می زنند و نشانی دارالمجانین را می دهند! دلالان بزرگوار ۲ تا ۳ برابر نرخ مصوب می فروشند و بهانه شان هم این است که نرخ خرده فروشی همین است که هست! اینجا هم نخواستید، نخرید!
هر که بامش بیش...
و اما در صنعت بیمه هم مثل بانک ها، بعضی شرکت ها در هر کوچه و خیابان شعبه ای دارند؛ ولی بررسی صورت های مالی این صنعت نشان می دهد که اتفاقا تعداد شعبه بیشتر، ملاک درآمد بالاتر هم نیست و آنهایی موفق ترند که از حداقل شعب، بیشترین بهره را برده اند. از قدیم هم گفته اند، "هر که بامش بیش، برفش بیشتر" کرونا هر بدی داشت، این حسن را هم داشت که نشان دهد برای کسب سود، حتما نیازی به دفتر و شعبه پراکنی نیست....
« دوصد گفته چون نیم کردار نیست »
حکایت این روزهای بورس گاو شیرده دولت برای جبران کسر بودجه و ابزار تبلیغاتی نمایندگان مجلس که مانند گزارش گران مسابقات ورزشی اخباری میگویند بیشتر برای تبلیغات و دیده شدن خودشان و به نوعی تبلیغات ریاست جمهوری و نمیدانند که گوشت باروت این جنگ زرگری با دولت ، گوشت و خون و پوست ما مردم نگونبخت است .
افرادی که به جای غم نان و معیشت مردم ، نشان دادهاند که غم ودیعه مسکن و شاسی بلند و اتومبیل های لوکس و رانت است .
متاسفانه علیرغم اینهمه شعار و تبلیغ از دینداری خودمان ، به مردم ثابت میکنیم که خداباوری در ذهن و روح مان از بین رفته .!
والی چگونه ممکن است خدا را حاضر و ناظر بر افکار و اندیشه و اعمال مان بدانیم ولی غم نان و معیشت مردم را نداشته باشیم ؟
چگونه خدا را حاضر و ناظر اعمال خود میدانیم ولی خود و خانواده و نورچشمیها یمان غرق در ثروت و دلار و مکنت ولی صاحبان مملکت و انقلاب در گرفتاری و بیکاری و خیل عظیمی از مردم زندگی خود را از طریق زباله گردی میگذرانند ؟
چگونه خدا را حاضر و ناظر بر افکار خود میدانیم و حقوق های خودمان ده ها میلیون تومانی ولی حقوق کارگر دو میلیون تومان ، بشرط اینکه کار داشته باشد و شرط دیگر اگر بموقع حقوق بگیرد ؟
چگونه خود ودیعه سیصد میلیون تومانی را کم میدانید ولی برای وام چندر غاز وعده داده شده به خیل بی خانمانان ها و عملی نشده جامه بر تن پاره نمیکنید ؟
چگونه اکثر مسئولین در خانه های چند ده میلیاردی زندگی میکنند و اکثر مردم حتی نان شب ندارند ؟
خلاصه داستان ما در این مملکت داستانی است پر آب چشم !
« دوصد گفته چون نیم کردار نیست »
حکایت این روزهای بورس گاو شیرده دولت برای جبران کسر بودجه و ابزار تبلیغاتی نمایندگان مجلس که مانند گزارش گران مسابقات ورزشی اخباری میگویند بیشتر برای تبلیغات و دیده شدن خودشان و به نوعی تبلیغات ریاست جمهوری و نمیدانند که گوشت باروت این جنگ زرگری با دولت ، گوشت و خون و پوست ما مردم نگونبخت است .
افرادی که به جای غم نان و معیشت مردم ، نشان دادهاند که غم ودیعه مسکن و شاسی بلند و اتومبیل های لوکس و رانت است .
متاسفانه علیرغم اینهمه شعار و تبلیغ از دینداری خودمان ، به مردم ثابت میکنیم که خداباوری در ذهن و روح مان از بین رفته .!
والی چگونه ممکن است خدا را حاضر و ناظر بر افکار و اندیشه و اعمال مان بدانیم ولی غم نان و معیشت مردم را نداشته باشیم ؟
چگونه خدا را حاضر و ناظر اعمال خود میدانیم ولی خود و خانواده و نورچشمیها یمان غرق در ثروت و دلار و مکنت ولی صاحبان مملکت و انقلاب در گرفتاری و بیکاری و خیل عظیمی از مردم زندگی خود را از طریق زباله گردی میگذرانند ؟
چگونه خدا را حاضر و ناظر بر افکار خود میدانیم و حقوق های خودمان ده ها میلیون تومانی ولی حقوق کارگر دو میلیون تومان ، بشرط اینکه کار داشته باشد و شرط دیگر اگر بموقع حقوق بگیرد ؟
چگونه خود ودیعه سیصد میلیون تومانی را کم میدانید ولی برای وام چندر غاز وعده داده شده به خیل بی خانمانان ها و عملی نشده جامه بر تن پاره نمیکنید ؟
چگونه اکثر مسئولین در خانه های چند ده میلیاردی زندگی میکنند و اکثر مردم حتی نان شب ندارند ؟
خلاصه داستان ما در این مملکت داستانی است پر آب چشم !