آیا بالاخره مدیریت اجرایی ایران کهن به دست فردی با کفایت میافتد؟
به گزارش بورسنیوز، بیتردید باتوجهبه شرایط عجیب و نگرانکننده بازار سرمایه کشور در روزها و ماههای گذشته نمیتوان از موضوع انتخابات ریاستجمهوری در هفتههای آینده بهراحتی گذشت. باور کنید برای ما هم دشوار است که در وضعیت کنونی اقتصاد و بازار سرمایه بخواهیم با ناامیدی از جریانات تأثیرگذار و کنونی کشور سخن بگوییم بااینوجود پذیرفتن حقایق را نمیتوان با ناامیدی اشتباه گرفت.
در این موضوع که انتخابات ریاستجمهوری در کشور ما و یا در هر کشور دیگری از اهمیت فراوانی در تعیین خط و مشی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برخوردار است، شکی نیست، بااینحال نمیتوان از قحطالرجال موجود در فضای سیاسی و اقتصادی کشور چشمپوشی کرد.
علیرغم آنکه بسیاری از صاحبنظران و حتی برخی رؤسای جمهور و وزرای سابق، نقش و تأثیر رئیسجمهور و دولت را در ساختار حاکمیتی کشور پایین میدانند، اما تجربه و تاریخ نشان میدهد که نقش رؤسای جمهور و دولتهای منتسب به آنها، حداقل در میزان خرابتر کردن اوضاع و سرعت پسرفت کشور تفاوتهای معناداری داشتند.
به عبارتی به گفتی بسیاری از کارشناسان، در سالهای اخیر رقابت و انتخابات ریاستجمهوری برای مردم، رقابتی جذاب برای انتخاب اصلحترین کاندیدا جهت پیشرفت و بهبود کشور نبوده بلکه نبرد و شوروشوق انتخاباتی مردم عمدتاً برای انتخاب فردی بوده که سرعت ویرانیها و پسرفتهای اقتصادی، بینالمللی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را کاهش دهد یا حداقل به آن نیفزاید.
فرمالیتهترین انتخابات ریاستجمهوری در ایران؟
معمولاً در دوران گذشته انتخابات ریاست جمهوری ایران، بسیاری از احزاب (اصولگرا و اصلاح طلب) از یک سال قبل از تاریخ انتخابات فعالیتهای درون حزبی و برخی مقدمات را فراهم میکردند. لااقل اینگونه نبود که تا ۱ روز قبل از شروع نام نویسی انتخابات نه مردم بدانند کاندیدای هر حزب کیست و نه احزاب بدانند روی چه کسی میتوانند حساب کنند.
متأسفانه، با درگذشت نابه هنگام جناب رئیسی، انتخابات پیش رو را میتوان یکی از فرمالیتهترین انتخابات ریاست جمهوری در کشور و شاید جهان محسوب کرد.
کافی است به نبردهای انتخاباتی درونحزبی ترامپ و بایدن و سخنرانیهای پیاپی این دو برای انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا نگاهی بیندازید تا بیشتر متوجه منظورمان شوید.
ماهها سخنرانی، مناظره و مصاحبه برای اعلام برنامههای ریاست جمهوری در حضور طرفداران، هم حزبیها و یا افراد مستقل، اگر چه نمیتواند به طور کامل چشم اندازی قطعی برای شهروندان کشور آمریکا به ارمغان بیاورد، اما میتواند مردم را تا حدود زیادی با طرز تفکر آنها آشنا کند.
اکنون، شما نحوه ثبتنام کاندیداهای ریاستجمهوری در روزهای گذشته را در کشور خودمان با آمریکا مقایسه کنید تا ببینید در چه شرایط فوقالعادههای به سر میبریم.
در آمریکا معمولاً کاندیداها در ۱۵۰ سال گذشته یا نماینده حزب دموکرات بوده اند و یا جمهوری خواه. البته در سالهای گذشته شاهد حضور کاندیداهای مستقل نظیر رابرت اف کندی برادر زاده جان اف کندی هم بوده ایم، اما معمولا شانسی برای پیروزی نداشته اند.
اکنون شما بگوئید از میان این ۸۰ نفر کاندیدا و عاشقان خدمت به مردم در کسوت ریاست جمهوری، با طرز فکر چند نفر آشنا هستید؟ از فعالیتهای درون حزبی چند نفرشان خبر دارید؟ چند نفرشان از حزب اصولگرا هستند، چند نفر از حزب اصلاح طلب و چند نفرشان از حزب باد؟ آیا شنیدن و تصمیم گیری در خصوص برنامههای کلان این عزیزان منحصر به چند کلیپ ۵ دقیقه و چند نمایش مناظرهای میشود؟
چند نفر از شما با ۳۰ تا ۴۰ نماینده مجلسی که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده اند آشنا هستید؟ چقدر میتوان به فلان شخص که با داشتن ۱۰.۰۰۰ تا ۲۰.۰۰۰ رای از توابع فلان شهرستان وارد مجلس شده است به عنوان رئیس جمهور اعتماد کرد؟
یک رای اولی با سن پائین بر چه اساسی به هر یک از این ۸۰ عزیز کم نام و نشان رأی دهند؟ به نمایندگان مجلسی که بعضاً با ۵.۰۰۰ تا ۱۰.۰۰۰ رأی از اهالی روستا و شهرهایشان در مجلس حضور داشتهاند، رأی دهند و یا به اشخاصی که آوازه سوءمدیریت و بدهیهای به جا ماندهشان به هر کوی و برزنی رسیده است؟
آیا کاندیدای که حتی ذرهای نگرشی متفاوت از بقیه داشته باشد را میتوانید از این ۸۰ عزیز همیشه در صحنه جدا کنید؟ به تحصیلاتشان نگاه کنید، شغل و سمت هایشان را بررسی کنید، توانایی و سطح علمی آنها را ارزیابی کنید، افتخارات پیشین و دستاوردهای بین المللی آنها را برانداز کنید، آیا تفاوتی در آنها میبینید؟
ظاهراً، این بار قرار است مردم ایران از ۸۰ شخص شبیه هم، یک نفر را آنهم تنها در مدت زمانی ۱۵ تا ۲۰ روزه انتخاب کنند.
آن روزهایی که انتخابات دو قطبی بود و مردم حالوحوصله و زمان بیشتری برای بررسی داشتند نتیجه آن، وضعیت کنونی شد. وای به حال مردم ایران که این بار انگار نه شخص کارآمدی وجود دارد، نه قطبهای متفاوتی و نه زمان و حوصلهای برای بررسی.
نگاهی به قحطالرجال و عقبنشینی افراد شناخته شده در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۳:
از دوران ریاستجمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی به بعد تقریباً در هر دوره جمله "خدا پدر قبلی را بیامرزد" را شنیدهایم. هاشمی رفسنجانی و دوران خصوصیسازیهای موهوم، خاتمی و کارهایی که علیرغم محبوبیت بالایش انجام نشد، احمدینژاد و میراثی که جز نابودی ذخایر ارزی کشور و مخمصههای بینالمللی به همراه نداشت، روحانی و برجامی که لغوش تورم و زندگی مردم را مختل کرد و شهید رئیسی که علیرغم تلاشهای شبانهروزیاش چیزی جز نابودی ارزش پول ملی، رشد سهمیهها و مرزبندی بیشتر خودیها و ناخودی ها، ارتقای فقر و شاخصهای فلاکت به ارمغان نداشت.
حالا به نظر شما دکتر زاکانی با کارنامه درخشانش در شهرداری تهران قرار است کشور را نجات دهد و یا عالیجنابان لاریجانی و قالیباف باسابقه سالها بیکاری در سمت ریاست مجلس. کسی آخرین اقدام مستقل و تأثیرگذار رؤسای مجلس در ادوار گذشته را به یاد دارد؟
جلیلی قرار است شرایط بینالمللی و بنبستهای سیاسی و منطقهای کشور را بهبود دهد و یا قرار است به شعارهای اقتصادی نوبلیست فضای مجازی، رئیس سابق بانک مرکزی، جناب همتی گوش کنیم.
جناب جهانگیری قرار است مجدداً ویرانهای که تحویل داد را مدیریت کند یا جوان هزار فن حریف و استاد در علوم سیاست، تولید، اقتصاد و...، جناب بذرپاش پای به عرصه ریاستجمهوری میگذارد.
ایکاش که حداقل یکی از این دوستان را نمیشناختیم یا از سوابق درخشان و اقدامات ارزشمندشان در راستای اعتلا و پیشرفت ایران خبر نداشتیم.
مشخص نیست این دوستان در گفتگوهای انتخاباتی و طنز تلخ مناظرات تلویزیونی، قرار است از کدام اقدام مؤثر یا از کدام برنامه اجرا شده قبلیشان صحبت کنند.
بیایید با نگاهی نقادانه کمی بیشتر به عملکرد اقتصادی و طرز فکر بعضی کاندیداهای نهایی انتخابات ریاستجمهوری بپردازیم:
۱-جناب دکتر علیرضا زاکانی با نمراتی درخشان در دوره تحصیل:
باتوجهبه اعتمادبهنفس بالا و ستودنی جناب زاکانی که خود را کاندیدای اصلی و رئیسجمهور آتی کشور آنهم با رأی مردم میدانند، از ایشان شروع میکنیم.
احتمالاً برخی از شما مطالبی در خصوص نمرات درخشان ایشان در دوران دبیرستان، تعداد مشروطیها و تغییر رشته عجیب ایشان در دانشگاه شنیده باشید.
باور کنید خدایی ناکرده هدفمان تخریب و یا واکاوی رویدادهای گذشته نیست، حتی برایمان مهم نیست که ایشان چگونه موفق به تغییر رشته دستیاری کودکان به پزشکی هستهای در دانشگاه شدهاند، اما باور کنید حداقل انتظارمان از رئیسجمهور ایران آنهم با این سطح از فاجعه اقتصادی، نمرات ریاضی بالاتر از ۴.۵ در دوره متوسط است. یعنی به ما حق دهید که نتوانیم باور کنیم که شخصی با چنین عقبه ضعیفی در نمرات ریاضی و هوش تحلیلی بتواند بخشی از مشکلات اقتصادی کشور را حل کند.
ما هم قبول داریم که ایشان در سالهای تحصیلی بیشتر دغدغه حضور در جنگ را داشتند تا دغدغه ادامه تحصیل و اخذ مدرک پزشکی هستهای، اما باور کنید بسیاری از ما و شما خوانندگان حتی با عدم حضور در کلاسهای درس هم نمراتی بهمراتب بالاتر از ایشان میگرفتیم.
از ریاضی با نمره ۴.۵، شیمی با نمره ۷، زیست شناسی با نمره ۱۰، املاء فارسی و دستور زبان فارسی با نمره ۱۰ که بگذریم، دیدن نمره ۱۲ برای بینش دینی پیش از عزیمت ایشان به جبهه در ثلث اول از نکات قابل توجه کارنامه درخشان ایشان میباشد. هر چند که پس از حضور ایشان در جبهههای حق علیه باطل و فوران علوم دینی در ایشان، لااقل نمره ایشان در این درس به نمره ۱۹ در امتحانات شهریور سال بعد ارتقاء یافت.
سؤال دیگری که در خصوص فعالیتهای درخشان علمی ایشان مطرح است، نحوه قبولی ایشان در دوره دستیاری کودک دانشگاه تهران و همچنین تغییر رشته ایشان به پزشکی هستهای آنهم با چنین کارنامه و نمراتی است.
البته از سه ترم مشروطی ایشان و تعهدات مختلف ایشان هم میگذریم تا به دوران پس از اخذ مدرک پزشکی ایشان و عضویت در هیئتعلمی دانشگاه تهران برسیم.
شاید یکی از آخرین جنجالهای مدیریت ایشان در ماههای اخیر و در مسئولیت شهردار تهران انعقاد قرارداد ۲ میلیارد دلاری ایشان با شرکت ساختمانی چینی بابت خرید اتوبوس بود. در این که ما هم معتقدیم کشور را نمیتوان با انحصار چند تولید کننده داخلی اداره کرد شکی نیست، اما بیایید فیلمی ببینیم از صحبتهای انتخاباتی در سال ۱۴۰۰:
جناب زاکانی در رقابتهای انتخاباتی سال ۱۴۰۰:
جناب زاکانی پس از پایان انتخابات و در سمت شهردار:
اگر قرار باشد ایشان در قامت رئیسجمهور معطل گروکشهای تولیدکنندگان انحصاری داخلی (خودروسازان داخلی مانند سایپا، گروه انتخاب، مخابرات ایران و...) نباشند، میبایست در انتظار قراردادهای کلان خارجی و موج بزرگی از بیکاریها و تعطیلی شرکتهای تولیدی باشیم که قطعاً به مذاق بسیاری از فعالین بورس هم خوش نمیآید.
فکر نمیکنم نیازی به یادآوری جنجالهای استخدام داماد ایشان در شهرداری، تحصیل فرزندانشان در بلاد کفر، ماجرای کمکهزینه ودیعه مسکن، پولهای گم شده در شهرداری و... وجود داشته باشد چرا که همانگونه که شما نیز از مدیر انقلابی کشور انتظار دارید تمامی این موضوعات تنها حاصل تراوشهای ذهنی عدهای وطنفروش و بدخواه است.
امیدواریم امسال هم ایشان بهعنوان کاندیدای پوششی به میدان نیامده باشند تا بتوانیم با برنامهها و اهداف مملکتداری ایشان بیشتر آشنا شویم.