به گزارش بورس نیوز، دوراندیشی و عبرت از گذشته در این مقطع می تواند کمک حال دولت و کاهش تورم کالایی باشد. خطر رشد کامودیتیها در دنیا احساس میشود و علایم اون هر روز بروزتر می شود.
اگر دولت کاری نکند و هر روز به جای برنامه ریزی به فکر دست اندازی در یک صنعت برای دوشیدن ثروت و ارزش آن بازار شود دیر نیست حتی با برجام امضا شده به قهقرای اقتصاد برویم.
تورم بیش از حد نشانه سیاست اشتباه است گرچه دولت خود تورم دوست دارد دولتی که با تورم هزینه و بدهی هایش را کوچک میکند و با رشد متغیرهایی مثل دلار و طلا مازاد مخارج خود را بدست میاورد، اما زمانی این همخوان اقتصاد مردمیست که مردم نیز در مخارج و درامد به یک نسبیت برسند و باز اشتباه بزرگتر افزودن نقدینگی به مردم در جهت کمک معیشتهای مختلف هست؛ و این زمانی تاثیر دارد که تورم مهار شده و برای تورم و ضریب عقلانی در جهت حمایت انجام شود نه تورم افسارگسیخته که سبب بی ارزشی پول و تزریق نقدینگی بیشتر دامن این تورم را می گیرد.
لفاظیهای سیاسی در باب کنترل در دولتهای مختلف مثل روکش کردن از جنس طلا و نقره و زرق و برقهای مختلف یک دندان پوسیده هست که ریشه اش عفونی شده و در حال افتادن است.
چرا از آلمان عبرت نمی گیریم و همش درحال چاپ پول و استقراض و افزایش نرخ بهره که در جایگاه دوم دنیا قرار داریم و با وضع قوانین مالیاتی و عوارض و... به جای درمان به فکر روکش کردن این اقتصاد مریض هستیم.
در روز نخست اشغال آلمان پس از آتش بس هر یک دلار آمریکا برابر با ۱۰ هزار مارک آلمان بود در کمتر از یک ماه این رقم به حدود پنجاه هزار مارک آلمان رسید در سال۱۹۲۳ یعنی ۵ سال پس از پایان جنگ جهانی اول ارزش برابری یک دلار امریکا به نزدیک ۱۰۰ میلیون مارک رسید.
همه چیز از یک تصمیم به ظاهر خاص، توسط چند فرد ناکاربلد آغاز شد پشتوانهی طلای واحد پول آلمان در ۴اوت ۱۹۱۴ حذف شد تا دولت از طریق کاهش ارزش آن احتیاجات نظامی را تامین نماید و تصور مینمودند با پیروزی با پشتوانه نظامی بتوانند موقعیت و ارزش پول آلمان را بدون پشتوانه طلا تثبیت نمایند.
آلمان شکست خورد و چاپ پول بدون پشتوانه نیز نقدینگی را از ۶ به ۳۳ میلیارد افزایش داد. دولت این کشور از سال ۱۹۱۴ (آغاز جنگ جهانی اول) با استقراض از بانکها از رقم ۵۰ میلیاردمارک به ۸۶ میلیارد مارک در سال۱۹۱۹ (یک سال پس از اتمام جنگ جهانی اول) و نهایتا ۱۵۳ میلیاردمارک سال ۱۹۲۰ رسید و شرایط به گونهای بود که مردم آلمان برای گرمایش خانه از مارک بی ارزش استفاده می کردند.
درست است ما در جنگ و اشغال نیستیم، اما اقتصاد ما گره خورد به برجام. حال که برجام اوضاع خوبی ندارد و قبلا هم با لغو ان تورم به رشد فزاینده خود در همه ابعاد ادامه میدهد با نگاه به فرایند دولت در میابیم که دولت نیز دقیقا متغییرهای تصمیم گیری شبیه المان دارد، اما یک فرق اساسی در اینجا حاکم هست پارامترهایی جهانی همگی بخاطر ابعاد کرونا و جنگ روسیه و اوکراین در حالت قرمز قرار گرفته اند و نوید رشد فزاینده جهانی در این مقطع و همچنین رکود بعد از ان را میدهد.
خیال سادهای که خیلیها فکر کردند که با افزایش شاخص دلار امریکا قیمتها کم خواهد شد نه تنها کم نشده بلکه متغییرها نوید واگرایی جدا از شاخش دلار در کنار تورمهای مربوط به ارزهای محاسبهای کشورهای دخیل نشان میدهد.
زنگ خطری که اقتصادهای بزرگ و کوچک در حال برنامه ریزی ان هستند، ولی در کشور ما دولت به فکر کاهش تورمی که نشئت گرفته از اقتصاد داخلیست و ناتوان در کنترل، اما خطر نزدیک هست هنوز تاثیر رشد جهانی کالا در بیشتر موارد اعمال نشده بخصوص مواردی که بسته به معیشت مستقیم مردم هست مثل ارد و گندم و جو و روغن و...
تورمی خاموش پشت تورم فعال و داغ و پرحرارت ما. اما چرا دولت در عمل توجه کافی با حساسیت مضاعف به نوسان بسیار شدید قیمتهای جهانی ندارد؟
تجربه تاریخی شهادت میدهد استمرار تورمهای بالا همواره سبب رکود خواهد شد و در حال حاضر نرخ تورم بسیار بالا و غیرقابل کنترل است و باید پس از یک دوره زمانی نهایتا منتظر یک رکود تاریخی باشیم و اگر قبل از رکود فکری نکنیم و برنامهای نداشته باشیم و در این جنگ اقتصادی کاری نکنیم و فقط بخواهیم به توان داخلی خودمان اکتفا کنیم افول اقتصادی کامل بیش از پیش نزدیک است.
جایی که همه صنایع اقتصادی و بزرگ خود را حمایت می کنند ما نباید دلخوش شرکتهای تازه تاسیس و دانش بنیان بشویم این صنایع باید حمایت شود تا رشد ایندگان را در پیش داشته باشد.
صنایعی از این بخش که میزان مصرف صادراتی یا کم کردن واردات مواد و خدمات حیاتی داخلی را داشته باشد.
با نگاه به روند تاثیر شرکتهای دانش بنیان و فناورانه در چین در میابیم تمام این عصر تکنولوژی خورده شده قبل از همه و حمایت بیش از حد از هر صنعت دانش بنیان تاثیری در اقتصاد بر مبنای شرایط فعلی ندارد، ولی همانطور که رهبری عزیز فرموده اند حمایت کنیم و با نگاه به فرمایشات ایشان در میابیم مبنا غیرت و اقتدار جوانان است. علم ایشان و به کارگیری آنهاست.
دخالت در اقتصاد و کارافرینی و اشتغال نه صرفا یک شرکت معاف از مالیات یا چندین سال بهرهوری با یک محصول دانش بنیان در مقطع فعلی ما در حال حاضر در مواجهه با افزایش تقاضا همزمان با تداوم روند بازگشایی اقتصادها پس از کرونا، اختلالها در زنجیرههای تامین و افزایش شدید قیمت مواد خام که تا اندازه زیادی ناشی از جنگ روسیه علیه اوکراین است هستیم.
در حال حاضر قیمت انواع کالاها با بالاترین سرعت در چهار دهه اخیر در حال افزایش است و اقداماتی که اقتصاد جهان در مواجهه با این رخداد در پیش دارد نمیتواند بدون آسیب وارد کردن به کسب و کار و تجارت، سبب کاهش شدید نرخ تورم شود. پس در این مقطع صنایع بزرگ تاب و توان این را دارد که از این منجلاب با کمترین خسارت بیرون آید، نه شرکتهای تازه فناورانه، ولی باید این شرکتها سالیان پیش مورد عنایت دولتها قرار میگرفتند.
همان سالهایی که جهادسازندگی داشتیم و جوانانی که ساختند، ولی به سبب بی تفاوتیها از میان رفتن و گوشه نشین شدند و یا رفتند و باعث موفقیت دیگر کشورها شدند. علم اقتصاد علم حال نیست علم آینده نگری است. زمانی که برنامه دارید هر ریسک سیستماتیک و به یکباره را میتوانی با بهترین عملکرد پشت سر هم بگذاری نه صرفا داشتن یک یا چند بخش با عناوین مختلف ستاد بحران گرفته تا شوراها و انجمنها و...
نمودار افزایش نرخ جهانی کالایی در فصل اول سال ۲۰۲۲ را بنگرید تفاوت تغییر نرخها بین کالاها فاحش است اینطور نیست؟
علت تغییر نرخها در هر کالایی متفاوت از کالای دیگر است افزایش نرخ هر کالا میتواند با نرخ کالای دیگر رابطه معکوس یا مستقیم داشته باشد. سیکل تغییرات نرخ کالاها در مواردی با ریتم مشابه و در مواردی غیر مشابه حرکت میکند و اغلب گاهی PEST یا متغیرهای سیاسی اقتصادی اجتماعی و تکنولوژی تعیین کننده این ریتمها هستند. با این وجود که بحران انرژی گرمایش زمین و خشکسالی و شاید هم ابعاد بیشتر جنگ این رشدها را مضاعف کند، این در حالی است که خیلی از این متغیرها در مملکت ما هنوز خود را نشان نداده اند در صنایع مختلف و خدمات و...
دولت با سرنوشت اقتصادی مردم چه می کند این عدم توجههای دولتهای گذشته به همین موضوعات عامل این وضع اقتصاد هستند و با ایجاد یک بحران همه چیز اتش میگیرد وعلیرغم شعارهای مختلف و توزیع ثروت و مردمی کردن اقتصاد فقط به فکر افزایش قدرت و نفوذ بیشتر جناح و حزب و بخشهای خود در اقتصاد هستند و در این میانه زمان عنصر طلایی از بین میرود، که به تبع آن اعتماد مردم که مبنای یک حکومت است هر روز برخلاف وعدهها و سیاستهای کلی از قبل و حال از بین میرود و مردم فقیر و فقیرتر می شوند و ناامیدتر تا جایی که دیگر علنی در کوچه و خیابان می شود نمونه اعتراضات را دید و این هشدار را باز هم رهبری در آغاز دولت فعلی داد. اعتماد را برگردانید. اعتمادی که متغیرهای فعلی نه تنها همخوانی ندارد- نرخ بهره و عوارض و مالیات و .. -، بلکه ناکارآمدی تصمیمات گذشته با وضع فعلی جهانی زنگی خطرناک تر از قبل را به صدا در میآورد؛ و همین سیاستهاست که هروز سبب تورم بیشتر می شود و سبب فرسایش تدریجی قدرت خرید مردم میشود. دولتها در ایران همیشه از بهانههای مختلفی برای توجیه تورم نیز استفاده میکنند. افزایش تقاضا یا اختلال در زنجیرهها که تحریم را عامل میدانن یا طمع شرکتها و سلاطین و مافیاها یا دولت قبل، اما تورم همیشه یک پدیده پولی بوده و قیمتها به این دلیل افزایش مییابد که عرضه پول به شدت بالاتر از تولید و تقاضای پول واقعی است. خلق نقدینگی غیرمولد در چنین بحبوحهای دولت دست به اقداماتی جهت کنترل افکار میزند قیمت گذاری دستوری میکند یک مسکن موقتی، ولی هنوز تورم بالا میرود.
اما این نتیجه سیاست اشتباه گذشتگان بوده و هست دولت مجبور هست تورم زایی کند، زیرا دولتها در ایران بزرگترین ذینفعان تورم هستند. آنها درآمدهای بیشتری را از مالیاتهای غیرمستقیم (و نه مالیات مستقیم که این روزها بر طبل آن میکوبند) کسب مینمایند و بدهیهای سرسام آور آنها به آرامی به واسطه تورم سنگین تقلیل مییابد، مثل بدهیهای ریالی دولت به سازمان تامین اجتماعی و ذینفعان آن که عموما مردمی با پشتوانه مالی ضعیفند از نمونههای بارز است علاوه بر این ها، دولتها میتوانند تورم را به گردن همه بیاندازند، جز سیاستهای اشتباه خودشان.
حتی در آرژانتین نیز که تورمی بالای ۵۰ درصد و ۱۰ برابر بیشتر از کشورهای همسایه دارد، شهروندانش آرام آرام متقاعد میشوند که دلایل دیگری غیر از چاپ پول توسط دولت وجود دارد. به گونهای که وقتی آمار بانک مرکزی این کشور نشان میداد که عرضه پول بیش از ۱۲۰ درصد طی دو سال با وجود کاهش تقاضای واقعی افزایش یافته است مطبوعات و سیاستمداران آن به مانند ما تورم را به عوامل دیگر حواله دادند.
دولتهای مداخلهگرا تمایلی به کاهش هزینهها یا کاهش کسری بودجه ندارند. بنابراین از مالیات تورمی استفاده میکنند و میدانند که میتوانند از بهانههای مختلفی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند و خود را به عنوان ناجی و راه حل نهایی کنترل قیمت معرفی میکنند به قول میلتون فریدمن تورم مالیات بدون قانون است.
مالیات از طریق تورم در حال افزایش دو دلیل عمده دارد: هزینه کرد برای جبران کسری بودجه زیاد و از بین بردن قدرت خرید و پسانداز فعالان بخش خصوصی از طریق کاهش ارزش پول ایشان.
تفکری که سم اقتصاد و نابودی بخشهای خصوصی و بزرگ را همراه دارد، حالا با نگاه به متغییرهای دستوری در جهت کنترل قیمتها و افزایش جهانی و رشد و تورم و شاخصهای اقتصادی دیگر کشورها در میابیم وقت تنگ است جای که باید مثل جنگ عمل کرد.
جهادسازندگی داشت از موقعیتهای برجامی استفاده کرد تا منافع ملی حفظ شود و ایران قوی ساخته شود نه که هر روز دنبال سرنخ باشیم کی باعث شده که این اتفاق افتاده درست عمل کنیم افراد ناکارامد کنار بگذاریم و از فرصت و جوانگرایی استفاده کنیم صنایع بالادستی را حمایت کنیم و در کنار ان به تولید دانش بنیان بپردازیم کاری که نه قانون میخواهد نه دستور این قوا و ان قوا فقط گروهی جهادی که اقتصاد را به دنبال خود بکشاند نه لنگ مجوز و دستور دم خروس این اقتصاد بیرون زده بخاطر هر سیاستی فعلی گذشته و. اتفاق افتاده که نباید میافتاد حال بگوید چه میخواهید بکنید درعمل نه وعده دیگر عمل یعنی خوشی معیشت و سفره مردم و در شعار یعنی کوچک و کوچکتر شدن این سفره. سفرهای که خون داده است و هزاران شهید.
کاش مردان اقتصاد ما باز هم نوجوانان و جوانان جنگ میشدند خاکی خاکی.