بورس‌نیوز(بورس‌خبر)، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
يکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۱
۶۱ تن ابهام...

واقعیت ماجرای طلای وارداتی گم شده چیست؟!

واقعیت ماجرای طلای وارداتی گم شده چیست؟!
در روز‌های اخیر، فضای اقتصادی و رسانه‌ای کشور تحت تأثیر ادعای جنجالی گم شدن ۶۱ تن طلا از ذخایر بانک مرکزی قرار گرفته است؛ موضوعی که واکنش‌های گسترده‌ای را در میان تحلیلگران اقتصادی، سیاست‌گذاران و افکار عمومی برانگیخته است. این ادعا، نخستین‌بار توسط یاشار سلطانی، روزنامه‌نگار حوزه افشاگری، مطرح شد و به سرعت به یکی از بحث‌برانگیزترین موضوعات روز تبدیل شد.
کد خبر : ۲۹۲۰۶۹
نویسنده :
مینا علیزاده

به گزارش بورس نیوز، آیا واقعا ۶۱.۵ تن طلای وارداتی گم شده است؟! این سوالی است که شاید ذهن‌های بسیاری را دگیر خود کرده باشد...

در روز‌های اخیر، فضای اقتصادی و رسانه‌ای کشور تحت تأثیر ادعای جنجالی گم شدن ۶۱ تن طلا از ذخایر بانک مرکزی قرار گرفته است؛ موضوعی که واکنش‌های گسترده‌ای را در میان تحلیلگران اقتصادی، سیاست‌گذاران و افکار عمومی برانگیخته است. این ادعا، نخستین‌بار توسط یاشار سلطانی، روزنامه‌نگار حوزه افشاگری، مطرح شد و به سرعت به یکی از بحث‌برانگیزترین موضوعات روز تبدیل شد.

برخی، این افشاگری را هشداری جدی نسبت به ضرورت شفافیت در مدیریت منابع ملی می‌دانند و آن را نشانه‌ای از ضعف نظارت و احتمال بروز فساد در نظام اقتصادی کشور تلقی می‌کنند. در مقابل، گروهی معتقدند که انتشار چنین خبری، آن هم در آستانه استیضاح وزیر اقتصاد در ۱۲ اسفند، می‌تواند تلاشی برای منحرف کردن توجه افکار عمومی از مسائل اصلی کشور باشد.

در شرایطی که این ادعا هنوز با گزارش‌های رسمی تأیید یا رد نشده، پرسش‌های بسیاری درباره صحت و سقم آن مطرح است: آیا واقعاً چنین حجمی از ذخایر طلا از بانک مرکزی ناپدید شده است؟ آیا این افشاگری بر مبنای مستندات قابل استناد صورت گرفته یا صرفاً یک تاکتیک رسانه‌ای در بحبوحه تحولات اقتصادی و سیاسی کشور است؟

این گزارش، با بررسی واکنش‌های رسمی و نظرات کارشناسان، تلاش خواهد کرد تا ابعاد این ماجرا را روشن کند و تأثیر احتمالی آن بر ثبات اقتصادی کشور را مورد
تحلیل قرار دهد.

 

پشت پرده ادعای گم شدن ۶۱.۵ تن طلا چه میگذرد؟


در روز‌های اخیر، گزارشی جنجالی از سوی یاشار سلطانی منتشر شد که مدعی "گم شدن ۶۱ تن طلای بانک مرکزی" در سال گذشته است. این گزارش دقیقاً در ۱۲ اسفند، هم‌زمان با جلسه استیضاح عبدالناصر همتی، وزیر اقتصاد منتشر شد، که این همزمانی سؤالات جدی درباره اهداف پشت پرده این افشاگری ایجاد می‌کند. آیا این افشاگری تلاشی برای روشنگری بوده یا اقدامی حساب‌شده برای منحرف کردن توجه افکار عمومی از یک رویداد مهم اقتصادی و سیاسی! 

انتشار این گزارش در لحظه‌ای که وزیر اقتصاد تحت فشار سیاسی و رسانه‌ای قرار داشت، این شائبه را تقویت می‌کند که این افشاگری نه صرفاً برای شفافیت، بلکه به عنوان ابزاری رسانه‌ای برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی مورد استفاده قرار گرفته است. در فضایی که عدم شفافیت یک معضل جدی محسوب می‌شود، نمی‌توان هر ادعای غیرمستندی را به اسم شفاف‌سازی مطرح کرد. گزارش‌هایی که بدون پشتوانه علمی و تحلیلی منتشر می‌شوند، بیشتر از آنکه حقیقت را روشن کنند، زمینه‌ساز موج‌سواری رسانه‌ای و دستاویزی برای بهره‌برداری‌های سیاسی می‌شوند.

این مسئله ما را بر آن داشت تا نگاهی دقیق‌تر به بازار طلا، آمار‌های موجود و ابهام‌های مطرح‌شده در این گزارش بیندازیم. بر اساس داده‌های گمرک ایران، در ۱۰ ماه ابتدایی سال ۱۴۰۳، حدود ۸۱،۵۹۱ کیلوگرم طلا وارد کشور شده است. با این حال، مطابق اطلاعات مرکز مبادله، تنها ۲۰،۰۸۸ کیلوگرم از این طلا در قالب حراج شمش و سکه وارد بازار شده و بنابراین، ۶۱،۵۰۰ کیلوگرم طلا سرنوشت نامشخصی دارد. آیا این به معنای گم‌شدن طلا است یا صرفاً نتیجه سیاست‌های ذخیره‌سازی بانک مرکزی می‌باشد؟ برای پرداختن به گزارش یاشار سلطانی در ابتدا در نظر داشته باشید که نباید از این نکته غافل شد که بانک مرکزی در شرایط خاص اقتصادی، بخشی از طلا را برای ذخیره‌سازی و تنظیم بازار نگه می‌دارد، نه اینکه الزاماً همه آن را فوراً عرضه کند.


ادعا مذکور به قدری بی پایه و اساس بوده است که حتی یکی از کارشناسان اقتصادی شبکه معاند ایران اینترنشنال نیز آن را دور از ذهن تصور کرد

تحلیل سطحی و استنتاج‌های غلط؛ تاکتیک همیشگی جنجال سازی


گزارش سلطانی، اما بدون ارائه شواهد متقن، چنین برداشت کرده که عدم عرضه این طلا به معنای ناپدیدشدن آن است. این ادعا دارای چندین ایراد و ابهام جدی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. نخستین و اساسی‌ترین ایراد این گزارش، نادیده گرفتن استراتژی‌های بانک‌های مرکزی در مدیریت ذخایر طلا است. بانک‌های مرکزی در سراسر جهان بخشی از طلای خود را به عنوان ذخایر استراتژیک حفظ می‌کنند و لزوماً تمام آن را به بازار عرضه نمی‌کنند. این اقدام به منظور تنظیم عرضه و کنترل تورم انجام می‌شود و در بسیاری از کشورها، نگهداری ذخایر طلا سیاستی مرسوم و پذیرفته‌شده است. اما این موضوع در گزارش سلطانی کاملاً نادیده گرفته شده است.

مشکل دیگر، مغالطه در تعریف "گم‌شدن" طلا است. این گزارش چنین القا کرده که، چون ۶۱،۵۰۰ کیلوگرم طلا مستقیماً در بازار عرضه نشده، پس گم شده است، در حالی که عدم عرضه به هیچ وجه به معنای گم شدن نیست. هیچ سندی ارائه نشده که نشان دهد این طلا‌ها به‌طور غیرقانونی از بین رفته یا مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. عدم انتشار اطلاعات دقیق، یک ضعف در سیستم اطلاع‌رسانی بانک مرکزی است، اما نباید با "گم‌شدن" یکسان انگاشته شود.


سوالی که مطرح میشود این است؛ روزنامه نگار محترم که سابقه طولانی در افشاگری‌های اقتصادی و سیاسی در سال‌های اخیر داشته‌اند نمیدانستند لزوما واردات طلا در نهایت به عرضه آن ختم نمیشود و شاید به عنوان ذخیره‌ای استراتژیک برای شرایط سخت تحریمی انبار شده باشد؟!

علاوه بر این، گزارش سلطانی فاقد تحلیل اقتصادی بوده و صرفاً با ارائه داده‌های خام به نتیجه‌گیری‌های سطحی دست زده است. هیچ تحلیلی درباره نقش تحریم‌ها، بحران‌های ارزی، یا سیاست‌های پولی در مدیریت ذخایر طلا ارائه نشده است. پرسش اساسی این است که آیا بانک مرکزی این طلا‌ها را به دلایل اقتصادی ذخیره کرده یا واقعاً فساد و سوءمدیریتی در کار است؟ که گزارش سلطانی به جای پاسخ به این پرسش‌ها، تنها بر ابهام‌افکنی تمرکز کرده است.

 

واقعیت ماجرای طلای وارداتی گم شده چیست؟!

 

 

واردات طلا توسط کشور‌های جهان از جمله ایالات متحده به نوعی نشان دهنده جهان پرتنشی است که در انتظار کشو‌ها قرار دارد و واردات طلا توسط کشورمان برای ثبات بخشیدن در شرایط بحرانی امری ضروری است و جای هیچ گونه ابهامی ندارد

 

یکی از نکات قابل تأمل، سود بانک مرکزی از اختلاف قیمت طلا و حباب سکه است. در جریان حراج شمش و سکه، بانک مرکزی سود قابل‌توجهی کسب کرده و آمار‌ها نشان می‌دهند که قیمت طلای عرضه‌شده در حراج‌ها نسبت به قیمت طلای جهانی تفاوت محسوسی داشته که موجب ایجاد حباب قیمتی در بازار داخلی شده است. این مهم نشان می‌دهد که بانک مرکزی نه به عنوان یک تنظیم‌گر بازار، بلکه به عنوان یک بازیگر اقتصادی، از این شرایط منتفع شده است که نویسنده محترم میتوانستند به جای ایجاد شائبه بر اساس استدلال‌های اشتباه در بحث گم شدن طلا‌های وارد شده به موضوع ورود بی قید و شرط دولت به عنوان یک معامله گر پرداخته و این موضوع را مورد نقد قرار میداد. ناگفته نماند در سطح بین‌المللی نیز نمونه‌هایی از انتشار با تأخیر یا عدم انتشار اطلاعات ذخایر طلا توسط بانک‌های مرکزی وجود دارد. برای مثال، بانک مرکزی چین معمولاً با چندین ماه تأخیر اطلاعات ذخایر طلای خود را اعلام می‌کند. بانک مرکزی روسیه نیز از سال ۲۰۱۴ به بعد، انتشار اطلاعات ذخایر طلای خود را محدود کرده است.

 حتی بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) و بانک انگلستان نیز برخی از اطلاعات ذخایر طلای خود را طبقه‌بندی‌شده نگه می‌دارند و به طور شفاف اعلام نمی‌کنند. این نشان می‌دهد که سیاست بانک مرکزی ایران در مورد عدم انتشار لحظه‌ای اطلاعات ذخایر طلا، نه یک استثنا، بلکه یک رویه رایج در میان بانک‌های مرکزی جهان است. یکی از مهم‌ترین دلایل این رویکرد، تشدید تحریم‌ها، احتمال بازگشت ترامپ و ضرورت افزایش ذخایر طلا است.

در سال‌های ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵، بانک‌های مرکزی چین، روسیه، هند، و بسیاری از کشور‌های اروپایی میزان قابل‌توجهی طلا خریداری کرده‌اند. علت اصلی این روند، افزایش تنش‌های ژئوپلیتیکی و احتمال تحریم‌های گسترده‌تر آمریکا در صورت بازگشت ترامپ به قدرت است. ایران نیز مانند سایر کشورها، برای کاهش وابستگی به دلار و تقویت ثبات اقتصادی، اقدام به افزایش ذخایر طلای خود کرده است. بنابراین، برخلاف ادعای سلطانی، این اقدام بانک مرکزی نه‌تنها عجیب نیست، بلکه یک استراتژی منطقی در شرایط فعلی اقتصاد جهانی محسوب می‌شود.

 


آیا این گزارش واقعاً در جهت شفاف‌سازی منتشر شده یا صرفاً تاکتیکی رسانه‌ای برای ایجاد التهاب در بازار و تغییر جهت توجه عمومی از مسائل دیگر بوده است؟ این پرسشی است که یاشار سلطانی و رسانه‌های منتشرکننده این گزارش باید به آن پاسخ دهند

 

واقعیت ماجرای طلای وارداتی گم شده چیست؟!

 

خبر گم شدن طلا دقیقا روز یکشنبه ۲ مارچ ۲۰۲۵ یعنی ۱۲ اسفندماه ۱۴۰۳، روز استیضاح وزیر اقتصاد در کانال شخصی یاشار سلطانی منتشر شده است


افشاگری یا عملیات رسانه‌ای؟


یکی از مهم‌ترین نشانه‌های ماهیت مشکوک و هدفمند این گزارش، زمان‌بندی آن است. این به‌اصطلاح افشاگری، دقیقاً در روز استیضاح عبدالناصر همتی، وزیر اقتصاد، منتشر شد. آیا واقعاً می‌توان این همزمانی را یک تصادف ساده دانست؟ یا باید آن را بخشی از یک عملیات رسانه‌ای هماهنگ‌شده تلقی کرد که با هدف انحراف افکار عمومی از مسائل کلیدی صورت گرفته است؟


چرا دقیقاً در زمان استیضاح وزیر اقتصاد، چنین خبری منتشر شد؟


 آیا اگر جلسه استیضاحی در کار نبود، این ادعا همچنان مطرح می‌شد؟ 


پاسخ این سوال بسیار روشن است؛ با توجه به شواهد موجود میتوان حدس زد اگر جلسه استیضاحی در کار نبود، هیچ‌کسی از ناپدید شدن طلا سخنی نمی‌گفت!

 

واقعیت ماجرای طلای وارداتی گم شده چیست؟!

 

 

به راستی یاشار سلطانی کیست؟!


نگاهی به سوابق یاشار سلطانی نشان می‌دهد که این نخستین بار نیست که او در بزنگاه‌های سیاسی، "افشاگری‌هایی" انجام می‌دهد که درست در همان لحظاتی که یک جریان خاص نیاز به حاشیه‌سازی دارد، توجه افکار عمومی را از مسائل مهم منحرف می‌کند. به‌هیچ‌وجه نمی‌توان این گزارش اخیر را یک اتفاق بی‌برنامه و ناگهانی دانست. اگر به موارد مشابه در گذشته دقت کنیم، الگویی کاملاً آشنا و تکراری در رفتار رسانه‌ای سلطانی دیده می‌شود:


در اوج افشای فساد حسین فریدون، برادر رئیس‌جمهور وقت، ناگهان سلطانی پرونده املاک نجومی شهرداری تهران را رسانه‌ای کرد. درحالی‌که پرونده فریدون یکی از حساس‌ترین پرونده‌های مالی دولت بود، این افشاگری بلافاصله نگاه‌ها را به سمت شهرداری تهران منحرف کرد و موجب شد توجه افکار عمومی از فساد اطراف دولت منحرف شود.

در ماجرای حسین مرعشی، یکی از چهره‌های برجسته جریان اصلاحات، سکوتی معنادار در پیش گرفت. درحالی‌که انتظار می‌رفت روزنامه‌نگاری که ادعای افشاگری دارد، نسبت به تمام فساد‌های اقتصادی موضعی یکسان اتخاذ کند، سلطانی هیچ گزارشی درباره تخلفات مرعشی منتشر نکرد. این سکوت نشان‌دهنده معیار‌های دوگانه و رویکرد گزینشی او در انتخاب سوژه‌های رسانه‌ای است.

این سابقه کاملاً روشن می‌کند که افشاگری‌های سلطانی نه بر اساس وظیفه روزنامه‌نگاری، بلکه کاملاً بر مبنای یک دستورکار سیاسی و رسانه‌ای مشخص تنظیم می‌شود.


افشاگری گزینشی ایشان بر علیه چهره‌های اصولگرا این شائبه را ایجاد میکند که شاید در پشت پرده ماجرایی در جریان است که از دیدگان عموم پنهان مانده

 

واقعیت ماجرای طلای وارداتی گم شده چیست؟!

 

در سال‌های که پرونده فساد مرعشی سر و صدای زیادی به پا کرده بود یاشار سلطانی تنها مطلبی که در کانال تلگرامی خود منتشر کرده است با نام حسین مرعشی صرفا همین متن بوده!


گزارش اخیر وی؛ نمونه‌ای دیگر از یک بازی سیاسی نخ‌نما شده است...


اگر بخواهیم گزارش اخیر درباره "گم‌شدن ۶۱ تن طلا" را تحلیل کنیم، به همان الگوی آشنا و تکراری سلطانی می‌رسیم:


همزمانی مشکوک با جلسه استیضاح وزیر اقتصاد

چرا این گزارش دقیقاً در روز استیضاح همتی منتشر شد؟ آیا این موضوع نتیجه یک تحقیق طولانی‌مدت بود که به‌صورت اتفاقی در این روز به نتیجه رسید؟ یا این‌که از ابتدا، انتشار آن برای ایجاد یک موج رسانه‌ای طراحی شده بود؟ بسیار بعید است که چنین گزارشی با این حجم از حاشیه‌سازی و القای بحران، درست در همان روز جلسه استیضاح، بدون هماهنگی‌های پشت پرده منتشر شده باشد.

 

 ایجاد جنجال برای منحرف کردن افکار عمومی از مسائل اصلی


درست در روزی که وزیر اقتصاد باید در برابر مجلس پاسخ‌گو می‌بود، انتشار این گزارش باعث شد که بخش قابل‌توجهی از فضای رسانه‌ای و افکار عمومی به‌جای تمرکز بر عملکرد دولت و وزیر اقتصاد، درگیر یک ادعای بدون سند درباره ناپدید شدن طلا شوند. این یک بازی رسانه‌ای کلاسیک است که بار‌ها تکرار شده و هدف آن، ایجاد موج هیجانی و فرار از پاسخ‌گویی واقعی است.

 

همان تاکتیک قدیمی؛ دادن آدرس غلط به جامعه


هر زمان که مسائل واقعی و جدی در کشور مطرح می‌شود، جریان‌هایی که در مظان اتهام قرار دارند، تلاش می‌کنند با یک افشاگری نمایشی، توجه جامعه را به سمت دیگری منحرف کنند.

 

واقعیت ماجرای طلای وارداتی گم شده چیست؟!

 

 

پرونده‌های ویژه‌ای که صرفا افشاگری شده‌اند شامل این دو بوده که صرفا چهره‌های اصول گرا مورد افشاگری قرار گرفته‌اند



افشاگری به خودی خود مشکلی ندارد و حتی شاخص افشاگر چه آقای یاشار سلطانی باشد چه شخص دیگری باید به جای محکومیت مورد تشویق نیز قرارگیرد مشکل اصلی افشاگری گزینشی است و نه صرفا افشاگری...

 

سخن آخر


آنچه مسلم است، افشاگری درباره "ناپدید شدن طلا" نه یک گزارش تحقیقی، نه یک کشف رسانه‌ای و نه یک نگرانی واقعی درباره منابع کشور، بلکه صرفاً یک عملیات رسانه‌ای هماهنگ‌شده برای فریب افکار عمومی است. این تکرار همان تاکتیک‌های قدیمی برای انحراف توجه مردم از موضوعات اصلی است.

سلطانی و جریان رسانه‌ای پشت این گزارش، دقیقاً می‌دانند که چگونه با یک خبرسازی هدفمند، ذهن جامعه را از مشکلات اصلی منحرف کنند و بحران‌های ساختگی ایجاد کنند. اما افکار عمومی امروز دیگر به‌سادگی بازیچه چنین نمایش‌های رسانه‌ای نمی‌شود. افشاگری زمانی ارزش دارد که بر اساس واقعیت‌های مستند، بی‌طرفانه و در راستای منافع ملی باشد، نه یک ابزار سیاسی برای منحرف کردن افکار عمومی در بزنگاه‌های خاص، متأسفانه، گزارش اخیر سلطانی، نمونه‌ای آشکار از یک پروژه رسانه‌ای با هدف القای بحران و برهم زدن تمرکز جامعه از موضوعات کلیدی است.

اگر روزنامه‌نگار محترم یا شخص دیگری در رابطه با مطالب بیان‌شده که صرفاً بر اساس حدس و گمان بوده و هیچ‌گونه تهمت یا افترایی به شخصی زده نشده است، پاسخی منطقی برای ارائه دارند، رسانه بورس نیوز از آن استقبال می‌کند؛ سوالاتی که چه در ذهن ما و چه در ذهن خوانندگان محترم شکل گرفته است، بی‌جواب نماند.

 

اشتراک گذاری :
ارسال نظر