دفاع لیلاز از عملکرد یک ساله دولت / پول مردم در بانکهاست / تورم افزایش یابد از رکود خارج می شویم

نام سعید لیلاز یادآور انتقادهای تندوتیز او از سیاستهای اقتصادی سالیان گذشته است، اقتصاددانی که همواره نسبت به خردشدن محرومان زیربار سیاستهای اقتصادی هشدار میداد و چهره در هم میکشید؛ ...
مردی که حالا در هیبت مدافع سیاستهای اقتصادی دولت یازدهم ظاهر شده و با تمام اعتقاد، از درستی سیاستهای یکسال گذشته دولت روحانی دفاع میکند. با او به گفتوگو نشستیم تا این بار نه بهعنوان اقتصاددان منتقد که بهعنوان یک اقتصاددان حامی دولت یازدهم، چندوچون سیاستهای دولت در حوزه اقتصاد را مرور کنیم و ببینیم بهنظر سعید لیلاز چه اتفاقی در اقتصاد ایران در یکسال گذشته افتاده که این اقتصاددان و روزنامهنگار همیشه منتقد را بدل به مدافع سیاستهای اقتصادی روحانی کرده است. آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی ما با سعید لیلاز است.
اگر بخواهیم کارنامه اقتصادی دولت در یکسال گذشته را از ناکامیهای آن مرور کنیم، شما کدام بخش از سیاستهای اقتصادی دولت در سال گذشته را ناموفق میدانید؟
الان برای قضاوت درباره ناموفقبودن دولت زود است؛ اما درباره موفق بودن دولت میشود قضاوت کرد. دولت در یکسال گذشته موفق شده است در حوزه اقتصاد، در حوزه سختافزاری (کمی) و نرمافزاری (کیفی) پیشرفت کند؛ نمونه آن هم اینکه در بخش کمی اقتصاد، بیشترین سقوط نرخ تورم در تاریخ مکتوب اقتصاد ایران در این دولت اتفاق افتاده است؛ یعنی نرخ تورم از بیش از 44درصد به زیر 14درصد رسیده است.
منظورتان تورم نقطهبهنقطه است دیگر؟
بله. البته این صفت نقطهبهنقطه و امثالهم واقعا اهمیت ندارد؛ در علم اقتصاد مقایسه هر شاخص کمی با مدت مشابه سال قبلش امکانپذیر و علمی است؛ غیراز این هرچه باشد غیرعلمی است. بررسی کارنامه دولت نشان میدهد که، موفق شده نرخ تورم را به پایینترین درجه سقوطش برساند؛ این اتفاق فقط در حوزه اعداد مهم نیست؛ چون امثال ما بیشتر در طبقههای متوسط زندگی میکنیم، هیچ حس روشنی از این اعداد نداریم؛ اینها برای ما یک مشت عدد و رقم هستند؛ اما برای محرومان حقیقت زندگی هستند که باعث خردشدن آنها میشود. واقعیت عینی اقتصاد ایران این است که وقتی دولت یازدهم تشکیل شد، نرخ تورم 44درصد بود، ولی نرخ تورم مواد غذایی به حدود 60درصد میرسید.
مردم ترجیح میدهند پولهایشان را در بانک بهصورت سپرده طولانیمدت نگه دارند، تا جایی که من میدانم بانکها بعضا با مازاد منابع روبهرو هستند که معنی آن این است که دولت باید نرخ بهره را پایین بیاورد. اگر بهره بانکها کاهش یابد که از نرخ تورم کمتر میشود و اینطور مردم رغبتی به سرمایهگذاری در بانک نخواهند داشت. فرق تورم نقطهبهنقطه با تورم متوسط این است که وقتی تورم نقطهبهنقطه شما پایینتر از مقدار تورم متوسط است یعنی تورم رو به کاهش است و وقتی بالاتر از تورم متوسط است یعنی تورم رو به افزایش است؛ الان نرخ تورم متوسط بسیار بالاتر از تورم نقطهبهنقطه است، معنی این حرف این است که تورم در کشور ما بهشدت در حال کاهش است و دولت هم نمیخواهد این را به زیر 20درصد برساند، پس تورم نقطهبهنقطه هم که الان 14درصد است باید به 20درصد برسد تا از آن رکودی که نگرانش هستیم فاصله بگیریم و به یک نقطه تعادل منطقی میان رکود و رشد اقتصادی برسیم.
یعنی تورم در مواد غذایی با تورم متوسط، متفاوت بود؟
بله، تورم در بخش مواد غذایی نزدیک 15درصد بیشتر از تورم متوسط بود. من در پژوهشی که انجام دادم متوجه شدم که قدرت خرید طبقه کارگر ایران در پایان سال 92 به حدود اوایل دهه 1380 سقوط کرده، یعنی قدرت خرید طبقه کارگر در این سال 40درصد کمتر از سال 89 بوده است.
این قدرت خرید را چطور باید افزایش داد؟
هرگونه رسیدگی به طبقات محروم مستلزم این است که نرخ تورم پایین بیاید و نرخ رشد اقتصادی بالا برود... من راه دیگری غیر از این نمیشناسم و قبول ندارم.
آیا این اتفاق در سال اول دولت روحانی افتاده؟
نرخ تورم مواد غذایی در سال آخر دولت احمدینژاد به 60درصد رسیده بود؛ درحالیکه قدرت خرید طبقه کارگر به اوایل دهه هشتاد و قدرت خرید کارمندان به اواخر دهه 70 برگشته بود... این یعنی سقوط آزادی که در قدرت خرید مردم در دولت احمدینژاد اتفاق افتاد و در تاریخ اقتصاد ایران بیهمتاست. سالی 10 تا 11درصد کاهش خرید اقشار فرودست اتفاق میافتاد که یک سقوط عجیب بود؛ این سقوط درحالی رخ میداد که واردات خودرو سواری در سال 92 چندبرابر سال 91 بود و همینطور سال 91 چند برابر سال 90.
میخواهید بگویید شکاف طبقاتی در این مدت بیشتر شد؟
بله جامعه کاملا به لحاظ اقتصادی دوقطبی شد؛ در این شرایط که تعداد مراجعه بیماران سرطانی به مراکز درمانی نصف شده و مصرف سرانه شیر 40 تا 50درصد کاهش پیدا کرده و ما در آستانه یکفروپاشی اجتماعی بودیم، دولت یازدهم تشکیل شد و کارش را شروع کرد.
دولت برای تغییر این ارقامی که میگویید چهکار کرده است؟
نرخ تورم از 44درصد رسیده به 14درصد، اما درون این، نرخ تورم مواد غذایی از حدود 60درصد تقریبا به صفر رسیده یعنی حرکتی که کاملا معطوف کمک به فقیرترین اقشار مردم است، یعنی دولت در سال گذشته بیشترین تلاش را کرده تا مواد غذایی، کمترین افزایش قیمت را داشته باشند و دسترسی اقشار فقیر به موادغذایی راحتتر و کمهزینهتر باشد. در مرداد 1392 اگر کسی فقط کمی گوشش را به سمت پایین تیز میکرد صدای خردشدن استخوان میلیونها ایرانی زیر تورم را میتوانست بشنود؛ تورمی که خوشبختانه امروز بعد از یکسال فعالیت دولت یازدهم تقریبا زایل شده است.
حقیقت این است که بر اساس قوانین اقتصادی، وقتی درآمد افزایش پیدا میکند سهم موادغذایی در الگوی مصرف و سبد خانوار کاهش مییابد و وقتی درآمد کاهش پیدا میکند سهم موادغذایی در سبد خانوار افزایش مییابد یعنی نسبت بزرگتری از درآمد، باید صرف سیرشدن خانوار شود؛ معنی این حرف این است که در نیمه سال 92 احتمالا نرخ تورم برای طبقات محروم در جامعه ایران مثلا در روستاها شاید صددرصد بوده؛ چنین چیزی در یکصدسال اخیر دیده نشده است.
دلیل چنین اتفاقی چه بوده؟
به دلیل اینکه سهم مواد غذایی در تورم 40 یا 50درصد بیشتر از متوسط تورم است. اگر این ادعا درست باشد، کاهش عجیبی را نشان میدهد، این سوال پیش میآید که دولت در یکسالگذشته چطور و با صرف چه هزینهای توانسته اینقدر تورم مواد غذایی را کاهش دهد؟ اولا اینکه نرخ تورم به شدت پایین آمده و علت اینکه تورم کاهش پیدا کرده هم چیزی جز برقراری انضباط مالی نیست.
یعنی تورم سنگین سالهای اخیر فقط به دلیل نداشتن انضباط مالی به وجود آمد؟
منشا و ماهیت تورم در ایران یکچیز بیشتر نیست و آن هم کسری بودجه دولتی است، منشا کسری بودجه دولت هم یک چیز بیشتر نیست و آن هم اینکه هزینههای دولت از درآمدهای آن بیشتر است... حالا ممکن است دورهای مثل دوره ریاستجمهوری آقای هاشمی این بالاتربودن هزینه دولت نسبت به درآمد آن ناشی از افزایش هزینههای عمرانی باشد؛ مثلا برای ساخت سد و راه باشد و در دولت دیگری برای هزینههای اجرایی؛ البته باید توجه داشت وقتی دولتی هزینهها را افزایش میدهد اما آن را بهجای بخش عمرانی در خود دولت خرج میکند، در واقع دارد کار سیاسی انجام میدهد و تمام این تورم مستقیما به دوش مردم منتقل میشود؛ فقط برای اینکه دولت به اغراض سیاسی خود برسد.
منظورتان این است که در دولت احمدینژاد منابع کشور بهجای زیرساختهای اقتصادی خرج خود دولت میشد؟
حتی در سال 90 هم که آخرین سال قبل از تحریم است و بهترین عملکرد اقتصادی دولت احمدینژاد در هشت سال دولتش را به این سال نسبت میدهند، هزینههای عمرانی دولت تقریبا معادل سال 83 بوده است، در صورتی که در آمدهای نفتی کشور چهاربرابر شده بود؛ این یعنی هزینههای عمرانی به جای اینکه چهاربرابر شود و رشد اقتصادی برای کشور به وجود بیاورد، تمام منابع تحت یک نظام غارت سازمانیافته به بیرون منتقل میشده است.
آیا دولت روحانی این افزایش هزینههای جاری را کنترل کرده است؟
بله این هزینهها تا حد زیادی به سمت کارهای زیرساختی سوق داده شده. دستاورد مهم دولت در اقتصاد کلان کنترل تورم بوده ولی وقتی شما وارد سطوح اجتماعی این اقتصاد شوید، میبینید فقیرترین مردم از این اتفاق منتفع شدهاند که این به نظر من بزرگترین دستاورد دولت یازدهم در عمر یکسالهاش بوده است. در حوزه مسایل اجتماعی که به دلیلی شکنندگی فضا بسیار اهمیت دارد نیز اتفاق مهمی افتاده و آن تعمیم بیمه بهداشت به تمام طبقات اجتماعی بوده است... درواقع دولت در بحرانیترین سال اقتصادی توانسته طب را ملی کند که این اتفاق علاوه بر بخش دستاوردهای اجتماعی دولت در بخش دستاوردهای کیفی اقتصادی نیز قابل بررسی است. سهم مردم در هزینههای درمان بیمارستانی به حدود 10درصد کاهش پیدا کرده در صورتی که قبل از اردیبهشت 93 و آغاز این کار سهم مردم از هزینههای درمان بیمارستانی صددرصد بود. دستاورد دیگر دولت در حوزه کمی اقتصاد به نظر من تبدیل رکود اقتصادی به رشد صفر و سپس رشد مثبت بوده است... به نظر من درباره رشد اقتصادی منفی ایران در حال حاضر کمی اغراق صورت میگیرد، به نظر من رشد اقتصادی ما در حال حاضر قاعدتا باید مثبت و با شیب کمی در حال رشد باشد.
قاعدتا برای این ادعا آماری هم دارید؟
وقتی بانکمرکزی آماری نداده، یعنی من هم به طریق اولی آماری ندارم اما حدس من این است که از اول سال رشد اقتصادی ما مثبت بوده است؛ رشد صنایع ما قطعا مثبت شده، رشد تولید صنایع خودروسازی در چهارماهه اخیر 75درصد بوده... این اتفاقها در حالی است که هنوز در عرصه سیاست خارجی ما اتفاق جدی رخ نداده است.
سوالی که اینجا پیش میآید این است که چقدر از اتفاقاتی که در اقتصاد میافتد، به آرامش روانی مردم و اطمینان خاطر آنها از شرایط کشور مربوط است؟
انتظار روانی مردم از نگاه به حاکمیت درمیآید، یعنی آرامشی که حکومت و دولت به مردم تزریق میکنند؛ من معتقدم در حوزه کیفی کاری که دولت روحانی کرده کمسابقه است، اولا آرامش را به فضای اقتصادی سیاسی کشور برگردانده و ثانیا در حوزه اقتصاد، اقتصاد ایران را پیشبینیپذیر کرده و سوم اینکه به آن ثبات داده است.
در یک سال گذشته فشار دولت برای کنترل تورم باعث تعمیق رکود در کشور شده است، آیا تداوم این سیاست ممکن و اصلا مفید خواهد بود؟
رییس کل بانکمرکزی اخیرا اعلام کرد ما نمیخواهیم این سیاست را ادامه بدهیم؛ توجه داشته باشید که وقتی شما به شرایط فوق بحرانی برخورد میکنید ممکن است در ابتدا ترمز قطار را بیمحابا بکشید ولی به محض اینکه شرایط بهتر شد، کمی کنترلشدهتر زمام این قطار را رها میکنید... امروز با وجود اینکه نرخ تورم 14درصد شده دولت باز ادعایی، که میخواهد تورم را در همین سطح نگه دارد، ندارد؛ کافی است همینقدر نگه دارد و به قول شما فشار را ادامه بدهد که بگویند تورم کاهش پیدا کرد و تشویقش کنند، اما سیاست دولت این نیست که با فشار برای ثابتنگهداشتن تورم به رکود دامن بزند و مانع رشد اقتصاد و صنعت و تولید در کشور شود؛ بنابراین دولت بهزودی در سیاستهای انقباضی پولی تجدیدنظر خواهد کرد.
اگر دولت سیاستهای انقباضی را رها کند، آیا دوباره شاهد آشفتگی بازار نخواهیم بود؟
تعارف که نداریم؛ هروقت دولت کنترل خودش را بردارد ممکن است آشفتگی بهوجود بیاید، اینطور نیست که بگوییم چون دولت احمدینژاد بوده حتما آشفتگی به وجود میآمده اما چون دولت روحانی است این اتفاق نخواهد افتاد، اما موضوع این است که سیاست دولت فعلی در روبهروشدن با این مسایل فرق میکند و هوشمندانهتر است. باید توجه داشت برای جلوگیری از چنین آشفتگی، بانکمرکزی باید ماموریت خود را بهدرستی انجام دهد.
چه ماموریتی؟
مهمترین ماموریت بانکهای مرکزی در تمام دنیا پیداکردن بهترین نقطه تلفیق بین نرخ رشد تورم و نرخ رشد اقتصادی است، این هم در ظرف زمان و هم در ظرف مکان یکسان نیست. دولتها باید دایما این را تنظیم کنند. در همین بسته خروج از رکود اقتصادی یک نکته بسیار جالب گنجانده شده که تاکنون هیچ دولتی به آن اذعان نکرده بود آن هم اینکه سیاست تعیین نرخ بهره یک سیاستی نیست که بنشینیم سر سال برای آن تصمیمگیری کنیم، ممکن است هفتهای یکبار لازم باشد این کار را انجام دهیم... مهم این است که ما بهترین تلفیق را بین سیاستهای پولی و سیاستهای رشد اقتصادی انجام دهیم که به بهترین نقطه برسیم من فکر میکنم بین 15 تا 20درصد در حوزه تورم و بین شش تا هفتدرصد در رشد اقتصادی در ایران این نقطه تعادل ماست؛ بالاتر از این، شتاب تورم وحشتناک خواهیم داشت و پایینتر از این، رکود خواهد بود.
الان به نظر میرسد که مردم ترجیح میدهند پولهایشان را در بانک بهصورت سپرده طولانیمدت نگه دارند، تا جایی که من میدانم بانکها بعضا با مازاد منابع روبهرو هستند که معنی آن این است که دولت باید نرخ بهره را پایین بیاورد. اگر بهره بانکها کاهش یابد که از نرخ تورم کمتر میشود و اینطور مردم رغبتی به سرمایهگذاری در بانک نخواهند داشت. فرق تورم نقطهبهنقطه با تورم متوسط این است که وقتی تورم نقطهبهنقطه شما پایینتر از مقدار تورم متوسط است یعنی تورم رو به کاهش است و وقتی بالاتر از تورم متوسط است یعنی تورم رو به افزایش است؛ الان نرخ تورم متوسط بسیار بالاتر از تورم نقطهبهنقطه است، معنی این حرف این است که تورم در کشور ما بهشدت در حال کاهش است و دولت هم نمیخواهد این را به زیر 20درصد برساند، پس تورم نقطهبهنقطه هم که الان 14درصد است باید به 20درصد برسد تا از آن رکودی که نگرانش هستیم فاصله بگیریم و به یک نقطه تعادل منطقی میان رکود و رشد اقتصادی برسیم. به این ترتیب نرخ بهره بانکی در قیاس با تورم آنقدر پایین نخواهد آمد که سرمایهگذاری در بانکها توجیه نداشته باشد.
چطور این اتفاق ممکن خواهد بود؟
اگر دولت تورم نقطهبهنقطه را از 14 به 20درصد برساند و 12ماه آن را نگاه دارد، یعنی نرخ تورم متوسط در کشور 20درصد شده است؛ برای همین من معتقدم که سیاستهای دولت بعد از این باید کمی انبساطیتر باشد.
در سال 92 دولت احمدینژاد سیاستهای انبساطی داشت و رشد نقدینگی نیز در کشور حدود 25درصد بود که نتیجهاش تورم سنگین آن سال بود، آیا این خطر دولت روحانی را تهدید نمیکند؟
بر اساس قانون فیشر مابهالتفاوت رشد نقدینگی با رشد اقتصادی تورم را به دست میدهد، بخش مهمی از تورم سال 92 نهاینکه ناشی از رشد نقدینگی باشد بلکه ناشی از کاهش رشد اقتصادی بود؛ یعنی طرف عرضه کل پایین آمد. این رابطه بین عرضه کل و تقاضای کل اگر تغییر پیدا کند تورم به وجود میآید؛ تورم یعنی اینکه یا تقاضا بالا برود و عرضه ثابت باشد یا اینکه تقاضا ثابت باشد و عرضه کاهش پیدا کند... هر دو اینها به تورم منجر میشود که در مورد تورم سال 92 موضوع این بود که تقاضای کل افزایش پیدا نکرده بود اما بهواسطه ضعیفشدن بخش تولید در کشور عرضه کل کاهش پیدا کرده بود.
چقدر تجربه کاری که دولت یازدهم در یک سال گذشته داشته در دولتهای قبلی هم بوده است؟
شرایطی که الان در اقتصاد ایران داریم و شرایطی که یک سال پیش داشتیم بیسابقه است.
کارهایی هم که دارند انجام میدهند بیسابقه است یا تکرار تجربه دولتهای قبل است؟
بسیار بسیار بیسابقه است. تنها دورهای که در تاریخ مکتوب اقتصاد ایران، ما رکود اقتصادی درونی داشتیم سال 1337 تا 1340 بود که ما فقط کاهش رشد داشتیم ولی تورم صفر بود، اما در اواخر دولت احمدینژاد نه تنها تورم داشتیم بلکه رشد اقتصادی ما منفی بود... رکود یعنی شش ماه فقدان رشد اما حقیقت این است که آنچه اتفاق افتاد فقدان رشد نبود، بلکه سقوط آزاد اقتصاد بود.
نتیجه آن چه بود؟
نتیجه آن، این شد که الان حجم اقتصاد ایران 11درصد کوچکتر از سال 1390 است، 11درصد در حجم اقتصاد یک کشور رقم بسیار بزرگی است.
چطور باید این شرایط را اصلاح کرد؟
معتقدم اول باید فهممان را در حوزه اجتماعی و اقتصادی مشترک کنیم. من اواخر سال گذشته در چندین جا سخنرانی کردم و گفتم ما باید حداقل دستمزد را بیش از 30درصد اضافه کنیم؛ چرا که هم ساختار اجتماعی بسیار شکننده شده و شرایط از تحمل طبقه کارگر و حقوقبگیر خارج شده بود و هم اینکه اگر ما نتوانیم قدرت خرید طبقه کارگر را اصلاح کنیم این رکود حل نمیشود. نباید از تبعات افزایش حقوق کارگران و کارمندان بترسیم چون واقعا تبعاتی ندارد. هر کسی میگوید افزایش حقوق کارگران باعث تورم میشود دروغ میگوید و اشتباه میکند. تورم نتیجه بههم خوردن عرضه و تقاضای کل است؛ خلاصه کلام...
یعنی افزایش حقوق روی تورم تاثیر منفی نمیگذارد؟
حقوق کارگران آنجا ممکن است اثر منفی بگذارد که تولید را از اقتصادی بودن و به سود بودن برای کارفرماها بیندازد، البته وقتی سهم حقوق کارگران در قیمت تمامشده بین هفت تا 15درصد است شما اگر یک سوم حقوق کارگر را اضافه کنید فقط سهدرصد قیمت تمام شده بالاتر میرود، یعنی اگر میانگین سهم حقوق کارگر در قیمت تمام شده 10درصد باشد با افزایش 30درصدی حقوق آنان، تنها سهدرصد به قیمت تمام شده کالاها اضافه میشود؛ که اگر رشد اقتصادی داشته باشیم این سهدرصد هم اثرش در بهبود بهرهوری جذب شده و اثر آن در قیمت فروش صفر میشود... متاسفانه کسی به این حرفها گوش نمیدهد.
نگرانی منتقدان دولت آقای روحانی این بود که مبادا این دولت با سیاستهایی که در بین مردم به سیاستهای کارگزارانیها شهرت یافته، باعث فشار بیشتر به مردم شود؛ این نگرانی تا چه حد درست است؟
ما با یادآوری خاطره شعار عدالت و تصور عدالتگرایی آقایانی که این شعارها را میدادند، وحشتزده میشویم. فکر میکنم زیر این آسمان کبود برای رسیدگی واقعی به زندگی محرومان راهی بهتر از کاهش تورم و افزایش سرعت رشد اقتصادی وجود ندارد. تنها فشار تورم روی فقیرترین تودههای مردم است؛ باید توجه داشت وقتی رشد اقتصادی اتفاق میافتد اولین حرکت این است که اشتغال ایجاد میشود و نفع این ایجاد اشتغال در درجه اول شامل محرومان میشود؛ چون آنها هستند که این مشاغل را پر میکنند؛ آنها هستند که نگرانی و دغدغه شغل پیدا کردن دارند؛ چنانکه وقتی رکود هم ایجاد میشود اولین قربانیان هم گروههای محرومان و فرودستان هستند. متاسفانه ما در حال حاضر خانوادههایی را داریم که هیچ کدام از اعضای آنها شاغل نیستند؛ باید توجه داشت اگر رشد اقتصادی اتفاق بیفتد و ما یکی از اعضای این خانوارها را شاغل کنیم به معنای این است که درآمد این خانوار را از صفر به بینهایت تغییر دادهایم. پس همچنان میگویم که سیاستی پایدارتر و مفیدتر از کاهش تورم برای کمک به محرومان وجود ندارد.
یارانه نقدی با هدف کمک به محرومان طراحی و اجرا شد؛ از ارزیابی کارنامه این یارانه که بگذریم، به نظر شما تداوم پرداخت یارانه نقدی به واسطه سختکردن کنترل نقدینگی و تورم برای دولت، خود موجب لطمهزدن به محرومان نمیشود؟
بدون شک یارانه به محرومان لطمه میزند؛ اما یادتان باشد یارانه به این دولت به ارث رسیده است.
نمیشود از دست این ارث راحت شد؟
من معتقدم یکی از دستاوردهای بسیار خوب دولت در یکسال گذشته همین کنترل یارانهها بوده... یارانهها شبیه بمبی در ساختار اقتصاد جمهوری اسلامی شده بود که میتوانست همهچیز را خراب کند. دولت یازدهم با توجه به مشروعیتی که به دست آورده بود و آرامشی که در کشور حاکم شد، موفق شد در عین افزایش نسبی درآمدهای حاصل از افزایش قیمت حاملهای انرژی بتواند مقدار یارانه نقدی را ثابت نگه دارد.
یکی از عوامل کاهش تورم همین اتفاق بود که پرداختی دولت به مردم اضافه نشد؛ من معتقدم با توجه به اینکه غیر از این روش نمیشد به روشی دیگر عمل کرد، یعنی نمیشد پرداخت یارانه را حذف کرد؛ پس سیاست دولت در زمینه یارانه سیاست قابل دفاعی است؛ باید توجه داشت که ارزش یارانه نقدی هم بهتدریج در حال کاهش است.
چرا دولت پرداخت یارانه را متوقف نکرد؟
دولتی که میخواهد آرامش، ثبات و پیشبینیپذیری در اقتصاد ایجاد کند، نمیتواند سیاستهای تحریکآمیز اجتماعی را به کار گیرد. حذف یارانهها تلاطم در بازار ایجاد میکند و همین تلاطم پیشبینیپذیری و ثبات را در بازار از بین میبرد؛ من معتقدم تدبیری که دولت در مواجهه با موضوع پرداخت یارانه نقدی به کار بست، هزینه کمتری برای کشور داشت.
نظر خود آقای روحانی در اینباره چه بود؟
خود آقای روحانی هم مخالف پرداخت نقدی یارانهها بود، اما حقیقت این بود که نمیشد این قطار را متوقف کرد، برای همین بود که دولت روحانی تصمیم گرفت این قطار آسیبدیده را در حال حرکت بازسازی کند تا کمترین فشار بر مردم وارد شود. آقای روحانی بهخوبی از شکنندگی شرایط اجتماعی ایران آگاه است و برای همین با وجود عدم اعتقاد به پرداخت نقدی یارانهها، این کار را برای حفظ آرامش اجتماع ادامه میدهد.
در 10 سال گذشته یکتریلیوندلار درآمد ارزی به اقتصاد ایران وارد شده است؛ یکتریلیوندلار هم انرژی مجانی به اقتصاد کشور تزریق شده اما قدرت اقتصادی محرومان این جامعه بهجای اینکه افزایش یابد کاهش پیدا کرده است.
سال گذشته بعد از مدتها در اقتصاد ایران اتفاقی افتاد که یادآور سالهای دولت آقای هاشمی و روزهای پس از جنگ بود؛ توزیع سبدکالا مردم را یاد صف کالاهای کوپنی و سیاستهای حمایتی دولت در آن سالها انداخت، این سیاست چطور از دولت آقای روحانی سر در آورد؟ و چرا به این نحوه اجرا شد؟
بنده بهشخصه با نحوه اجرای آن مخالف بودم.
به نظر شما باید چه شکلی اجرا میشد؟
معتقد بودم اعطای خود کالا بد بود، دیگر اینکه مجانیدادن آن هم بد بود، گروههای هدف هم بهدرستی تشخیص داده نشده بودند و دولت قادر به تشخیص آنها نیست و نخواهد بود چون اصلا ما در کشور چنین امکاناتی نداریم که بتوانیم این گروههای هدف را دقیق تشخیص بدهیم؛ اما نکتهای که وجود دارد این است که اولا دولت به این نتیجه رسید که وضعیت معیشت و امنیت غذایی طبقه فرودست به حد خطر رسیده و باید حرکتی انجام شود؛ مساله دوم هم این بود که منابع ارزی دولت ایران عمدتا در کشورهایی بود که فقط از طریق واردات مواد غذایی میشد این منابع ارزی را به ریال تبدیل و وارد کشور کرد.
شما اگر جای دولت بودید چه میکردید؟
من اگر جای دولت بودم این را بهعنوان کالای ارزانتر از کالای موجود در بازار به مردم میفروختم، یعنی یکدرصدی قیمت را از قیمت بازار پایین میآوردم و این اقلام غذایی را در بازار عرضه میکردم که یک مقدار هم نقدینگی جذب کنیم. تردید ندارم اصل ماجرا درست بود و در آینده هم چنانچه با اصلاح شکل، اجرا شود حتما برای کشور مفید خواهد بود.
منبع:روزنامه شرق
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
موضوعات روز
پرطرفدار
اخبار روز
خبرنامه
مردم نمیفهمن یارانه گرفتن به ضررشونه و اگه شما درپی اصلاح اقتصاد یارانه را قطع کنید ممکنه شورش اجتماعی ایجاد کنن...
و نیز مرغ و تخم مرغ ها پس همون پولهای بلوکه شده بود .. اونوقت همش همین بود ؟؟؟؟؟ خب میزاشتید تو همون حسابها میموند لااقل یه پرستیژی به نام طلب ایران وجود داشت !!!!!!!
دولت فقط کارش شده مهار تورم و سیاست خارجه و بقیه امور مملکت را ول کرده به امان خدا
اون از سقوط هواپیما
استفاده از روغن پالم
بنزین سرطان زا
و کافیه توی تهران با دقت نگاه کنی همه اتوبانها و بزرگراههای تهران شده جولانگاه معتادان عزیز
بزرگراه چمران تقاطع همت تا نیایش کافیست هر وقت از روز که دلت خواست بری تا بتونی انواع معتادانی که زامبی وار در حال گذران زندگی هستند را ببینی
کمی چشممان را باز کنبم و ببینیم این دولت چه کرده است غیر از عوام فریبی تکراری دولت قبل
کلام اول ایا برای شما درستی یا نادرستی یک سیاست و برنامه اقتصادی را انجام و اعمال ان توسط دوستان یا دشمنانتان تععین میکند؟
در ابتدای مصاحبه تورم را و برنامه های دولیت قبل را منکوب و تلاش دولت برای از بین بردن ان ستوده اید اما در انتها همان برنامه ها را با شجاعت تایید کرده اید و راه برون رفت از شرایط رکود دانسته اید؟
تناقض از ابتدا تا انتها پیداست اما نشاندهنده دلیل اصلی اتفاقات در اقتصاد کشور است چراکه سالهاست الاکلنگ تورم و رشد در کشور اجرا شده برای کنترل تورم یک دولت رکود ایجاد کرده و دولت بعدی برای رهایی از رکود به تورم دامن زده و این قصه گویا همچنان قرار است ادامه داشته باشد
کاهش تورم در زمان فعلی اتفاق نیافتاده بلکگه سرعت رشد ان کم شده است و این نیز ناشی از جبر اعداد است که بعد از شتاب اولیه سرعت رشد به مرور کم میشود چراکه نرخها از توان خرید مردم فاصله میگیرد و عدم خرید کالا به کاهش معاملات و در نتیجه کاهش عددی رشد میگردد.
سخن نهایی اینکه جناب لیلاز و دیگر دوستان زاویه نشین سالهاست نظرات شما نه دردی از مردم دوا کرده و نه دردی از مملکت و ایکاش شما نیز در امدتان مانند اکثریت مردم به فعالیت اقتصادی کاملا خصوصی بستگی داشت تا راهکاری عملی و واقعی ارایه دهید و نه تحلیلهای ناشی از دعوای حیدری و نعمتی
از سایت محترم بورس نیوز تقاضا دارم نشر بفرمایید تا اگر ایشان یا کس دیگری مطلبی جهت روشنگری دارند بیان کنند بابی شود برای مباحثات علمی و کاربردی
نمیدونم چرا خودتون را گول میزنید !!!!!! عزیز دلم این سیاستهای انقباضی شدید که نشد راهکار.... همه از بیپولی و خشک شدن نقدینگی جامعه و خابیدن مبادلات شاکی هستن.... اینا اگه هنر داشتن باید در عین رونق و افزایش رونق، تورم را کنترل و بعد کم میکردن...اونم از طریق افزایش ارزش افزوده کارتولیدی واقعی و مردمی و بنگاههای خصوصی و نه بودجه شرکتهای بزرگ دولتی و متکی به نفت .... وگرنه ننجون کروبی هم میتونست بیاد با 4 تا سیاست تئوریک تکراری و کتابی عهد دقیانوس جیب مردم را بزنه و بعدش هم پز بده تورم را کم کردم.... اونموقع با تورم، مردم پول داشتن خرج کنن ولی الان بدون تورم هم هیچی نمیتونن بخرن.... واقعا امثال شماها لیاقتتون همین دولت کریمه است به قرآن .....