این بار نوبت ابراهیم حاتمیکیا بود که با حرفهای تند و تیزش یخ برنامه «هفت» را بشکند.
چند هفته پس از آن که مسعود کیمیایی به برنامه «هفت» آمد و با نام بردن از سعید امامی و بهروز وثوقی مخاطبان این برنامه را غافلگیر کرد، این بار نوبت ابراهیم حاتمی کیا بود تا به این برنامه بیاید و اوضاع و احوال سینمای ایران را به نقد بکشد و از وضعیت فعلی سینمای ایران گلایه کند.
او برای نخستین بار بود که دعوت برنامه «هفت»را میپذیرفت و رو به روی دوربین این برنامه تلویزیونی مینشست. حاتمیکیا پیش از هر چیز ابراز امیدواری کرد که بحث امشب (جمعه شب ۲۸ شهریور) بحث گرمی باشد و هم به کار دنیا بیاید و هم آخرت. او که از زمان برپایی جشنواره فیلم فجر در بهمن سال ۱۳۹۲ با صراحت زبان به نقد سینما گشوده بود، در این برنامه هم همان رویکرد را پی گرفت.
حاتمیکیا که چند ساعت پس از اعلام لیست نامزدهای اولیه سینمای ایران برای حضور در بخش خارجی زبان اسکار سخن میگفت، صحبتهایش را از فیلم «چ» و شخصیت شهید چمران آغاز کرد، فیلمی که حالا یکی از نامزدهای کمیته انتخاب فیلم ایرانی برای معرفی به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکاست.
کارگردان «آژانس شیشهای» گفت که: «مدتها بود درباره این فکر میکردم که پیرامون یک شخصیت واقعی حرف بزنم و چمران برای خودم بیشترین بازخورد را داشت، به همین خاطر به سراغ این شخصیت رفتم.»
فیلم «چ» این کارگردان ۵۳ ساله درباره دو روز ا زندگی شهید مصطفی چمران است که برای پایان دادن به غائله پاوه وارد این شهر استان کرمانشاه شده است. این فیلم هم بیشترین جوایز سیودومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد و هم در جشن انجمن منتقدان سینما موفق به دریافت جایزه شد.خانه سینما هم در جشنی که پس از دو سال وقفه برگزار کرد بیشترین جایزه را به «چ» داد.
کارگردان «روبان قرمز» از چند بعدی بودن شخصیت شهید چمران گفت و به بعد علمی، عرفانی، چریکی و دولتمردی او اشاره کرد و گفت: «وقتی این رنگها را کنار هم میگذاشتم شخصیت شهید چمران برایم بهترین بود، اصلا قشنگی شخصیت چمران به این بود که همه اینها را با هم داشت.»
او البته تاکید کرد که ادعا ندارد توانسته باشد همه موارد گفته شده را در فیلمش نشان دهد، چرا که میخواسته روایت خودش را از این شخصیت و مقطعی که انتخاب کرده ، ارائه کند.
کارگردان فیلم «مهاجر» اما به این نکته هم اشاره کرد که در سیمای جمهوری اسلامی ایران بیشتر به بعد عرفانی شهید چمران پرداخته شده است.
دنبال بهانه بودم «چ» را نسازم
او پس از ترسیم ویژگیهای شخصیت شهید چمران به سختی نوشتن فیلمنامه «چ»اشاره کرد: «خیلی سخت بود، گاهی وحشت میکردم، بارها مینوشتم و هی خودم بهانه میآوردم و از خودم میپرسیدم نکند من با این فیلم یک عدهای را سرخورده کنم، اصلا در مقطعی دنبال بهانه بودم که این فیلم را نسازم.»
یکی از دلایل این ترس به بالا رفتن سن حاتمیکیا باز میگشته: «طبیعی است سن آدم که بالاتر میرود آدم محافظهکارتر میشود.»
او تاکید کرد که هدفش از رفتن به سمت دو روز از زندگی چمران این بود که حرف خودش را بزند: «هر کس از زاویه دید خودش حرف میزند،اگر مرحوم حاتمی میخواست از جنگ بگوید، حتما حاصل کارش متفاوت میشد و چیز دیگری میگفت، طبیعی است من خالق اثرم و یک چیزهایی را که دوست دارم پررنگ میکنم، انشاءالله دوستان دیگر بیایند و سایر مسائل را انها در مورد این شخصیت بگویند.»
اگر به مسالهای جواب ندهم کار برایم حرام است
او پس از این مقدمه به سراغ رویکردش در فیلمسازی رفت و گفت که اگر قطبنمایش را از او بگیرند، او گم میشود و نمیتواند کار کند: «سعی من همیشه این بود که به مسائل روز جامعهام بپردازم و یک مسالهای را جواب بدهم، اصلا اگر نتوانم به مسالهای جواب بدهم کار کردن برای من حرام است.»
کارگردان فیلم «از کرخه تا راین» گفت مشکل سینمای ما از جایی آغاز شد که ممیزیها، کوتهبینیها و سختگیریها جلوی هنرمندان و فیلمسازان ما را گرفت: «میخواستیم حرف بزنیم، نمیشد. به همین خاطر عطایش را به لقایش بخشیدیم و رفتیم به سمتی که مسائل روز را نبینیم.»
او وضعیت فعلی سینما را که محصول همین رویکرد بود «خیلی غمانگیز» توصیف کرد و ادامه داد: «جشنواره فیلم فجر حاصل کارنامه یک سال سینمای ایران است. من وقتی به جشنواره میروم و فیلمهارا میبینم احساس میکنم اینها متعلق به یک سیاره دیگر هستند.»
او تاکید کرد که بحثش این نیست که از مشکلات روز و زن و بچه و اینها حرفی زده نشود، بلکه:«مشکل اصلی این است که ما یک افقی در فیلمسازی و کار هنری داشتیم که حالا نداریم و به همین خاطر احساس میکنیم تولیدات متعلق به سیاره دیگری هستند.»
کارگردان «به رنگ ارغوان» تاکید کرد: «قرار بود در سینمای ما یک سری افراد باشند که مسالههارا مطرح کنند تا ما آینده بهتری داشته باشیم، اما چه اتفاقی افتاد در این سینما؟»
او به گذشته نقبی زد و به یاد آورد که دو سال پس از پایان جنگ منتقدی خطاب به او گفته که جنگ تمام شد و شما هم بحث جنگ را تمام کنید و به مسائل روز بپردازید: «کسی که این حرف را میزد یادش رفته بود که هزار و ۲۰۰ کیلومتر از مرزهای ما درگیر جنگ بود و ما ۳۰۰ هزار شهید دادیم، اگر ما از اینها حرف نمیزدیم از چه حرف میزدیم؟ این منتقد در واقع میخواست نشان بدهد که من آدم کهنهای هستم تا کهنه به نظر بیایم.»
سه جریان سینمای ایران
کارگردان فیلم «خاکستر سبز» سینمای ایران را به سه بخش با سه رویکرد متفاوت تقسیم کرد و گفت: «ما سه نوع فیلمساز در ایران داریم، دسته اول کسانی هستند که در زمینه سینمای بدنه فعالیت میکنند و برای گیشه فیلم میسازند که اتفاقا نان آنها حلالترین نان است. دسته دوم سینمای جشنوارهای و روشنفکری است که فیلمسازانش برای مخاطب آن طرف آب فیلم میسازند و دیدهبان آنها برای آن طرف و نگاه چشمآبیهاست.»
حاتمی کیا سومین دسته فیلمسازان ایرانی را کسانی دانست که دغدغه سینمای ملی و بومی ایران را دارند و کسانی هستند که برای گفتن از دردها وارد سینما شدهاند.
او کمال تبریزی را مثال زد که در ابتدای پیروزی انقلاب از دیوار سفارت آمریکا در تهران بالا میرود تا بتواند از ماجرای گروگانگیری فیلمبرداری کند:«خب این آدم مساله داشته که دست به چنین کاری میزند، یا خود من که به جبهه رفتم تا بجنگم، اما بعدها دیدم که باید حیرتهایی را که در جبهه دچارش میشدم به فیلم تبدیل کنم.»
او به نقد جریان سینمای روشنفکری پرداخت و گفت:«وضع آنها که مشخص است و خیلی هم خوب زندگی میکنند، چون دلارها از آن طرف میآید و مثل مارکوپولو همه جا هم میروند، در سینمای بدنه هم که گاهی یک فیلم را ۱۲ روزه میسازند و حرفی هم در این زمینه نیست.»
کارگردان «موج مرده» گفت:«نوک پیکان این سینما باید همان جریانی باشد که به سینمای ملی و بومی میپردازد. آنها باید در این سینما مصونیت داشته باشند تا بتوانند حرف بزنند، سیاستگذاران باید برای آنها وقت بگذارند و بدانند که این نوع فیلمسازی وقت میبرد و هم سیستم و هم بخش خصوصی باید به آن کمک کنند.»
او با ابراز تاسف از این که واژه «فیلم فاخر» به «متلک» تبدیل شده گفت: «این جریان که میتواند فیلمی بسازد که مردم بفهمند و با آن ارتباط برقرار کنند الان در بدترین شرایط قرار دارد.»
عمر فیلمسازی من با انقلاب یکیست
حاتمیکیان گفت که ۳۵ سال است دارد فیلم میسازد و عمر فیلمسازی او با انقلاب تقریبا هم اندازه است. او تاکید کرد که «من ادعا دارم قصدم این بوده که تغییری ایجاد کنم، به هر حال انقلاب رخ داده بود و من احساس میکردم که باید حرفی را بزنم و برای گفتن حرفم هم باید بجنگم. بعضیها فکر میکنند من راحت هستم و هر چه دلم بخواهد میگویم اما من برای گفتن حرفهایم خیلی جنگیدهام.»
او ادامه داد: «این جنگجویی را که از فیلمساز میگیرید چه چیزی باقی میماند؟ الان هم که یک عده میخواهند ثابت کنند بهشت و جهنم ما دست ما نیست که این خیلی حرف جفنگیست.»
او با بیان این مطلب که فیلسازهایی که به جنگ میپردازند، خون دیدهاند و تفنگ دستشان است گفت: «اما برخی از این تفنگها که مال جبهه است در جای دیگری استفاده میکنند.»
به گفته کارگردان «گزارش یک جشن» بعضی از منتقدان: مثل «وسواس الخناس» فیلمسازان ما را گمراه کردند و این اتفاق که میبینید، افتاد.
او با یاد کردن از شهید آوینی گفت که در شرایط فعلی «آقا مرتضیها» را کم داریم، کسانی که دغدغه سینمای ملی و فیلمسازان این جریان را دارند و نمیگذارند آنها گم شوند.
قرار بود شهید شوی، چرا عوض شدی؟
کارگردان فیلم «به نام پدر» در بخش دیگری از سخنانش به عوض شدن فیلمسازان هم قبیلهایش اشاره کرد و گفت: «بنده خدا قرار بود شهید شوی، چرا عوض شدهای، چرا باید معاشت را به سینما ببندی، قرار بود پله پله بالا بروی.»
او با تاکید بر این که من با بقیه کاری ندارم و با فیلمسازانی کار دارم که در سینمای جنگ کار کردهاند و نسل فیلمسازان انقلاب هستند گفت: «سینما و خانه سینما و ... هر کدام کار خودشان را میکنند. ما باید بدانیم این گربهای که ساخته شده، درش مساله هست، و در خاورمیانه و جهان حرف دارد. قرار بود همان بچههای شیرخواره دهه ۴۰ بخشیشان بشوند آقای ظریف و کار خودشان را بکنند و بخشی بشوند امثال من و کارشان را انجام دهند.»
او تاکید کرد:«مگر من کم کشیدهام، کم تحقیر شدم؟ وقت بود که با گروهم میرفتم در پادگان به عنوان کارگردان و پادشاه گروه. یک سرباز جلوی کار من را میگرفت و کار را میخواباند. آیا اینها باید باعث میشد که من بگویم کار نمیکنم؟»
او با بیان این که ایوبی (رییس سازمان سینمایی) و بالاتر از او روی سر بنده جا دارند، تاکید کرد: «خودمان داریم کم کاری میکنیم. ما نباید همان سینمای کهنه را بسازیم، باید فیلمی بسازیم که حرف امروز را پاسخ دهد.»
حاتمیکیا به بهزا بهزادپور و فیلم «خداحافظ رفیق» او اشاره کرد و گفت که این فیلم در گیشه شکست خورد، اما در تلویزیون موفق بود:«الان بهزاد کجاست؟ چرا فیلم نمیسازد، درست است که او حالا تئاتر کار میکند اما جای نگاهش در این سینما خالیست.»
نفس ما تازه شد
او دیدار با رهبری را مثل نفسی تازه توصیف کرد و گفت که خدا به باعث و بانیاش خیر بدهد، نفس ما تازه شد. به گفته حاتمیکیا رهبر معظم انقلاب فیلم «چ» را دیدهاند و در مورد آن هم خیلی زیبا صحبت کردهاند.
انبوه آثار ضعیف
حاتمیکیا در مورد آثار ضعیفی که در حوزه دفاع مقدس ساخته میشود گفت: « متاسفانه ما در این حوزه با آثار بسیار ضعیفی روبرو هستیم، واقعا چند نفر در این حوزه موفق بودهاند، وقتی ما میدان را خالی میکنیم آدمهای ضعیفی میآیند، که کارشان را با سینمای دفاع مقدس شروع میکنند و بعد میروند دنبال کار خودشان. چون این عرصه فرصت خوبی برای کار کردن در اختیار آنها قرار میدهد و یک پولی هم وسط میآید. البته الان دیگر فکر نمیکنم اینگونه باشد.»
او گفت: «مشکل این عرصه بخشیاش هم به ما برمیگردد که کشیدیم کنار. البته مسئولان هم باید تحمل حرفهای بچههای این عرصه را داشته باشند، چون بچههای جنگ حرفشان بوی باروت میدهد. خشونت دارد، اصلا حرف نسل انقلاب باروتی است، پوتین هم پایش هست، با خاک و گلی که به آن چسبیدهِ، به همین خاطر ردپایشان روی موکت شما میماند و نمیشود از آنها انتظار داشت با کفس واکس زده روی این موکت راه بروند، مسئولان باید اینها را تحمل کنند.»
او پس از بحث در مورد واقعیت و این که واقعیت از منظر هر کسی متفاوت است به ساختار تشکیلات انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس پرداخت و گفت: «یک زمان آقای شرفالدین به من گفت بیا اینجا کار کنیم. اما من جدی نگرفتم. قبل از این تشکیلات من روی روابط شخصیام میرفتم یک فرمانده لشگر را میدیدم، از او اسلحه میگرفتم و فیلمم را میساختم و میشد فیلم «دیدهبان». اما الان یک لابیرنتی ساختهاند با این تشکیلات.»
او با عذرخواهی از آقای شرفالدین گفت: «واقعا از این تشکیلات چه چیزی بیرون آمد، به نظر من یک مسئول بالاتر باید بیاید و به این تشکیلات نگاه کند، ببیند خروجی آن چی بوده، و اگر این خروجی مطلوب نبوده در آن را ببندد.»
حاتمیکیا با اشاره به ساخت فیلم «برج مینو» اظهار داشت: «برای ساخت «برج مینو»ما یک جلسه گذاشتیم. ده نفر در این جلسه بودند و ۹ نفر موافقت کردند. چون رای اکثریت موافق بود، گفتند برو فیلم را بساز، ما کار را شروع کردیم اما همان یک نفر که مخالف بود گفت کار باید تعطیل شود. من از آبادان به او زنگ زدم، یادم نیست کی بود، اما لهجهاش نشان میداد که همشهری ماست، گفتم برادر من ما کار را شروع کردهایم و نمیتوانیم تعطیل کنیم، او گفت باید تعطیل کنید، تهیهکننده ما هم ترسید و کنار کشید. من زنگ زدم تهران گفتم پیکانم را بفروشید، با امکانات محدود کار را پیش بردم. یادم هست مسئول جلوههای ویژه ما با استفاده از مینهای منطقه مواد منفجره تهیه میکرد. دست آخر هم فیلم ساخته شد و رفت جشنواره و جایزه هم برد.»
او تاکید کرد: «این نشان میدهد که نگاه آن فرد غلط بوده، آنها کار بلد نیستند و باید اعتماد کنند به فیلمساز.»
این کارگردان با بیان این مطلب که این تشکیلات کاری در حوزه دفاع مقدس نکرده و پول زیادی هم خرج کرده ادامه میدهد: «این مسائل سر مارا پایین انداخت. البته این یک بحث کاری است وگرنه تک تک این بچهها خوب هستند و من پشت سر آنها نماز میخوانم، اما این تشکیلات مانع است.»
مملکت من مگر موسولینی دارد؟
او در بخش دیگری از صحبتهایش به سراغ مبحث سیاهنمایی در سینما رفت و گفت: «من خودم کتک این حرفها را خوردهام. ما فیلمسازها پر از اشتباه هستیم. افتخار میکنیم که از نسل حضرت آدمیم و اشتباه هم میکنیم، برخی از فیلمهای من یا رسول ملاقلیپور در نیامد و اشتباه کردهایم، مگر مسئولان اشتباه نمیکنند، اصلا کسی هست که اشتباه نکرده باشد تا متوقع باشد که ما هم نباید اشتباه کنیم؟»
او با اشاره به اوایل انقلاب گفت: «یکی میشود رییس جمهوری که در میرود و یکی هم شهید میشود.»
حاتمیکیا به فیلم نرگس آبیار «شیار ۱۴۳» اشاره کرد و گفت: «در این فیلم با مادری مواجه هستیم که تنها پسرش را به جبهه میفرستد و بچهاش برنمیگردد و در طول فیلم او مدام منتظر است، از دیدن این فیلم اما من نوعی احساسم این نیست که عجب غلطی کردیم، رفتیم جبهه و جنگیدیم.»
او در مقابل این فیلم مثال دیگری زد و گفت: «اما فیلمی هم هست که میگوید، ما اشتباه کردیم جنگیدیم، مثلا فیلمسازی میآید فیلم میسازد در مورد آبادان، شبیه فیلم «دزد و دوچرخه» ویتوریو دسیکا. فیلم «دزد و دوچرخه» محصول جامعه فاشیستی و موسولینی است، مگر من موسولینی داشتهام که این فیلم را شما میسازید، این آبادان و مردماش همانهایی هستند که نگذاشتهاند این شهر سقوط کند و روزها با دست خالی مقاومت کردند.این آقا اگر این مقاومت را نمیسازد به خاطر این است که آن را ندیده چون اولین گلوله که شلیک شده گذاشته آمده تهران.»
حاتمیکیا گفت: «همین فیلم را میخواستند بفرستند لوکارنو، من رفتم فارابی اعتراض کردم، هر چند اصلا شیوه من این نیست که بخواهم جلوی کاری را بگیرم اما سر این فیلم رفتم و گفتم نکنید این کار را، مسئولان وقت گفتند امسال منافقان شروع کردهاند، مهم است که پرچم ما بالا برود، من با داد و فریاد آنجا را ترک کردم. چرا باید سینما در ذیل سیاست تعریف شود.»
او با اشاره به فیلمهایی که نشان میدهد جنگزدهها به فحشا افتادهاند گفت: «دفاع مقدس، چیزهای دیگر داشت. شما فقط این را دیدید، هنوز اسم آن آدمها روی کوچهها و خیابانها هست و عدهای البته میخواهند این اسمها را عوض کنند، همانهایی که هنوز به خیابان شهید مطهری میگویند تخت طاووس.»
او با این اشاره که: «فیلمهایی هست که سیاهنمایی میکنند گفت: «درد اینجاست که ما در اقلیت قرار داریم، این درد است. این هرم لعنتی سینما طوری شده که ما اقلیت شدهایم و به بازی کشیده میشویم تا صفر شویم، پس صفر کنید ما را.»
حاتمیکیا با اشاره به سینمای ورشکسته امروز ایران گفت: «چرا باید فیلمسازی که مسئله دارد به سراغ زدن حرفهای پایین تنهای برود تا سینما پر از تماشاگر شود، الان چه اتفاقی افتاده یا دارد میافتد که به این سمت میروند برخی؟ ما باید مواظب خودمان باشیم و حرف خودمان را بزنیم.»
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
درود خدا بر روح شید مصطفی چمران و دیگر شهدای جنگ که هر چه الان داریم از وجود این شهیدانه.خیلی حرفه دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاههای آمریکا بگیری بعد بیایی بخاطر وطنت که در خطره بری به جنگ دشمن.امثال دکتر چمران در جبه ها کم نداشتیم که همشون بخاطر سیاست کثیف آمریکا و نقشه شوم برژینسکی شهید شدند.من در قدرت آمریکا شک ندارم .چارلز مورتیمر و دیوید هالیدی که هنوز امضاهاشون در کتابخانه های دانشگاه صنعت نفت موجوده استاد پروازی آمریکا به ایران بودند.و آمریکا از وجود شارگردان قدرتمند این اساتید در ایران شدیدا میترسید بخاطر همین عراق را بوسیله برژینسکی مشاور کارتر بجان ایران انداخت که هم این شاگردها کشته شوند و هم نفت ایران و عراق در یک قیمت ثابت به علت عرضه زیاد فروخته شود برای خرید سلاح
پاسخ
ناشناس
دوشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۳:۴۴
عرضه زیاد در زمان جنگ که ساختارها نابود میشن وامنیت بخطر میفته؟ اونم توخلیج فارس و تنگه هرمز؟ برو عمو یکی دیگه رو سیاه کن.
اخبار روز
خبرنامه