سهامداران دلخوش نباشند و انتخابات ریاست جمهوری را به فال نیک نگیرند؟!
به گزارش بورسنیوز، احتمالا بارها و بارها از طریق این رسانه در خصوص نااطمینانیها و ریسکهای عجیب سرمایهگذاران در بازار سرمایه کشور خواندهاید . بهدفعات در رسانه بورسنیوز اعلام کردهایم که احتمالا سرمایهگذاری در بازار سرمایه ایران، یکی از پر ریسکترین و دشوارترین مشاغل در دنیا به شمار میرود.
عدم وجود ثبات سیاسی، اقتصادی و بینالمللی از یک سو و چشمانداز موهوم و غیرتخصصی بعضی مسئولین کشور به بازار سرمایه از سوی دیگر، سرمایهگذاری در این بازار را به یکی از بی کیفیتترین و خطرناکترین نوع سرمایهگذاری در بازارهای مالی تبدیل کرده است.
به نظر شما در بازاری که هر هفته شاهد بروز رخدادهایی کلان و تأثیرگذار در آن هستیم، تحلیل، اتخاذ استراتژیهای سرمایهگذاری میان مدت و بلند مدت، بهینهسازی ریسک پرتفوی و ...، معنا دارد؟
بیایید فقط رخدادهای تأثیرگذار ۲ ماه گذشته و آثار ویران کننده هر یک از آنها را بر بازار سرمایه کشور بررسی کنیم:
۱- سال ۱۴۰۳ را با شهادت جمعی از فرماندهان سپاه در کنسولگری سوریه آغاز کردیم (۱۳ فروردین ۱۴۰۳) افت بازار سرمایه به دلیل افزایش احتمال درگیریهای نظامی با اسرائیل
۲- حدود ۲ هفته پس از بمباران ناجوانمردانه کنسولگری ایران در سوریه، رایزنیها در خصوص نحوه جبران و پاسخگویی ایران به اوج رسید (تا ۲۵ فروردین ماه) افت بازار سرمایه به دلیل افزایش احتمال درگیریهای نظامی با اسرائیل
۳- حمله موشکی ایران به اسرائیل در تاریخ (۲۵ فروردین ماه) رشد قیمت دلار و افت بازار سرمایه به دلیل افزایش احتمال درگیریهای نظامی با اسرائیل
۴- رایزنیها درخصوص نحوه عکسالعمل و نحوه پاسخگویی اسرائیل به ایران (۲۵ تا ۳۱ فرودین ماه) افت بازار سرمایه به دلیل افزایش احتمال درگیریهای نظامی با اسرائیل
۵- پایان موقت تنشهای نظامی، انتشار نامه سرگشاده فعالین بازار سرمایه درخصوص اصلاح «بند س تبصره ۶» بودجه و بازگرداندن معافیتهای مالیاتی به روال قبل (۳۱ فروردین تا ۲۶ اردیبهشت) افت بازار سرمایه به دلیل کاهش سود شرکتها و صندوقهای سرمایهگذاری درصورت عدم اصلاح قانون
۶- انتشار صورتهای مالی شرکتها و افت قابل توجه سودآوری شرکتهای پالایشی و پتروشیمی ( از ۲۶ تا ۳۱ اردیبهشت ماه ) افت بازار سرمایه به دلیل کاهش قابل توجه سودآوری شرکتهای فعال در صنایع بزرگ
۷- سقوط بالگرد ریاست جمهور ایران و شهادت جناب رئیسی و هیئت همراه(۳۱ اردیبهشت ماه تا ....) افت بازار سرمایه به دلیل گمانهزنیها درخصوص نحوه سقوط و شرایط انتخابات ریاست جمهوری
حالا شما بگویید کدام عقل سلیمی، اوراق اخزای با نرخ ۳۵ تا ۴۰ درصدی را فدای سرمایهگذاری در بازار بورسی با این همه استرس و رخدادهای منفی میکند؟
از اولین روز کاری در سال ۱۴۰۳ تاکنون حتی یک روز توانستهاید بدون استرس و دنبال کردن خبری ناگوار، به پرتفوی سهامتان نگاه کنید؟
با احترام کامل و عرض تسلیتی عمیق به مردم کشور عزیزمان ایران به دلیل درگذشت شهید ابراهیم رئیسی در هفته اخیر، سوژه این هفته را به انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و چالشهای احتمالی سرمایهگذاران بازار سرمایه اختصاص دادهایم.
سناریوهای کلان و محتمل انتخابات ریاست جمهوری:
علیرغم بیانات دلگرم کننده رهبر گرانقدر کشور عزیزمان ایران درخصوص عدم نگرانی مردم بابت فقدان جناب رئیسی، اما تحلیل و آشنایی با طرز تفکر گروه حاکم و دولت در ایران، همواره یکی از اصلیترین آیتمهای سرمایهگذاری در بورس کشور است.
علیرغم یکدست بودن سه قوه قضائیه، مجریه و مقننه و البته تلاشهای شبانهروزی و قابل تقدیر جناب رئیسی در ۳ سال ریاست جمهوری خود، متاسفانه در سالهای اخیر نه تغییرات خاصی در وضعیت بحرانی اقتصاد شاهد بودیم و نه بهبودی در روابط بینالملل و سیاست خارجی.
نه تورم در حدود ۴۰ درصدی تک رقمی و نه ریال به قدرتمندترین واحد پولی منطقه تبدیل شد، نه رکود فضای اقتصادی به رونق تبدیل شد و نه وضع تولید و بازار سرمایه بهبود یافت، نه جلوی اختلاسها و تخلفات بزرگ مالی نظیر چای دبش گرفته شد و نه به شفافیت بیشتر و عدالت و نه به توسعه و پیشرفت رسیدیم.
در یک کلام نه تنها اوضاع کشور به ویژه در بحث اقتصاد بهتر نشد که بنا بر اظهارات و آمار کارشناسان، روز به روز هم بدتر شد.
اما موضوع اصلی این روزها و نحوه تأثیر انتخابات ریاست جمهوری در تغییر و یا ادامه شرایط فعلی کشور، اصلیترین و با اهمیتترین بحث فعالین اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است.
از آنجا که ما سر رشتهای درخصوص مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نداریم و دوست هم نداریم که داشته باشیم، انتخابات پیش رو را تنها از جنبه اقتصادی بررسی میکنیم.
از یک نظر، به تعداد افراد پر نفوذ حکومتی، سناریوهای مختلفی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد اما این روزها تنها دو سناریوی کلان و ساده فهم در میان کارشناسان مطرح است:
۱- ادامه روند فعلی و حتی بدتر از قبل:
سناریوی اول مبتنی بر رضایت و تمایل حکمرانان به ادامه روند فعلی کشور است. سناریویی که در آن فرض بر درستی تمامی آمار ارائه شده از سوی دولت و دستیابی زود هنگام به قلههای موفقیت است.
به عبارتی، فرض بر آن باشد که چیزی به ساخته شدن و تحویل کلید ۴ میلیون مسکن باقی نمانده است، زمانی به تک رقمی کردن نرخ تورم و کاهش قیمت دلار به زیر ۳۰.۰۰۰ تومان نمانده، بحرانهای آب و محیط زیستی به طور کامل مرتفع شده، اقتصاد در مسیر پیشرفت و روی ریل موفقیت قرار گرفته، خودروهای ملی با چنین کیفیتی تولید و عرضه میشوند که دیگر نیازی به واردات خودروهای وارداتی نیست، میلیونها میلیون بشکه نفت صادر می کنیم و پولهایشان را برایمان کارت به کارت میکنند، مردم حال دل و جیبشان خوب است و خداروشکر نه مشکل مسکن دارند، نه خوراک، نه خدمات درمانی و نه اوقات فراغتشان را در پشت بامهای خانهشان میگذرانند.
هم به آژانس اتمی باج نمیدهیم، هم مذاکره نمیکنیم، هم کمر تحریمها را میشکنیم و هم ... .
در این صورت لازم است یکی از همکیشان و مریدان شهید رئیسی در میان تعداد زیادی از کاندیداهای با صلاحیت با حداقل آرا (همانند حماسه انتخابات مجلس)، تمام رقبای دوست و برادر را شکست دهد و به رئیس جمهوری آینده ایران مبدل شود.
احتمالا افراد کاندید در چنین سناریویی برای بسیاری از شما آشنا هستند:
از جناب رضایی به عنوان شاگرد اول رشته اقتصاد و کاندیدای همیشه در صحنه گرفته، سردار انقلابیگری جناب زاکانی با کارنامه درخشان در شهرداری تهران، مرد همه فن حریف، کاپیتان و دکتر دوست داشتنی جناب قالیباف، سردار سازندگی نوین جناب محمود احمدی نژاد با سابقه از دست دادن صدها میلیارد دلار ذخایر کشور و جناب مخبر مرد شیرین زبان و کارآمد این روزهای کشور با سابقه ۳ سال طلایی در مدیریت بحران، همگی از کاندیدهای این سناریو محسوب میگردند.
امیدواریم حداقل برای امسال هزار تومانی گیرشان بیاید
البته اگر نام هزاران هزار کاندید پر نفوذ و شایسته دیگر را از قلم انداختهایم مارا ببخشید. ما ارادت خاصی به ناخدا شمخانی (امپراتور دریاها)، جناب بذر پاش مرد جوان و با انگیزه و همیشه در صحنه، فردوسی زمانه جناب حدادعادل و سایر دوستان داریم.
۲- احساس خطر و ضرورت تغییر
علیرغم آنکه ما هم میدانیم قرار نیست با تغییر حزب اصولگرا به مثلا اصلاح طلب، شاهد تحولات و رخدادهای خاص و ویژهای در کشور باشیم، اما اگر حکمرانان بخواهند تغییری ولو ظاهری در سیاستهای خود به مردم کشور و سران کشورهای جهان نشان دهند، ناچار به استفاده حداقلی از سناریوی ۲ است.
استفاده از سناریوی دوم احتمالا میتواند تا حدودی به کاهش نرخ تورم انتظاری و فاصله گرفتن کشور از چالشهای نظامی و بینالمللی کمک کند. مجددا مردم همیشه در صحنه همچون دورههای قبل، وعده و وعیدها را فراموش کنند و پای صندوقهای رأی حضور یابند. مجددا شاهد تمسخر و شوهای سرگرمکننده انتخاباتی و مناظرات تلخ و شاید شور و شوق حداقلی انتخابات باشیم.
شاید ولو در کوتاه مدت دچار تأخیر در چالشهای همیشگی سیاسی، بینالمللی و اقتصادی شویم و مردم بتوانند حتی برای مدت کمی هم که شده نفسی به راحتی بکشند.
شاید از خود بپرسید چرا از لغات ولو، حداقل، کوتاه مدت و ...، استفاده میکنیم؟ حق با شماست، اما به نظر شما مگر کاندیدهای احتمالی در سناریوی شماره ۲، از کره ماه میآیند که با دستاوردهای پیشینشان آشنا نباشیم و یا خاطرات دلچسب مدیریت آنها و تیمهای متبوعشان را فراموش کرده باشیم.
یادتان باشد هر ۸ سال یکبار حزب حاکم بر کشور تغییر کرده و آنچه که تغییر نکرده حرکت پر شتاب کشور در مسیر اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع است.
بگذریم به ما ربطی ندارد.
شاید عدهای فکر کنید که اتخاذ سناریوی دوم کاری راحت و موثر برای حکمرانان کشور میباشد، اما قضیه به این سادگی نیست. متاسفانه از آنجا که اصولا مسئولین ما بهرهای از علوم آینده نگری و اتخاذ مواضع بلند مدت نبرده اند، مطرح کردن برخی از کاندیدهای سناریوی دوم به مثابه دشنام به برخی از نهادهای فعال در نظام است.
۳ سال پیش بعضی مسئولین کشور، چنان هجمهای به اصلاح طلبان نام آشنا، روحانی، خاتمی، ظریف و ...، کردند که بازگرداندن هر یک از آنها به چرخه سیاست، اول نظام را زیر سوال میبرد.
رد صلاحیت روحانی در مجلس خبرگان، رد صلاحیت لاریجانی از مجلس، ممنوعالتصویر شدن تمامی رئیس جمهورهای سابق در کشور و ...، را به یاد بیاورید تا بیشتر متوجه چالشهای پیش روی نظام در روزهای آتی شوید.
باید به مردم بگوییم چرا در گذشته این کاندیدها را رد صلاحیت کردیم و چرا باید آنها را برگردانیم. باید به مردم بگوییم که مثلا چرا امضای برجام را خیانت میدانستیم و ظریف و دوستانش را خائن و حالا چرا مجبوریم خائنین را به انتخابات ریاست جمهوری دعوت کنیم. در کل شرایط پیچیده است.
بی تردید جناب ظریف (از متهمان و خائنین سابق به گواه بعضی مسئولین دولت قبل) به عنوان اصلیترین کاندیدهای انتخابات در سناریوی ۲ مطرح است. علی لاریجانی (اگر او را اصلاح طلب و یا حداقل اصولگرای کندرو فرض کنیم) با سوابق درخشان در ریاست مجلس آن هم در چند دوره، برنده نوبل اقتصاد، از فعالان فضای مجازی و غیرفعالان فضای حقیقی، جناب همتی، وزیر جوان و بازیگوش سابق جناب آذری جهرمی و ....
سهامداران و سرمایهگذاران بورسی، دلخوش نباشند:
اگر دو سناریوی بالا را بتوان سناریوهای محتملِ (البته که علم غیب نیست و جز این دو حالت، حالت دیگری هم نداریم)، انتخابات ریاست جمهوری در نظر بگیریم، بعید است شاهد تغییر اوضاع برای سهامداران و سرمایهگذاران بازار سرمایه باشیم.
اگر سناریوی اول اتفاق بیفتد و مریدان شهید ابراهیم رئیسی بر سرکار بیایند که اوضاع همینی هست که بود و نه امیدی به بهبود شرایط داشته باشید و نه به تغییر. حتی شاید با روی کار آمدن محتمل ترامپ در انتخابات آمریکا اوضاع بدتر هم شود.
اما چرا سناریوی دوم هم نمیتواند دردی از سهامداران دوا کند؟ درست است که در بلند مدت بهبود روابط سیاسی و بینالمللی کشور تأثیرات فوقالعادهای بر رونق و بهبود شرایط تولید و اقتصاد خواهد داشت، اما اگر شاهد کاهش انتظارات تورمی و کاهش قیمت دلار در کوتاه مدت باشیم، اصلیترین عامل تحریک بازار سرمایه یعنی تورم و افزایش مبالغ فروش صادراتی شرکتها حداقل در سال جاری از بین خواهد رفت.
اوراق بدون ریسک با بهره ۳۵ تا ۴۰ درصد کجا و سهام شرکتهایی با کاهش فروش و سودآوری کجا؛ بنابراین خیلی به تحولات انتخابات ریاست جمهوری خوشبین نباشید که قرار نیست در کوتاه مدت حتی ذرهای از زیانهای چند سال گذشتهتان جبران شود.