به گزارش بورس نیوز، گزارهای عجیب، همواره اعماق ذهن انسان را قلقلک میدهد و آن اینکه “کامپیوتر، احمق است”. اخلاق حرفهای در رسانهها و اصول خبرنگاری موید این نکته است که وجدانهای بیدار را نمیتوان به زور خاموش کرد و آیا با ورود هوش مصنوعی به عرصه خبر و اتاقهای خبری، آیا عینیت در خبرنگاری، رسالتها، مالکیت معنوی و … نیز در تهیه و تحلیل امور رعایت میشود و به راستی در شهر احمقها با آن هم سرعت عمل و البته دقت بی نظیر، به راستی میتوان اصل عینیت را نظارهگر بود؟!
جوامع انسانی در حال حاضر با پدیدههای نوظهور مواجهند و اگر بخواهیم با عینک خوشبینی به این قضایا بنگریم و با ذره بین عدالت و مساوات بر سوژهها متمرکز شویم، ناچارا به این مهم خواهیم رسید که دگرگونی ترکیبهای جمعیتی و نسلها، رشد سریع و غیر قابل کنترل تکنولوژی علی الخصوص ورود متحورانه هوش مصنوعی، کانونهای فکری و چهارچوبهای سنتی را به شدت دچار تزلزل خواهد نمود و به دیگر نمیتوان با این پدیده “کج دار و مریز” رفتار نمود.
رسانهها تغییرپذیری عجیبی نسبت به پیشرفت و توسعه تکنولوژی دارند و با توجه به نفوذ رسوخ رسانهها، به تبع آن جامعه نیز متاثر ازآن قرار خواهد گرفت. ولی با تمامی این تفاسیر اثربخشی یا به عبارتی ملموس تر، با ظهور و ورود هوش مصنوعی و البته تاثیر آن بر عالم خبر و رسانه، چالشها و البته فرصتهای مغتنمی نیز به وجود خواهد آمد.
بیشک جان و عصاره یه موضوع خبری در content یا محتویسازی خلاصه میگردد و نظر به سلایق و ذائقه مخاطبین، محتویسازی نیز هیجان انگیزتر و به قولی، احساس مخاطب خواهد خزید و تولیدات چندرسانه ای، متنی و … طبع مخاطب را سیراب خواهد نمود.
تغییر نحوه تعامل در بین انسانها هر روز شیوههای گوناگونی را تجربه نموده و ارتباطات اجتماعی به صورت عجیب، ولی گسترده در قالبهای متنوع بروز و ظهور یافته و ارزشها و البته هنجارها نیز منجر به جامعهپذیری ناهمگون و به قولی شکاف نسلی شده است. هنگامی که به شکاف نسلی و ناهمگونی آن توجه میکنیم، تفاوت در خانوادهها، محیط رشد یافته، نحوه ارتباط گیری و البته وسایل ارتباطی باعث پدیدهای به نام شکاف نسلی شده که با توجه به علائق نسلهای زد و زد پلاس یا همان الفا به دنیای مجازی و وابستگی آنان به وسایل هوشمند الکترونیکی و تکنولوژیهای جدید، تاثیرش بر تغییر ذائقه، هوشمندسازی غیر قابل کنترل و مطالبه گری این نسلها بخوبی مشاهده میگردد.
به زعم بعضی از اندیشمندان، موضوع تضاد نسلی تا قبل از قرن بیستم میلادی، امری قابل توجه نبوده و احوالات گروههای مختلف سنی بر اطاعت پذیری، اصل احترام متقابل و مواردی از این قبیل بوده و پس از جنگ جهانی دوم و تحولات گسترده اجتماعی، اقتصادی و البته دگرگونیهای ناملموس ذهنی در لایههای مختلف اجتماعی شاهد تغییر نیازها، علائق، اهداف و آرمانهای نسلهای جدید هستیم. البته در کنار این گسست و انقطاع نسلی بیشک قابلیت و توان موثر تکنولوژیهای هوشمند و هوشمندسازیهای مدرن در حوزههای گوناگون در شناخت علائق این نسلها و جذب مخاطبین خاص، از دیگر شگفتیهای پیشرفت علم میباشد.
یک ضربالمثل در چین باستان معروف بود “یک عکس ده هزار کلمه ارزش دارد”. هنگامی که از زوایای مختلف به این مثل چینیها مینگریم، ارزش مندی مفاهیم و محتویسازی را میتوان از آن درک نمود و در دنیای کنونی با تصاویر و شخصیسازی آن بر اساس ذائقه مخاطبان، هزاران گفته و ناگفته شان را در این محتویسازی شخصی یا شخصیسازی مخاطب به آگاه و ناخودآگاه مخاطب میرسانند و با سرعت گرفتن تاثیر هوش مصنوعی در سرعت بخشی، جستجو و شناخت و شخصیسازی تولیدکنندگان محتوی، شاهد تاثیر مستقیم بر ادراک افراد هستیم و بدون شک این میهمان ناخوانده در تولید مفاهیم، محتویسازی، شخصیسازی و شناخت مخاطبین، دستی عجیب بر آتش خواهد داشت.
مدیریت بحران در رسانهها همچون نوش دارویی است که کالبد در حال احتضار را جانی مجدد میبخشد، با بهرهگیری از هوشمندی هوش مصنوعی در وقوف بر علائق ذینفعان، نه تنها میتوان بر اصل پیشگیری تاکید نمود، بلکه با مهندسی افکار، شناخت فیک نیوزها و محتویسازی اختصاصی و به اصلاح سیاسیون پولتیک به موقع، ورق را برگردانده و چالش را تبدیل به فرصت نماییم.
تمامی پدیدههای نوظهور همواره علاوه بر مزیت هایشان، گاها با ورودشان تهدید یا چالشهایی را نیز سوغات خواهند آورد و آیا با ورود هوش مصنوعی به صنعت رسانه شاهد حذف یا جابجایی مشاغل این عرصه خواهیم بود یا خیر؟
آیا با ورود این سبک از زندگی مدرن در دنیای مجازی، میتوان به تهیه محتویهای تولید شده اعتماد نمود و آیا به راستی هوش مصنوعی، بیشتر داده متکی است یا رویکرد گذشته مابانه و تحلیل رخدادها و با در نظرگرفتن اطلاعات موجود، گردآوری و تحلیل اطلاعات قابل اعتمادند یا مهندسی افکار را در پیش خواهد گرفت؟
براستی سرعت عمل در گردآوری، تحلیل و خروجی دادهها، نقطه قوتی است که بسیاری از مشاغل را تهدید و حتی حذف خواهد نمود و به قول دکترین نظامی ”هنگامی که تعداد پرتابههای مهاجم از تعداد موشکهای رهگیر در آتشبار پدافندی بیشتر باشد، پس از اتمام ذخایر، موشکهای مهاجم به هدف اصابت کنند، اصطلاحا میگویند که سامانه پدافندی مذکور اوت نامبر شده است”.
به راستی شاهد اوت نامبر شدن توان فکری و مقابله به مثل انسان در برابر این ابرقدرت اطلاعاتی خواهیم بود…؟!