فعالیت های متخصصان فنی ذوب آهن اصفهان در جبهه ها خارق العاده بود
به گزارش بورس نیوز، عبدالمحمود یوسفی اهل نجف آباد و از کارکنان قدیمی ذوب آهن اصفهان است. سمت وی در ذوب آهن اصفهان تکنولوژ کوره بلند بوده و با همین سمت هم بازنشسته شده است. این رزمنده پیشکسوت در دوران دفاع مقدس فرماندهی ستاد فوریتهای جنگ نوح (ع) را بر عهده داشته است. در گفتگو با او بخشی از خاطراتش در ارتباط با ذوب آهن اصفهان و نقش آن در هشت سال دفاع مقدس را به شرح زیرمرور میکنیم:
۱- ماموریت برای تشکیل ستاد نوح (ع)، اهداف و وظایف آن: اوایل جنگ بود که من برای مدت دو ماه به جبهه اعزام شدم و در امور فنی و پشتیبانی خدمت کردم. بعد از این مرحله و با اوج گیری نبرد میان ایران و عراق بود که حضرت امام خمینی (ره) دستور دادند، با توجه به آمدن ناوهای آمریکایی در منطقه خلیج فارس و تهدید مرزهای آبی کشورمان نیروی دریایی کشور تقویت شود. در این زمان از طرف تهران و وزارت سپاه حکم تشکیل ستاد فوریتهای جنگ نوح (ع) به من داده شد. بعد از مدتی نیز فرماندهی ستاد مذکور به عهده من گذاشته شد. هدف از تشکیل ستاد فوریتهای جنگ نوح (ع)، پشتیبانی و حمایت رزمندگان اسلام در موقعیتهای خاص و استراتژیکی مناطق عملیاتی بود.
۲- ترکیب نیروها و امکانات ستاد نوح (ع): این ستاد که با حضور عمده نیروهای فنی و متخصص ذوب آهن اصفهان شکل گرفت، در ابتدا با کمترین امکانات شروع به کار کرد. جالب است بگویم که ما در ابتدای کار ستاد هیچ چیز و حتی یک فازمتر هم نداشتیم، ولی کم کم با مساعدت مهندس شهیدی مدیر عامل وقت و مهندس طراوت از مسئولان ستاد پشتیبانی جنگ ذوب آهن اصفهان تمام وسایل مورد نیازمان را از این مجتمع بزرگ صنعتی و بعضی جاهای دیگر تأمین کردیم. بالاخره در سال ۶۸ به یک ستاد عظیم با وسایل خیلی زیاد تبدیل شده بودیم. وظایف و کارهای ما در این ستاد تخصصی بود و از این جهت ما به نیروی خیلی ماهر و تخصصی احتیاج داشتیم. ازآن جا که من تعصب ذوب آهنی داشتم، تصمیم گرفتم که مسئولی را برای جذب نیرو در اصفهان انتخاب کنم. این فرد که علاقهمند و پرتلاش بود نیروهای متخصص را از همه جا و از جمله ذوب آهن اصفهان انتخاب میکرد و برای ستاد اعزام میکرد. در زمانی، حدود ۸۰ درصد نیروهای کارشناس و متخصص ستاد از کارکنان ذوب آهن اصفهان بودند. نیروهایی که از ذوب آهن میگرفتیم در مواردی لازم بود که در گرمای ۵۳ تا ۵۵ درجه تابستان در جاهایی مانند فاو و در کنار خور عبداله کار کنند. آری این عزیزان بودند که به خوبی انجام وظیفه نمودند و به ما و کشورمان آبرو دادند. گردان دریایی ما در مرحله تکمیل شدن از هر جهت قوی بود. به طوری که ما ۹۵ الی ۹۶ کانتینر ۱۲ متری داشتیم و تمام تجهیزات قایقهای ما از جمله موتور آنها از نوع موتور ۴۰۰، ۲۵۰ و ۱۰۰ بود. تجهیزات دریایی کاملی نیز داخل کانتینرها و انواع و اقسام قایقهای در دسترس ما قرار داشت. ما همچنین غواص و نیروهای لازم برای رزم و فعالیت در آبها و دریا را آموزش میدادیم. اصولاً در کارهای دفاعی و جنگی، تخصص و نیروی انسانی حرف اول را میزند. بنابر این لازم بود که رزمندگان گردان ما از هر جهت توانمند باشند. به طور مثال آنها لازم بود هم کار با تفنگ را بدانند، هم بتوانند پشت تانک بنشینند، هم جوشکاری بلد باشند و هم مکانیک و... باشند. بر این اساس نیروهای ستاد نوح (ع) در آغاز شکل گیری و تا آخرآموزشهای لازم را طی کرده و آماده شدند تا نیازهای تخصصی جبهه را تأمین کنند.
۳- بخشی از اقدامات رزمی و طرحهای فنی، مهندسی ستاد نوح (ع): مجموعه ستاد تخصصی، رزمی فوق غیر از انجام کارها و پروژههای تخصصی و فنی مختلف که به بعضی از آنها در ادامه اشاره میشود، مدتی هم مسئولیت خط اول جبهه در منطقه عملیاتی کوشک و طلاییه به طول سه کیلومتر را در اختیار داشت. اماکارهای پشتیبانی و فنی ستاد نیز به طور عمده شامل ساختن پلها، اسکلهها، تجهیزات و شناورهای دریایی و حفاظت از این تاسیسات و نیروهای نظامی و فنی مستقر در آنها میشد. تاسیسات و تجهیزات فوق بیشتر در مناطق عملیاتی از جمله فاو، حور العظیم، ام القصر، شلمچه، خرمشهر، اروند رود، کوشک، پتروشیمی و خور عبداله مستقر بودند. اولین کار تخصصی ما ساخت پلهای شناور بود، یکی از این پلها به نام پل ۵۵ بودکه به همراه یک اسکله ساخته شد و در خور عبداله و پشت بندر ام القصر رو به روی جزیره بوبیان کویت نصب و راه اندازی شد. اسکله معروف خور عبداله در عملیاتهای کربلای ۲ و ۳ برای انهدام سکوهای نفتی الامیه و البکر عراق و حفاظت از منطقه مورد استفاده قرار گرفت. خور عبداله نزدیکترین محل ما به نیروهای عراقی بود و دشمن با توپ این اسکله را میزد. بنابر این تجهیزات مذکور باید مرتب تعمیر و نگهداری میشدند. خلیج فارس، اروند رود و خور عبداله از نظر موقعیت جغرافیایی خیلی حساس بودند. در کنار خور عبداله ۱۸ متر لجن قرار داشت. در این جا وقتی به پایین میرفتیم، تازه به کمی خشکی میرسیدیم. نیروهای متخصص ذوب آهنی ما باید در این لجنها میرفتند و پایههای اسکله را میزدند و نصب پل را ادامه میداد ند. نیروهای ما در جایی که با کوچکترین اسلحه زده میشد شب تا صبح باید با وجود پشههای زیاد کار میکردند تا بتوانند مونتاژ کاریهای لازم را اجرا کنند. در این شرایط از یک طرف توپخانه و کاتیوشاهای عراقی در جزیره بوبیان کویت مستقر بودند و از آن جا که این محل نزدیکترین نقطه به ما بود نیروهای ما در معرض خطر وآتش قرار داشتند. اضافه کنم، همین نمونه پروژهها را در اروند رود، شطعلی، اروند کنار و خرمشهر هم داشتیم. ما یک طرح دریایی دیگری به نام طرح دکتر فخری معروف داشتیم. در این طرح یک پاسگاه دریایی خیلی عظیم با دوبههایی پر از آب بود که روزها به زیر آب میرفتند و شبها بالا آمده و آبهای داخل آنها تخلیه میشد. همین را بگویم که اگر این پاسگاه از نظر جوشکاری، مونتاژ کاری، برشکاری و هر گونه طراحی اشکال داشت میتوانست تمام امکانات و فعالیتهای رزمندگان در محل را از بین ببرد.
۴- طرحهای ایمن سازی و گسترش تجهیزات پشتیبانی و جنگی: یک طرح خیلی مهم دیگری به نام مرصاد داشتیم. چنانچه معلوم است بولدوزرها صندلیهای شان بالا و روی سر بولدورز قرار دارد و از این جهت در خطوط جبهه سریعاً با اصابت کوچکترین ترکش و یا شلیک تک تیراندازها هدف قرار گرفته و رانندگان شان شهید میشدند. همچنین رادیاتورهای این ماشینها که عمودی بودند وقتی ترکش میخوردند سوراخ شده و مانع از کار بولدوزرها میشد؛ بنابراین ما طرحی را آماده کردیم و با همکاری متخصصان ذوب آهن یک دستگاه بولدوزر را کاملاً شکافته و باز کردیم و صندلی راننده آن را مثل تانک به داخل خود بلدوزر بردیم، رادیاتور آن را هم که عمودی بود به صورت افقی گذاشتیم و با نصب یک دستگاه فن، خنک اش کردیم که مشکل خنک شدن نداشته باشد. به زودی این طرح جواب مثبت داد و ما بقیه بولدوزرهای خط مقدم را به این صورت درآوردیم و بنابر این تمامی رانندگان و بولدوزرها را تا حد بالایی مجهز و ایمن کردیم. استفاده و تجهیز ۵ فروند قایق مجهز به موشک کنترل از راه دور، طرح شلیک تانک در دریا به همت رزمندگان گردان دریایی کوثر و برادران ذوب آهنی در تیپ الحدید، مونتاژ و به پرواز درآوردن سه فروند هواپیمای بدون سرنشین برای عملیاتهای انتحاری در خشکی و دریا، ساخت پل شهید سلیمی، ساخت چراغ دریایی (بویه)، طرح تهیه بتن از خاک و پروژههای فنی، تخصصی بسیاردیگر از جمله کارهای موفق ستاد (نوح) است که شرح کامل آن از حوصله این خاطرات خارج است. در پایان استفاده از تجهیزاتی مانند پلها و اسکلهها نیز این امکانات جمع آوری و یا جابجا میشدند.
۵- تعمیر تجهیزات و تامین غذا: در طی فعالیت ما در جبههها تعدادی از نیروهای ذوب آهنی از مهندسی تولید و توزیع برق ذوب آهن نیز اعزام میشدند و آنجا وسایل و تجهزاتی را که میتوانستند تعمیر میکردند و یا برای تعمیر به بهترین وجه و زمان به کارخانه منتقل میکردند. در مورد تامین غذای نیروها نیز بگویم که ما در منطقه با آن تعداد نیرو، آشپزخانه نداشتیم و مواد غذایی را برای پخت به یک رزمنده پدر شهید به نام آقای موسوی از اهالی خرمشهر تحویل داده بودیم. او برای هر پرس غذا ۳۵ ریال از ما میگرفت. در این زمینه من با مهندس شهیدی صحبت کردم و او دستور داد که تجهیزات زیادی همراه با تعدادی از نیروهای رستورانهای ذوب آهن به جبهه منتقل و غذای ما را تامین کنند. بدین وسیله با تهیه غذا ما از درد سر و هزینه سنگینی که به دوش ستاد بود راحت شدیم؛ و اینها همه از همت عالی رزمندگان، مدیریت و کارکنان فداکار ذوب آهن اصفهان در دوران دفاع مقدس بود که من در این جا از همه آنها تشکر کرده، سلامتی و عاقبت به خیری شان را از خداوند متعال درخواست میکنم. از مسئولان ذوب آهن هم میخواهم که از ما قدیمیهای ذوب آهن و رزمندگان دوران دفاع مقدس برای حضور در کارخانه و حضور در مراسمهای صبحگاه هفته دفاع مقدس و امثالهم دعوت کنند.
۶- یادی از همرزمان شهید: در پایان خاطراتم به یک خاطرهای هم از یک رزمنده به نام متوسل الحق اشاره میکنم. وی در منطقه عملیاتی بود که به وی خبر داده شد که فرزند سوم اش به دنیا آمده است. در این حال همه نیروهای حاضر فکر میکردند او برای دیدن فرزندش مرخصی گرفته و به شهر خود میرود، در حالی که او این کار را نکرد و در جبهه ماند و پس از مدتی بدون این که فرزند نوزادش را ببیند به شهادت رسید. در پایان کلام لازم است، یاد تمامی شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و یاد شهدای ستاد نوح (ع) و از جمله یاد شهید مهران داداشیان اهل تهران که پدرش، شب شهادت اش خواب شهید شدن او را دیده بود، گرامی داشته و به روح بلند همه آنها سلام و درود بفرستیم.عبدالمحمود یوسفی اهل نجف آباد و از کارکنان قدیمی ذوب آهن اصفهان است. سمت وی در ذوب آهن اصفهان تکنولوژ کوره بلند بوده و با همین سمت هم بازنشسته شده است. این رزمنده پیشکسوت در دوران دفاع مقدس فرماندهی ستاد فوریتهای جنگ نوح (ع) را بر عهده داشته است.
در گفتگو با او بخشی از خاطراتش در ارتباط با ذوب آهن اصفهان و نقش آن در هشت سال دفاع مقدس را به شرح زیرمرور میکنیم:
۱- ماموریت برای تشکیل ستاد نوح (ع)، اهداف و وظایف آن: اوایل جنگ بود که من برای مدت دو ماه به جبهه اعزام شدم و در امور فنی و پشتیبانی خدمت کردم. بعد از این مرحله و با اوج گیری نبرد میان ایران و عراق بود که حضرت امام خمینی (ره) دستور دادند، با توجه به آمدن ناوهای آمریکایی در منطقه خلیج فارس و تهدید مرزهای آبی کشورمان نیروی دریایی کشور تقویت شود. در این زمان از طرف تهران و وزارت سپاه حکم تشکیل ستاد فوریتهای جنگ نوح (ع) به من داده شد. بعد از مدتی نیز فرماندهی ستاد مذکور به عهده من گذاشته شد. هدف از تشکیل ستاد فوریتهای جنگ نوح (ع)، پشتیبانی و حمایت رزمندگان اسلام در موقعیتهای خاص و استراتژیکی مناطق عملیاتی بود.
۲- ترکیب نیروها و امکانات ستاد نوح (ع): این ستاد که با حضور عمده نیروهای فنی و متخصص ذوب آهن اصفهان شکل گرفت، در ابتدا با کمترین امکانات شروع به کار کرد. جالب است بگویم که ما در ابتدای کار ستاد هیچ چیز و حتی یک فازمتر هم نداشتیم، ولی کم کم با مساعدت مهندس شهیدی مدیر عامل وقت و مهندس طراوت از مسئولان ستاد پشتیبانی جنگ ذوب آهن اصفهان تمام وسایل مورد نیازمان را از این مجتمع بزرگ صنعتی و بعضی جاهای دیگر تأمین کردیم. بالاخره در سال ۶۸ به یک ستاد عظیم با وسایل خیلی زیاد تبدیل شده بودیم. وظایف و کارهای ما در این ستاد تخصصی بود و از این جهت ما به نیروی خیلی ماهر و تخصصی احتیاج داشتیم. ازآن جا که من تعصب ذوب آهنی داشتم، تصمیم گرفتم که مسئولی را برای جذب نیرو در اصفهان انتخاب کنم. این فرد که علاقهمند و پرتلاش بود نیروهای متخصص را از همه جا و از جمله ذوب آهن اصفهان انتخاب میکرد و برای ستاد اعزام میکرد. در زمانی، حدود ۸۰ درصد نیروهای کارشناس و متخصص ستاد از کارکنان ذوب آهن اصفهان بودند. نیروهایی که از ذوب آهن میگرفتیم در مواردی لازم بود که در گرمای ۵۳ تا ۵۵ درجه تابستان در جاهایی مانند فاو و در کنار خور عبداله کار کنند. آری این عزیزان بودند که به خوبی انجام وظیفه نمودند و به ما و کشورمان آبرو دادند. گردان دریایی ما در مرحله تکمیل شدن از هر جهت قوی بود. به طوری که ما ۹۵ الی ۹۶ کانتینر ۱۲ متری داشتیم و تمام تجهیزات قایقهای ما از جمله موتور آنها از نوع موتور ۴۰۰، ۲۵۰ و ۱۰۰ بود. تجهیزات دریایی کاملی نیز داخل کانتینرها و انواع و اقسام قایقهای در دسترس ما قرار داشت. ما همچنین غواص و نیروهای لازم برای رزم و فعالیت در آبها و دریا را آموزش میدادیم. اصولاً در کارهای دفاعی و جنگی، تخصص و نیروی انسانی حرف اول را میزند. بنابر این لازم بود که رزمندگان گردان ما از هر جهت توانمند باشند. به طور مثال آنها لازم بود هم کار با تفنگ را بدانند، هم بتوانند پشت تانک بنشینند، هم جوشکاری بلد باشند و هم مکانیک و... باشند. بر این اساس نیروهای ستاد نوح (ع) در آغاز شکل گیری و تا آخرآموزشهای لازم را طی کرده و آماده شدند تا نیازهای تخصصی جبهه را تأمین کنند.
۳- بخشی از اقدامات رزمی و طرحهای فنی، مهندسی ستاد نوح (ع): مجموعه ستاد تخصصی، رزمی فوق غیر از انجام کارها و پروژههای تخصصی و فنی مختلف که به بعضی از آنها در ادامه اشاره میشود، مدتی هم مسئولیت خط اول جبهه در منطقه عملیاتی کوشک و طلاییه به طول سه کیلومتر را در اختیار داشت. اماکارهای پشتیبانی و فنی ستاد نیز به طور عمده شامل ساختن پلها، اسکلهها، تجهیزات و شناورهای دریایی و حفاظت از این تاسیسات و نیروهای نظامی و فنی مستقر در آنها میشد. تاسیسات و تجهیزات فوق بیشتر در مناطق عملیاتی از جمله فاو، حور العظیم، ام القصر، شلمچه، خرمشهر، اروند رود، کوشک، پتروشیمی و خور عبداله مستقر بودند. اولین کار تخصصی ما ساخت پلهای شناور بود، یکی از این پلها به نام پل ۵۵ بودکه به همراه یک اسکله ساخته شد و در خور عبداله و پشت بندر ام القصر رو به روی جزیره بوبیان کویت نصب و راه اندازی شد. اسکله معروف خور عبداله در عملیاتهای کربلای ۲ و ۳ برای انهدام سکوهای نفتی الامیه و البکر عراق و حفاظت از منطقه مورد استفاده قرار گرفت. خور عبداله نزدیکترین محل ما به نیروهای عراقی بود و دشمن با توپ این اسکله را میزد. بنابر این تجهیزات مذکور باید مرتب تعمیر و نگهداری میشدند. خلیج فارس، اروند رود و خور عبداله از نظر موقعیت جغرافیایی خیلی حساس بودند. در کنار خور عبداله ۱۸ متر لجن قرار داشت. در این جا وقتی به پایین میرفتیم، تازه به کمی خشکی میرسیدیم. نیروهای متخصص ذوب آهنی ما باید در این لجنها میرفتند و پایههای اسکله را میزدند و نصب پل را ادامه میداد ند. نیروهای ما در جایی که با کوچکترین اسلحه زده میشد شب تا صبح باید با وجود پشههای زیاد کار میکردند تا بتوانند مونتاژ کاریهای لازم را اجرا کنند. در این شرایط از یک طرف توپخانه و کاتیوشاهای عراقی در جزیره بوبیان کویت مستقر بودند و از آن جا که این محل نزدیکترین نقطه به ما بود نیروهای ما در معرض خطر وآتش قرار داشتند. اضافه کنم، همین نمونه پروژهها را در اروند رود، شطعلی، اروند کنار و خرمشهر هم داشتیم. ما یک طرح دریایی دیگری به نام طرح دکتر فخری معروف داشتیم. در این طرح یک پاسگاه دریایی خیلی عظیم با دوبههایی پر از آب بود که روزها به زیر آب میرفتند و شبها بالا آمده و آبهای داخل آنها تخلیه میشد. همین را بگویم که اگر این پاسگاه از نظر جوشکاری، مونتاژ کاری، برشکاری و هر گونه طراحی اشکال داشت میتوانست تمام امکانات و فعالیتهای رزمندگان در محل را از بین ببرد.
۴- طرحهای ایمن سازی و گسترش تجهیزات پشتیبانی و جنگی: یک طرح خیلی مهم دیگری به نام مرصاد داشتیم. چنانچه معلوم است بولدوزرها صندلیهای شان بالا و روی سر بولدورز قرار دارد و از این جهت در خطوط جبهه سریعاً با اصابت کوچکترین ترکش و یا شلیک تک تیراندازها هدف قرار گرفته و رانندگان شان شهید میشدند. همچنین رادیاتورهای این ماشینها که عمودی بودند وقتی ترکش میخوردند سوراخ شده و مانع از کار بولدوزرها میشد؛ بنابراین ما طرحی را آماده کردیم و با همکاری متخصصان ذوب آهن یک دستگاه بولدوزر را کاملاً شکافته و باز کردیم و صندلی راننده آن را مثل تانک به داخل خود بلدوزر بردیم، رادیاتور آن را هم که عمودی بود به صورت افقی گذاشتیم و با نصب یک دستگاه فن، خنک اش کردیم که مشکل خنک شدن نداشته باشد. به زودی این طرح جواب مثبت داد و ما بقیه بولدوزرهای خط مقدم را به این صورت درآوردیم و بنابر این تمامی رانندگان و بولدوزرها را تا حد بالایی مجهز و ایمن کردیم. استفاده و تجهیز ۵ فروند قایق مجهز به موشک کنترل از راه دور، طرح شلیک تانک در دریا به همت رزمندگان گردان دریایی کوثر و برادران ذوب آهنی در تیپ الحدید، مونتاژ و به پرواز درآوردن سه فروند هواپیمای بدون سرنشین برای عملیاتهای انتحاری در خشکی و دریا، ساخت پل شهید سلیمی، ساخت چراغ دریایی (بویه)، طرح تهیه بتن از خاک و پروژههای فنی، تخصصی بسیاردیگر از جمله کارهای موفق ستاد (نوح) است که شرح کامل آن از حوصله این خاطرات خارج است. در پایان استفاده از تجهیزاتی مانند پلها و اسکلهها نیز این امکانات جمع آوری و یا جابجا میشدند.
۵- تعمیر تجهیزات و تامین غذا: در طی فعالیت ما در جبههها تعدادی از نیروهای ذوب آهنی از مهندسی تولید و توزیع برق ذوب آهن نیز اعزام میشدند و آنجا وسایل و تجهزاتی را که میتوانستند تعمیر میکردند و یا برای تعمیر به بهترین وجه و زمان به کارخانه منتقل میکردند. در مورد تامین غذای نیروها نیز بگویم که ما در منطقه با آن تعداد نیرو، آشپزخانه نداشتیم و مواد غذایی را برای پخت به یک رزمنده پدر شهید به نام آقای موسوی از اهالی خرمشهر تحویل داده بودیم. او برای هر پرس غذا ۳۵ ریال از ما میگرفت. در این زمینه من با مهندس شهیدی صحبت کردم و او دستور داد که تجهیزات زیادی همراه با تعدادی از نیروهای رستورانهای ذوب آهن به جبهه منتقل و غذای ما را تامین کنند. بدین وسیله با تهیه غذا ما از درد سر و هزینه سنگینی که به دوش ستاد بود راحت شدیم؛ و اینها همه از همت عالی رزمندگان، مدیریت و کارکنان فداکار ذوب آهن اصفهان در دوران دفاع مقدس بود که من در این جا از همه آنها تشکر کرده، سلامتی و عاقبت به خیری شان را از خداوند متعال درخواست میکنم. از مسئولان ذوب آهن هم میخواهم که از ما قدیمیهای ذوب آهن و رزمندگان دوران دفاع مقدس برای حضور در کارخانه و حضور در مراسمهای صبحگاه هفته دفاع مقدس و امثالهم دعوت کنند.
۶- یادی از همرزمان شهید: در پایان خاطراتم به یک خاطرهای هم از یک رزمنده به نام متوسل الحق اشاره میکنم. وی در منطقه عملیاتی بود که به وی خبر داده شد که فرزند سوم اش به دنیا آمده است. در این حال همه نیروهای حاضر فکر میکردند او برای دیدن فرزندش مرخصی گرفته و به شهر خود میرود، در حالی که او این کار را نکرد و در جبهه ماند و پس از مدتی بدون این که فرزند نوزادش را ببیند به شهادت رسید. در پایان کلام لازم است، یاد تمامی شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و یاد شهدای ستاد نوح (ع) و از جمله یاد شهید مهران داداشیان اهل تهران که پدرش، شب شهادت اش خواب شهید شدن او را دیده بود، گرامی داشته و به روح بلند همه آنها سلام و درود بفرستیم.